نام پژوهشگر: مجیدرضا مقنی پور
محمد اتحادی نیا مهرانگیز مظاهری
دو تمدن کهن شهرسوخته و جیرفت دارای ویژگیهای منحصر به فرداز لحاظ پیشینه تاریخی ، زمانی ، مکانی و عوامل تأثیرگذار هستند .وجوه اشتراک و افتراق دو تمدن جیرفت و شهرسوخته کدامند؟احتمال می رود ؛ بعضی از وجوه اشتراک و افتراق دو تمدن جیرفت و شهرسوخته در مواد تولید آثارهنری ؛ از موادی چون سفال و سنگ نقش به سزایی داشته باشند .مطالعه تطبیقیآثارهنری در این تمدنها برای یافتن اطلاعات بیشتر از نکات اشتراک و افتراق آنها و عوامل مهمی ، مانند : شرایط جغرافیایی ، فرهنگی ، هنری ، همجواری با سایر تمدنهای کهن ، همزمانی ، تقدم و تأخر با تمدنهای مجاور ، تأثیرپذیری و تأثیر گذاری از تمدنهای مجاور ، بررسی چشم انداز و نگرش نوین به فرایند تولید اشیاءو ظروف با کاربری هدفمند و اجرای نقوش متنوع و مواداولیه تولیدو تزیینات وابسته ، و . . . می تواند ناگفته های بسیاری را آشکار می سازد . تفکر و اندیشه حاکم بر تمدنهای جیرفت و شهرسوخته چه بوده است ؟احتمال دارد ؛ تفکرو اندیشه های دنیوی و نگرش به دنیای پس از مرگ در تولید و طراحی آثارهنری جیرفت و شهرسوخته متبلور شده باشند .روش و نوع زندگی ساکنان این تمدنها به خصوص دستیابی به انواع اشیاء کشف شده مانند : پارچه های دست بافت ، انواع ظروف سفالی ، فلزی ، سنگی ، نقوش و فرم ساخته شده اشیاء، سیر تحول علوم و فنون مختلف ، علم ریاضیات ، کشف خطکشی از چوب آبنوس با دقت نیم میلیمتر، صنعت جواهر سازی ، کشف انواع بازیهای فکری، انجام نخستین عمل جراحی مغز ، چشم مصنوعی ، دامداری و جامی که بر روی آن نخستین انیمیشن دنیا حکاکی شده ، تاریخ تحول ادیان ، سیر تحول معماری ، سیر تحول هنرها و فنون سنتی ، تاریخ کتابت ، فلز کاری ، سفالگری ، جواهر سازی ، بافندگی ، خراطی ، منبت کاری ،را آشکار نمایند . شکل ، فرم ، طراحی ، مواد تولید ، . . . آثارهنری در تمدنهای جیرفت و شهر سوخته چگونه بوده است ؟ به نظر می رسد ؛ آثارهنری در جیرفت و شهرسوخته دارای شکل و فرمهای گوناگون ؛ طراحیهای متنوع و از مواد بومی تهیه و تولید شده باشند . این شهرها بنا به دلایلنا معلوم سالیان طولانی زیرخروارها خاک به صورت تپه های ناشناس مدفون بودند .کاوشهای تخصصی باستان شناسی و انجام مطالعات موردی درکار گروههای تخصصی تا حدودیمی تواند ، کمک بزرگی به یافتن جواب مناسب برای سئوالات پژوهشی بنمایند. کلید واژه گان : شهر سوخته ، جیرفت ، آثارهنری
شهره آریامنش مهرانگیز مظاهری
چکیده با توجه به اهمیت کاربرد سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی به عنوان زیورآلات در ایران و جهان، پیوسته نیاز به به مقوله نوآوری در تولیدات اینگونه سنگها و آمادگی رقابت با بازارهای داخلی و حتی خارجی نیز وجود داشته است.در این راستا پژوهش حاضر با دو رویکرد تئوری و عملی سعی داشته است تا با بهره گیری از نقوش تزیینات معماری گنبد علویان، زمینه دستیابی به نوآوری و ایجاد طرحی متفاوت از فرمهای متعارف اینگونه سنگها را فراهم ساخته و در پی پاسخ به این سوال اصلی بوده است که آیا در جهت نوآوری درطراحی سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی می توان از نقوش تزیینات معماری گنبد علویان همدان با کاربرد زیورآلات سنگی بهره مند شد؟ از اهم اهداف این نوشتار، حفظ و احیای هنرهای سنتی، بازشناساندن نقوش بنای گنبد علویان، غنای فرم و طرح سنگهای جواهری با استفاده نقوش مورد بحث بوده است.روش تحقیق این پژوهش از نظر هدف کاربردی- عملی و از نظر روش مطالعاتی در زمره تحقیقات تاریخی، توصیفی و تحلیلی بوده است.روند پژوهش با استناد به مستندات کتابخانه ای و تحقیقات میدانی و تجزیه و تحلیل کیفی و کمی، موید این مطلب بوده است که نقوش گنبد علویان به عنوان یکی از منابع غنی ومهم بصری دارای ظرفیتهای بالقوه کاربردی و قابلیت تبدیل به اشکال و طرحهای بدیع و گوناگون جهت نوآوری در طراحی سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی و ارائه اثری نو برخوردار بوده است که این امر در بخش عملی این پایان نامه نیز پس از آنالیز نقوش وانتخاب و نمونه سازی3 طرح به اثبات رسیده است.
الهام کرباسی ولاشانی سید علی مجابی
ایرانیان از گذشته تا کنون هنر فرش دستباف را پاس داشته و همچنان به آن مشغولند؛ اما به دلیل تفاوت در تکنیک ها و امکانات ،تفاوت های اندکی در فرش مناطق مختلف دیده می شود. متاسفانه فرش امروز ایران به دلایل متعددی دچار رکود شده و فرشهای تولیدی کیفیت قبل را ندارد و یکی از راه های حفظ آن ثبت و ضبط اطلاعات موجود جهت استفاده آیندگان و بازیابی و نشر اطلاعات گذشته می باشد.در این میان مناطق کوچکی که در کنار مناطق مهم فرشبافی قرار گرفته اند بیشتر به کار تولید فرش مشغول مانده اند ،یکی از این مناطق مهم اصفهان است که مناطق اطراف آن همواره تحت سیطره تاریخی و فرهنگی تولید فرش در آن از نظر دور مانده اند،از مهم ترین مناطق اطراف اصفهان که فرشبافی در آن در سال های گذشته مورد توجه کمتری قرار گرفته است درچه می باشد. درچه در 12کیلومتری جنوب غرب استان اصفهان قرار دارد.در این تحقیق بر پایه روش میدانی و با شناسایی استاد کاران و بافندگان قدیمی و بعضا خانواده های آنها اطلاعات قدیمی در حوزه تولید و طراحی فرش درچه جمع آوری و تدوین گردید. در همین راستا و جهت بررسی وضعیت موجود پرسشنامه هایی نیز با استفاده از اطلاعات بافندگان منطقه در مورد بررسی جایگاه فرشبافی از دیدگاه بافندگان در منطقه طراحی و تکمیل شد و بر این اساس مشخص گردید که بالا بودن هزینه های لازم برای بر پایی دار قالی و نداشتن صرفه اقتصادی برای بافندگان منطقه، همچنین عدم حمایت بافندگان و جایگاه اجتماعی که در منطقه برای بافندگان قائل می شوند و همچنین تغییر سلیقه نسل امروز نسبت به گذشته باعث شده که تولید و حتی آموزش این هنر کاهش یابد و بافندگان شاغل در کارگاه های قالی بافی نیز علاقه ای به آموزش آن به فرزندان خود و ادامه این کار توسط آنها ندارند. در انتها مشخص شد که تاریخ بافت فرش در این منطقه مکتوب نگردیده و قدیمی ترین اسنادی که در این زمینه موجود می باشد متعلق به دهه 30 سده معاصر می باشد و اولین بافندگان این منطقه همگی بافت فرش را از نجف آباد آموزش دیده اند.مواد اولیه و طرح های مورد نیاز بافندگان از نجف آباد تامین می شده و به همین دلیل طراحی در این منطقه هرگز شکل نپذیرفته است و همچنین رنگرزی با گسترش ارتباطات ،اندک فعالیت خود را در این منطقه از دست داده و امروزه نامی از این فعالیت در درچه وجود ندارد.
نسرین ابراهیمی علی مجابی
مکتب اصفهان از دوره های درخشان در تاریخ، فرهنگ و هنر ایران است. در این دوره هنرهای ایرانی از قبیل: خطاطی، نقاشی، فرش، معماری، منسوجات و دیگر صنایع ظریفه به اوج تکامل و تعالی خود در تمامی زمینه ها رسید. هنر فرش بافی در این دوره مانند دیگر هنرها به بالاترین مرحله شکوه و زیبایی خود در طرح و نقش رسید. طرح های باشکوه در این دوره به همت و تلاش طراحان بی نظیری تهیه می شد و سرانجام با هنرنمایی بافندگان بر متن و زمینه فرش به جلوه در می آمد. هنر پارچه بافی نیز با حمایت های شاهان صفوی پیشرفت زیادی بدست آورد. به طوری که بسیاری از تاریخ نگاران و سیاحان دوران صفوی را درخشانترین عصر طلایی هنر ایران نامیده اند. بسیاری از منسوجات و فرش های با شکوهی که اینک زینت بخش موزه های جهان می باشد و مایه افتخار هنر ایران در این دوره، نتیجه کار طراحان و نقاشان بزرگ مکتب اصفهان است.در این تحقیق به روش توصیفی ـ تطبیقی چندین نمونه از فرش و منسوجات مکتب اصفهان مورد مطالعه قرار گرفته است. به طوری که به روش کتابخانه ای ضمن بررسی تئوریک از کلیات طرح و نقشمایه ها، با تجزیه و تحلیل نقوش موجود در منسوجات و فرش ها از کتابهای چاپ شده نفیس استخراج و از نظر فنی و تخصصی مورد بررسی قرار داده شده است. سپس 36 نمونه از تصاویر فرش و منسوجات انتخاب و فرم کلی آنها طراحی شده است و تا حد امکان نام و مشخصات، جایگاه و ویژگیهای بصری هر نقش مورد بررسی و تطبیق قرار گرفته است. با توجه به بررسی های ارائه شده و تطبیق و مقایسه تصویری و ساختاری در این پژوهش به صراحت می توان نقش مهم و اثرگذار متقابل هنر پارچه بافی و استادان و هنرمندان آن با فرش بافی این دوران مشاهده کرد. این تأثیرپذیری نه تنها بر طرح و نقش نفوذ کرده بلکه نقشمایه ها و مضامین آنها را نیز تحت الشعاع قرار داده است. نزدیکی نقشمایه ها در این دوره به حدی است که بسیاری از نقوش چون نقوش گیاهی، حیوانی، انسانی و... عیناً تکرار می شود. از نظر طرح و نقش و غالب کلی منسوجات و فرش ها یک نوع تشابه و هماهنگی با یکدیگر دارند.نقوش بر گرفته از طبیعت در بافته های صفوی بسیار کاربرد داشته، و دارای تنوع و فراوانی بوده است. با تطبیق نقوش پارچه و فرش موجود در نگارگری ها با منسوجات و فرش های این دوره بازتاب نگارگری بر طراحی منسوجات و فرش ها به وضوح قابل ملاحظه است و همکاری نقاشان با بافندگان، سبب نفوذ سبک های طراحی و نقش پردازی آنان در منسوجات و فرش های صفوی گردید و بسیاری از طرح ها و نقوش منسوجات و فرش ها شباهت زیادی با هنر نگارگری این دوره دارند. از نظر هندسه زیبایی شناسی می توان گفت طراحان فرش و منسوجات نسبت های ویژه ای را در سازماندهی حاشیه ها، متن و کادر مد نظر داشته اند. بنابراین فرش و منسوجات این دوران از الگوی استانداردی در طراحی برخوردار بوده اند.
مریم معمارزاده نصرالله تسلیمی
اسطوره روایتگر رویدادی است که بشریت از طریق تمسک به آن به رفع بیگانگی از پدیده های طبیعی پیرامون خود می پردازد. از مهمترین راه های شناخت اساطیر حاکم بر یک جامعه باستانی، مطالعه تدفین های آن است. شاید بتوان گفت آداب تدفین و اساطیر مرتبط، معلول دیدگاه انسان درباره مرگ و درگذشتگان بوده که در طول زمان دستخوش تحول و تطور گردیده است. از دیرباز اهتمام بر نیالودن عناصر اربعه موجب استفاده از مواد خاصی جهت به خاک سپاری مردگان گردید؛ یکی از این موارد با پیشینه کهن در فرهنگ ایران، سفالینه است که به صورت انواع ظروف تدفین ظاهر شده و از پرکاربردترین آنها می توان به گورخمره اشاره کرد. شکل ظاهری خمره ها، تشریفات، نحوه قرارگیری جسد و دفن خمره ها و اشیاء مکشوفه همگی بازتاب برخی مفاهیم اساطیری و فلسفی است و به گونه ای عینی در خمره های تدفینینمود پیدا کرده است.رویکرد این پژوهش نگرش اساطیری به خمره های تدفینی بوده و به روش تاریخی – توصیفی – تحلیلی انجام گرفته است. با فرض تنوع محدوده جغرافیایی و یکسانی محدوده زمانی در نگرش مفاهیم اسطوره ای در تدفین خمره ای در ایران باستان می توان به وجوه اشتراکی در باب اساطیر و آیین هادست یافت. این پژوهش در 5فصل تدوین گردیده است: فصل اول به ساختار کلی پژوهش می پردازد. فصل دوم دیدگاه های اساطیری موثر بر تدفین و شیوه های تدفین در ایران باستان را شرح می دهد. فصل سوم در دو بخش دوران پیش از تاریخ و دوران تاریخی به دسته بندی تدفین های خمره ای می پردازد. فصل چهارم قابلیت های زیبایی شناختی سفال به عنوان یکی از عرصه های ظهور تفکرات دینی، آیینی و اساطیری مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در فصل پنجم نیز به نتیجه گیری خواهیم پرداخت
خدیجه داعی زاده اردکانی نصراله تسلیمی
در گذشته بافت اجتماعی همه ی استان های ایران به غیر از برخی شهرها و روستاها به صورت ایلی و قبایل مختلف بوده و هر کدام سرحداتی برای خود مشخص کرده و در آن منطقه به حیات خود ادامه می دادند. استان زنجان و همسایگان آن نیز مانند دیگر استان ها دارای ایلات و طوایف مختلفی بوده اند اما در برخی مناطق تا به امروز ایل ها ساختار قبیله ای خود را حفظ کرده اند و به راحتی یک محقق و دانشجو می تواند در مورد وضعیت آن اطلاعات موثق و به روز را به دست آورد ولی به دلایل سیاسی و اجتماعی ایل افشار(شمال غرب) زودتر از تمامی ایل های ایرانی یکجا نشین یا به اصطلاح تخته قاپو شده است. ایل افشار بنا به تحرکات سیاسی که در سالهای بعد از فروپاشی صفویان و لشکرکشی به مناطق مختلف آسیا و به خصوص هندوستان داشت، تحولات بسیاری در ساختار ایلی ایجاد کرد (لکهارت، افشار نادری،350-329). به همین دلیل که شناسایی و تحقیق در مورد چنین قومی نسبت به دیگر ایل های کوچ رو ایرانی تفاوت هایی دارد؛ برای مثال پیدا کردن تیره های ایل قشقایی در استان فارس حتی امروزه به سهولت امکان پذیر بوده و قابل شناسایی و تحقیق است اما بررسی قومی که امروزه بین روستاهای متعددی استقرار یافته اند، روستاهایی که تعدادی از آنها درگذشته وجود داشته و تعدادی بر اثر یکجانشین شدن همین ایل، تشکیل شده و نیازی به یک بررسی عمیق و دقیق دارد. امروزه در اکثر کتب و مقالات و یافته های پژوهشگران به صراحت در مورد نحوه ی امرار معاش و یا تولیدات مختلف عشایری ایل های کرد، لر، بلوچ، عرب، قشقایی و شاهسون صحبت می شود و بافته های آنها به نام هر تیره و طایفه تفکیک و بررسی می شود. اما به دلایلی که ذکر شد اطلاعات دقیقی از تولیدات ایل افشار شمال غرب دردست نیست و به دلیل هم جواری این ایل با کرد ها، ترک های شاهسون و مراکز فرش بافی مانند: بیجار، همدان و... گاهاً این تولیدات به اشتباه به نام دیگر ایل ها و یا مناطق بافت شهرهای همجوار شناخته شده است. تحقیق در مورد شناسایی ایل افشار شمال غرب ایران و بافته ها آنها در جهت رفع این مشکل گام برمی دارد. شناخت دستبافته های (اُرنک) کمک شایانی به اصلاح نظر کارشناسان در مورد فرش ها و دستبافته های شمال غرب ایران خواهد کرد. مشخصاً نام فرش هایی که به مناطق دیگر نسبت داده می شود و محل دقیق بافت و نام منطقه بافت آن در شک و شبهه است که با واکاوی و بررسی دقیق در این تحقیق مشخص خواهد شد تا در اختیار محققان و کارشناسان و تولید کنندگان و طراحان قرار گیرد و زمینه ای برای انجام طرح های متعدد و ارائه مقالات از سوی محققان و دانشجویان علاقه مند فراهم گردد. اهمیت این موضوع به شناسایی انواع دستبافته های واگیره ای (اُرنک) افشاری شمال غرب ایران (آذربایجان غربی، کردستان، زنجان، همدان) و مشخص نمودن ویژگی ها و خصوصیات بافته های آنها نسبت به سایر مناطق شمال غرب مدّ نظر است. تشخیص انواع سبک های قالی بافی آن ها و مشخص کردن مراکز تولیدی اصیل هر منطقه از اهداف تحقیق می باشد و نیز معرفی طرح و نقش آن ها از اولویت های پروژه است که باید دقیقاً بررسی گردد. در نهایت دستیابی به یک شناسه با دلایل موجّه و منطقی از بافته های این قوم، هدف تحقیق حاضر می باشد.
مریم مینوسپهر مهرانگیز مظاهری تهرانی
سنگ مزارها را می توان یکی از آخرین نشانه های هستی و وجودی آدمی در این جهان دانست که هر یک گویای تاریخ زندگی، ایام شادکامی، روزگار ناخوشی و حرفه و پیشه متوفی به همراه آیات و اشعاری پورسوز و گداز از سوی بازماندگان برای عزیز از دست رفته می باشد. پژوهش پیش رو به مطالعه و بررسی نقوش به کار رفته در آرامستان های قدیمی دارالسلام شیراز، کوی گاله لار، بستک و بهشت زهرا قدیم بندرعباس می پردازد. علت انتخاب این مجموعه مسیر ارتباطی جنوب کشور می باشد که از شیراز آغاز و به ترتیب به شهرهای لار، بستک و در نهایت بندرعباس ختم می شود. در این مطالعه ابتدا با عکسبرداری از آرامستان های منتخب، به بررسی ویژگی سنگ نگاره ها به لحاظ فرم، نحوه استقرار، شکل پیکره و ... پرداخته می شود. همچنین نقوش سنگ مزارهای موجود در هر آرامستان به کمک نرم افزار coreldraw تجزیه و آنالیز آن ها انجام شده است. با توجه به نقوش به دست آمده، نقوش به هفت گروه کلی نقوش گیاهی، حیوانی، هندسی و انتزاعی، محرابی، اشیاء و ابزار، انسانی و اجرام آسمانی دسته بندی شده است. در نتیجه بررسی صورت گرفته بر روی این آرامستان ها، می توان چنین اظهار داشت که در سیر حرکتی از شیراز به بندرعباس از تعداد نقوش، زیبایی و ظرافت سنگ مزارها کاسته شده است. همچنین با بررسی وجوه اشتراک و افتراق سنگ مزارها، شاهد تأثیر نقوش آرامستان دارالسلام شیراز به ویژه تصویر درخت سرو بر روی مناطق لار و بندرعباس می باشیم. نقش شیر تنها در شهر لار تکرار شده است که بیانگر نمادی سمبلیک برای مردمان فارس است. کمترین میزان حضور نقوش و تفاوت آن (استفاده از نقش ماه) بر روی سنگ مزارهای بستک مشاهده می شود که این مهم نیز به علت تفاوت در باورهای مذهبی اهل تسنن مبنی بر عدم تصویرنگاری می باشد.
فاطمه برنکی مهرانگیز مظاهری تهرانی
چکیده فرش در فرهنگ و زندگی ایرانیان جایگاهی ویژه و غیر قابل انکار دارد. فرش بافی هنری است که طیف وسیعی از هنرمندان را دربرمی گیرد. از کودک تا سالمند، از شهری تا روستایی، با نقشه یا بدون آن خامه ها را بر تار و پود زمان گره می زنند و نقوش را آن چنان جان می بخشند که فرش ایران را شهرتی جهانی بخشیده است. فرش طالقان در گستره فرش های ذهنی باف روستایی قرار می گیرد و سرشار است از طرح ها و نقش مایه های ناب و اصیل. این هنر حدود یک قرن در طالقان رواج داشته و اینک بیش از دو دهه است که روی به زوال دارد. به همین دلیل پژوهشی در این زمینه و ثبت و احیای این طرح ها و نقش مایه ها، امری ضروری است. با انجام مطالعات کتابخانه ای، تنها یک پژوهش در این زمینه یافت شد که از جامعیت لازم برخوردار نبود. تحقیقات میدانی آغاز شد و با بررسی حدود 200 تخته فرش ادامه یافت. فرش طالقان ذهنی بافت بوده و در نتیجه هر فرش طرح مختص به خود را دارد. در این پژوهش چند طرح را که بیشترین تکرار را داشته اند، معرفی شده و نقش مایه ها نیز به دو گروه ابتکاری و اقتباسی که خود شامل: نقش مایه های برگرفته از طبیعت، حیوانات، گیاهان، اشیاء و انسان می شود، تقسیم بندی شده است. بدیهی است که این پژوهش در حد توان محقق بوده و تنها گوشه ای از طرح های بیشمار فرش طالقان را دربرمی گیرد. کلمات کلیدی: فرش طالقان- ذهنی باف- نقوش
سمانه دهستانی اردکانی نصرالله تسلیمی
این پژوهش با هدف شناسایی مبانی نظری رنگ در نگارگری مکتب هرات از دیدگاه نجم الدّین کبری انجام شد. به همین منظور در مرحله اول نظریّه های علمی، عرفانی رنگ در آراء نجم الدّین کبری، قرآن، فلسفه، عرفان اسلامی و جایگاه آن در مکتب هرات مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. سپس 5 نگاره از آثار کمال الدّین بهزاد، به صورت غیر تصادفی در مرحله دوم انتخاب شدند و چگونگی تأثیرپذیری بهزاد از اندیشه های نجم الدّین کبری عارف بزرگ قرن ششم به منظور شناخت دقیق دستاوردهای نگارگران مکتب هرات با استفاده از تجزیّه تحلیل کیفی و کمّی بررسی گردید. اثبات این فرضیّه که مبانی نظری رنگ ها در نگارگری مکتب هرات از آراء عرفای ایرانی به ویژه نجم الدّین کبری سرچشمه می گیرد، اساس این پژوهش بود. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و شیوه کتابخانه ای بود و در طی آن این نتیجه حاصل شد که نگاه عرفای ایرانی به ویژه نجم الدّین کبری به نور و رنگ و انوار رنگین بر نگاه نگارگران مکتب هرات تأثیرگذار بود آنچنانکه نگارگران مکتب هرات به معانی عرفانی رنگ ها توجه بیشتری کرده و آنها را آگاهانه و با شفافیّت ویژه در آثارشان به نمایش گذاشتند. در نهایت از آنجا که تمامی این نظرّیه ها به شناخت بنیادین هنرمند از رنگ و تأملات حکمی و عرفانی درباره آن باز می گردد، اثبات شد که حضور رنگ در نگارگری ایرانی، حضوری هم سو با مبانی نظری رنگ ها در عرفان اسلامی – ایرانی داشته است.
پریا رضایی قوام آبادی مجید پویان
کشف فلز و استخراج این کانی تحولی عظیم در زندگی بشر به وجود آورد. می توان گفت علاقه انسان ها به زیبایی و تجملات باعث شد، از ترکیب عناصر به ساخت وسایلی که در ابتدا جنبه کاربردی-تزیینی و بعدها بیشتر جنبه تزیینی داشته اند، بپردازد. بشر رفته رفته با کشف سنگ های قیمتی و صیقل دادن و تراشیدن آنها و با متصل کردن آنها به فلزات به زیبایی هرچه بیشتر این وسایل افزوده و نقوش مختلف را بر روی آنها پیاده کرده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی که از شاعران بزرگ زبان پارسی است در اشعار خود روند این پیشرفت و نحوه کشف و استفاده از آتش و فلز و پس از آن ساخت و تزیینات آنها را در کتاب سترگ خود، شاهنامه، بیان کرده است. در این جستار، پژوهشگر کوشیده است پیوندی بین ادبیات و هنر برقرار کند و ردپای این هنرها را در آثار این شاعر گرانقدر مورد بررسی قرار دهد. ازین رو مواردی چون: جنبه های کاربردی فلزات، وجوه تزیینی آنها، جایگاه صنایع دستی فلزی و استفاده از سنگ های قیمتی و آثار جواهرنشان شده، شیوه ها و تکنیک های ساخت اشیا تزیینی در شاهنامه بررسی گردید. وجود هنرهای مرتبط با فلزات و جواهرات گواهی بر اصالت و قدمت این هنرها ست، چنانکه در شاهنامه شاهد وجود نمونه های مختلفی از هنرهایی همچون ترصیع و جواهر نشانی و فلزکاری می باشیم. لذا می توان به نوع ساخت ابزار، همچنین کاربرد لوازم، نقوش به کار رفته بر روی آنها و جایگاه و مرتبه اشخاصی که از این لوازم استفاده می کردند اشاره کرد، به عنوان مثال می توان به کفش زرین اشاره کرد که نشان از جایگاه و مرتبه خاص و بالای شخصی که از آن استفاده میکرده است دارد و همه کس امکان استفاده از آن را نداشته اند یا به روش و تکنیک ساخت گرز گاوسر که نشانه بهره از هنر کوفته گری است و در آن زمان روش رایجی برای ساخت لوازم فلزی بوده است. همچنین می توان نتیجه گرفت، همانگونه که هنرمندان دوره اسلامی دنباله رو هنرمندان دوران قبل خود بوده اند، فردوسی نیز در اشعار خود با اشاره به موارد فوق همین روند و پیروی از هنر پیشینیان را اشاره کرده است.
زهرا محسنی ابوالقاسم دادور
عهد ساسانی یکی از درخشان ترین ادوار هنر و صنایع ایران است که به اوج پیشرفت خود رسید . در این عصر حکاکی توسعه بیشتری داشت. شمار زیادی از نقش فلزات ساسانی،گونه ه ایی از مفاهیم اساطیری هستند که به معنای دینی، طالع یا برای دورکردن شر و بدی تعبیر می شوند. از آنجایی که نمادها و اسطوره ها برخاسته از نیازها و ویژگی های وجود بشر هستند در طول تاریخ دارای تحولات زیادی بوده اند در این پروژه مطالعه ی چندین نمونه از فلزهای دوره ساسانی به روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت نتایج حاکی از آن است که بیشتر این نمادها ابتدا در ذهن ناخودآگاه مردمانی ساطع شده که به تدریج تبدیل به ذهن خود آگاه گردیده است، که در همه ی انسان های آن جوامع مفاهیم و معانی همسان داشته است. مفاهیم این نمادها تبدیل به جادو و طلسم هایی گشته که معتقدان را از شر دیوان حفظ و یا درپناه و یاری ایزدان به اهدافشان نزدیک می کرده است. بنابر این نمادها بخش جدایی ناپذیر نقوش هنری دوره ساسانی هستند. باورهای اساطیری و دینی بخش لاینکفی از زندگی انسان بوده است. باورهای مذهبی این دوره بیشتر تحت آموزه های دینی اوستا شکل گرفته است. از آنجا که رابطه آئین، مذهب و نمودهای فرهنگی یک قوم به ویژه در اعصار باستان بسیار تنگاتنگ و غیر قابل اجتناب است، بنا براین خلق تصاویر و الگوهای هنری نمادین هنر عصر باستان را باید در اعتقادات مذهبی و باورهای آن روزگار جستجو نمود که در این پژوهش بر این تاکید گردیده است.
مهسا سبیلان نصرالله تسلیمی
هنر فلزکاری ایران بازتاب جامعه ای است که آن رآفریده است. اگر چه درمتن تاریخ ایران به هنر، به ویژه هنر فلزکاری توجه زیادی نشده و بدین لحاظ چهره های بسیاری از هنرمندان بخصوص فلزکاران را غبار فراموشی فرا گرفته است؛ اما شاهکارهای به جا مانده گواهانی پر معنی از اندیشمندی و سخت کوشی آنان در آفرینش هنرهای ارزنده ایرانی است. این هنر که در شمال شرقی ایران، خراسان و ماوراءالنهر شکوفا شده است. متاسفانه به دلیل پایین بودن دمای ذوب فلزات گرانبها، بسیار محتمل بوده است که اشیایی که از فلزات ساخته شده اند، ذوب شده ومجدداً بکار گرفته شوند. آغاز تولد دوباره ی فلزکاری پس از حمله مغولان از اوایل سده ی هفتم / سیزدهم میلادی در غرب ایران پدیدار گشت و به تدریج تا اواسط سده هشتم / چهاردهم میلادی به خطه ی فارس و غرب خراسان نفوذ یافت. شاه اسماعیل نخستین شاه ایرانی بود که پس از مرگ آخرین پادشاه ساسانی بعد از هشتصد و پنجاه سال استیلا و حکومت عرب ها، و تاتار ها، بار دیگر کشور را منسجم کرد و حکومتی شیعی – ایرانی برقرار کرد. وی توجه فراوانی به فرهنگ و هنر ایران داشت و همین امر باعث شد دوباره در هنرهایی که درآن دوره متأثر از فرهنگ مغولی اواخر دوره تیموری بودند، شیوه های ایرانی رواج یابند. با روی کار آمدن دودمان صفوی باب تازه ای در مکتب هنر ایران گشوده شد؛ تا جایی که عصر طلایی هنر در ایران را باید مقارن حکومت همین دودمان دانست. هنرمندان و فلزکاران این دوره از دواصل تشیع و ملی گرایی – در آن زمان در جامعه رواج یافته و در حال گسترش و توسعه بود – الهام می گرفتند واین اصل را در کارهایشان به کار می بستند و سعی می کردند تا از خط فارسی برای کتابت خوشنویسی استفاده کنند، مثلاً در نقره کوبی و حکاکی ظروف، پایه های شمعدان و پایه های نوشتار اشعار فارسی با خطوط خوش نستعلیق جایگزین کتیبه های عربی شد. به جز مضامینِ مفاهیم اسلامی مانند آیات قرآنی، احادیث چهارده معصوم و اسامی آنان با توجه به نفوذ رواج بسیاری داشت و معمولاً در قالب خطوط نسخ و ثلث تحریر می شدند و سایر نوشتار های این زمان بر روی آثار فلزی به خط نستعلیق و توأم با نقوش گل و برگ یا ترکیبات متنوع خطوط اسلیمی و هندسی به دست خوشنویسان صورت گرفت؛ در این میان هنر خوشنویسی علاوه بر نقش تزئینی خود، روح اسلامی را تجلی می ساخت و این هنر نقش مهمی را در بیان گرایش و احساسات هنرمند ایفا می نمود. از آنجای که منابع مستقیم در ارتباط با موضوع فلزکاری دوره صفوی وبررسی شمعدان ها و قندیل های این دوره وجود نداشت کوشش شده تا با استعانت از همه منابع اعم ازکتب و مقالات چاپ شده فارسی و استفاده از اینترنت و استفاده آثار موجود در موزه ملی ایران و موزه آذزبایجان غربی به مطالعه هنر فلزکاری این دوره پرداخته و تزئینات شمعدان ها و قندیل های دوره صفویه را مورد بررسی قرار داده ایم. این تحقیق شامل شش فصل می باشد؛ که در ابتدا ضمن بررسی کلیات تحقیق به اهداف آن پرداخته شده است. در فصل دوم به سیر تکاملی هنر فلز کاری دوره اسلامی و سابقه آن در ایران پرداخته ایم و در حد امکان نمونه-هایی از دوره های مختلف را بیان کرده ایم. در فصل سوم به بررسی فن تزئینات و کتیبه شناسی این دوره و نوع فلزات آن را بررسی نموده ایم . و در فصل چهارم به ادبیات قندیل ها و شمعدانهای این دوره را توضیح داده ایم؛ در فصل پنجم به بررسی چند نمونه از شمعدان ها و قندیل های دوره صفویه پرداخته شده است؛ و در نهایت در فصل ششم به نتیجه گیری پرداخته ایم.
شهناز امینی اصغر جوانی
نگارگری ایران در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود مضمونهای متنوعی را به نمایش گذاشته است؛ و در هر دوره وقایع و تحولات سیاسی، نظامی، تجاری، مذهبی و فرهنگی، بر نقاشی ایران تأثیر بسیار نهاده است. تأثیرات متقابل نگارگری صفویه از ویژگیهای نقاشیهای شرقی و غربی، باعث پدیدار شدن تیپهایی غیر ایرانی در نقاشی ایرانی شد. در این رساله سعی گردیده تیپهای غیرایرانی در نگارگری عصر صفوی (تبریز و اصفهان) مورد بررسی قرار گیرد، ولی قبل از آن مناسب بود که روابط خارجی در این دوران مشخص شود و سپس عواملی را که احتمال تأثیرگزاری به نقاشی ایرانی را دارد، مورد بررسی قرار گیرد. هدف از انجام این پژوهش شناخت تیپ و چگونگی نفوذ و تأثیر متقابل تیپ های غیر ایرانی در نقاشی دوره صفویه میباشد. اما مسائل قابل توجه آن است که: آیا اقوام غیرایرانی در آثار نقاشی دوره صفوی بیشتر هندیان، عثمانیان و یا اروپاییان هستند؟ اقوام غیرایرانی در مکتب تبریز صفوی چهکسانی هستند؟ آیا برخی تیپهای انسانی در مکتب اصفهان به سوی تیپهای اروپایی گرایش دارند؟ که بر اساس روش مطالعه و مشاهده و استدلالهای تحلیلی سعی شده است پاسخی مناسب در جهت به این سوالات داده شود. در مکتب تبریز صفوی که مغولان هند نسبت به دیگر اقوام تأثیرات بیشتری بر هنر ایرانی گذاشتند؛ خصوصیات و تیپهای هندی تقریباً از دوره پناهنده شدن همایون شاه به دربار شاه طهماسب، حضوری پررنگتر پیدا کردند. هنر ترکیه عثمانی تحت تأثیر هنر اروپایی و ایرانی بود؛ و با توجه به جنگهای پی در پی با دولت صفویه، تأثیرات کمتری را بر هنر ایرانی گذاشت. اروپاییان در عصر شاه اسماعیل حضور کمرنگی داشتند و در دوره شاه طهماسب به دلیل مذهبی بودن شاه اجازه ورود به دربار به آنها داده نمیشد. شاه عباس ورود اروپاییان را به ایران آزاد و از آنها استقبال میکرد. در بین انگلیسیها بیشتر از بقیه اروپاییان با ایران وارد رابطه شدند؛ بهطبع در نقاشی مکتب اصفهان نیز تیپهای انگلیسی بیشتر از دیگران پدیدار شدند، تا جایی که منجر به نابودی مکتب اصفهان و ظهور نقاشی اروپایی مآب شد.
مریم زارعشاهی مجیدرضا مقنی پور
زیلو یکی از پرکاربرد ترین دستبافته ها در روزگاری نه چندان دور در کشور ما بوده که علی رغم پیشینه ی درخشان آن متأسفانه رفته رفته جایگاه اولیه ی خود را از دست داده است. این هنر در شهرستان میبد از جمله هنرهایی است که زبانزد خاص و عام می باشد و به دلیل اهمیّت اقتصادی قابل توجّه و قدمتی که داشته، یکی از عرصه های نمود ذوقی و هنری مردمان میبد بوده و نگاره هایی را شامل می شده که مبیّن فکر، اندیشه، شرایط فرهنگی و اجتماعی اهالی این خطّه بوده است. این پژوهش با هدف شناسایی و ریشه یابی نقوش زیلو و اندیشه ی فرهنگی به کار رفته در آن انجام شد. به همین منظور در مرحله ی اوّل نظریّه های علمی نویسندگان و صحبت های بافندگان زیلو، مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. سپس پنج نقش از نقوش زیلو، به صورت غیرتصادفی در مرحله ی دوّم گزینش شدند و چگونگی تأثیرگذاری محیط پیرامون بر شکل گیری نقوش زیلو با استفاده از تجزیه و تحلیل کیفی و به چالش کشیدن نظریّات نویسندگان و بافندگان زیلو بررسی گردید. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و بر مبنای اسناد کتابخانه ای و پژوهش های میدانی بود و در طّی آن، این نتیجه حاصل شد که زیلوباف در خلق اثرش خواسته یا ناخواسته تحت تأ ثیر محیط پیرامون خود قرار گرفته است. به این مفهوم که نگاره های زیلو به سبب کاربردی که در زندگی مردم به ویژه اماکن مذهبی داشته است، می توان ردپای فرهنگ بومی و مذهبی مردمان این دیار را درآن جستجو کرد.
فاطمه فضلی مجیدرضا مقنی پور
آثار هنری بیانگر اندیشه و ایدوئولوژی حاکم بر جامعه وهنرمند می باشد.در این میان فلز به دلیل عمر طولانی که دارد یکی از بهترین ابزارهای ثبت وقایع تاریخی محسوب می شود یکی از بهترین مستندات تاریخی برای شناسایی فرهنگ و اندیشه های گذشتگان می باشد.در این میانخراسان که از دیر باز مرکز فلزکاری بود،پس از اسلام نیز به رونق خود ادامه داد تاجایی که دردوره سلجوقی به اوج خود رسید.وفلزکاری این منطقه صاحب سبکی با همین نام یعنی"سبک خراسان"گردید.و تا دوره مغول ادامه یافت به طور کلی می توان گفت در فلزکاری سبک خراسان محور تزیینات حول نقش دایره و برپایه ی اعداد مرتبط با نجوم می چرخد. در این ناحیه اشیا فلزی به دو صورت تزیین می شدند یا زمینه اثر را بسیار شلوغ کار می کردند و در قاب های دایره ای نقوش اصلی را مرصع می کردند،یا زمینه را ساده می گذاشتند تا نقوش اصلی بیشتر نمایان شوند.همچنین از مهمترین روش های تزیین ظروف فلزی در این ناحیه ترصیع با فلز نقره است.بیشترین فلز مورد استفاده نیز برنز است