نام پژوهشگر: طیّبه فدوی
انو شیروان طاری مرادی تیمور مالمیر
درتحلیل غزل های عرفانی حافظ،باید به این نکته توجّه داشت که در یک غزل هر سه موضوع عرفان مطرح می شود یعنی در ساختار یک غزل عرفانی هم جهان شناسی وجود داردوهم شناخت شناسی هست وسلوک عرفانی هم مطرح می شود وبه زبان دیگر عرفان به انسان ومسأل? انسان مربوط می شودوبه جایگاهی که این موجود ناشناخته در هستی دارد،واین سه موضوع از هم جدا نیست،وکل داستان در این خلاصه می شودکه معشوق تجلّی کرده واز نور تجلّی، انسان وجهان پدید آمده،واز این میان انسان بار امانت عشقی را که بین او ومعشوق بوده تقبّل کرده است.البتّه از سرنادانی،سرآخر او را از بهشت اخراج کردند وغریبانه به این جهان رسید ودر اینجا دچار غم غربت شد واکثراوقات هم دل بست? مظاهر زیبای این جهانی ودچار فراموشی، که او باید برگردد،به آن جایی که از آن آمده است.با در نظرگرفتن این موقعیّت و واقعیّت که انسان در هستی دارد ،می توان به تحلیل غزل های حافظ پرداخت وبه زبان دیگر غزل های حافظ داستان انسان است .غم او، شادی او ،آوارگی او وعشق اورا بر جسته می کند ودر این دیدگاه انسان مسافری است که بعد از سیر وسفر بر می گردد،واگر واقع بین باشیم،نمی توانیم انکار کنیم ،که به دنیا می آییم بزرگ می شویم وپیر ودر نهایت ابزارهای زندگی در این دنیا را از دست می دهیم وآماد? یک دگردیسی دیگر می شویم ورفتن وبازگشت به جایی که آمده ایم.وکار حافظ بیان این داستان به زبان رنگین هنر است،انسان که داستان خود را به این زبان می خواند،دچار شگفتی ولذّت می شود وکار هنر همین است وایشان خوب از عهده برآمده است.ومادراینجا هرسه موضوع را به به تفصیل مورد بررسی قرار می دهیم،تاشناخت دقیق به حاصل شود وما دید عرفانی را نسبت به جهان بهتر بشناسیم وبه زبان دیگر به آن چهارچوب بدهیم.در جهان شناسی عرفانی دید عارف به مقتضای جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود نسبت به دید عرفی و حتی علمی و یا فلسفی به جهان نگاهی دیگرگونه است.