نام پژوهشگر: بهمن یاسبلاغی شراهی
مسعود ترک سعید شاه حسینی
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میزان کاربرد فناوری های مجتمع توسط معلمان پایه ششم ابتدایی ناحیه یک شهر اراک با خودکارآمدی انها در سال تحصیلی92-1391 انجام گرفت که به روش پیمایشی بود. به این منظور نمونه ای با تعداد 85 نفر از معلمان پایه ششم ابتدایی ناحیه یک اراک به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مقیاس فناوری مجتمع معلمان (واناتا و بانیستر،2009) و پرسشنامه خود کارآمدی عمومی شرر(1997) استفاده شد. برای تحلیل یافته ها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که میان خرده مقیاس های ادراک مزایا، باورها و رفتارها، حمایت و دسترسی، استفاده عمومی و اختصاصی فناوری مجتمع معلمان با خودکارآمدی آنها رابطه معناداری وجود دارد. همچنین میان خرده مقیاس های ریسک پذیری, استفاده ارتباطی معلم و آموزش معلم با خودکارآمدی آنها رابطه معناداری وجود ندارد. در آخر بین میزان کاربرد فناوری های مجتمع توسط معلمان پایه ششم با خودکارآمدی آنها رابطه معناداری وجود دارد.
حمزه جریپ بهمن یاسبلاغی شراهی
هدف از این پژوهش بررسی نقش اجرای ارزشیابی توصیفی بر استفاده از روشهای فعال تدریس و به¬کارگیری ابزارهای مختلف ارزشیابی توسط معلمان پایه¬های پنجم و ششم ابتدایی منطقه شاوور در سال تحصیلی 93-92 بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه¬ای بوده و برای آزمون فرضیه¬ها از آزمون تی استفاده شده است. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه محقق¬ساخته روشهای فعال تدریس و پرسشنامه محقق¬ساخته ابزارهای نوین ارزشیابی بود که در قالب یک پرسشنامه کلی میان نمونه توزیع گردید. جامعه آماری کلیه معلمان پایه¬های پنجم و ششم منطقه شاوور در سال تحصیلی مذکور بوده که تعداد آنها 165 نفر بود و نمونه آماری تمام جامعه بود. نتایج پژوهش نشان داد که اجرای طرح ارزشیابی توصیفی بر میزان استفاده از روشهای فعال تدریس و میزان کاربرد ابزارهای نوین ارزشیابی تاثیر معناداری نداشته است.
حسن شرعیات بهمن یاسبلاغی شراهی
هدف از این پژوهش مقایسه ی خلاقیت، پیشرفت تحصیلی وگرایش به تفکر انتقادی دانش آموزان پسر دوم متوسطه دوم مدارس هوشمند و عادی ناحیه 4شهر قم در سال تحصیلی 1393 - 1392 بود.جامعه آماری این پژوهش، کلیه ی دانش آموزان پسر سال دوم متوسطه دوم بودند که شامل دانش آموزان مدارس عادی و هوشمند که تعداد آنها 1382 بودند که تعداد 419 نفر دانش آموزان در مدارس هوشمند و 963 دانش آموزان در مدارس عادی مشغول به تحصیل بودند و روش نمونه گیری این پژوهش، روش نمونه گیری در این پژوهش با توجه بزرگی و گستردگی جامعه و عدم دسترس بودن فهرست کامل افراد جامعه، به صورت خوشه ای انتخاب شد. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان برای مدارس هوشمند 201 و برای مدارس عادی 275 نفر تعیین شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه ی استاندارد استفاده شد. 1) پرسشنامه ی سنجش میزان گرایش به تفکرانتقادی ریکتس (ctdi) و 2) پرسشنامه ی خلاقیت تورنس (عابدی) . روش این پژوهش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود و برای آزمون فرضیه ها از آزمون تی استفاده شد بین میانگین نمرات مولفه های خلاقیت دانش آموزان مدارس هوشمند نسبت به دانش آموزان مدارس عادی تفاوت معنادار آماری وجود داشت (021/0p<) بین خلاقیت در دو نوع مدرسه از لحاظ مولفه های سیالی ( 024/0p=) تفاوت معنادار آماری وجود داشت. اما برای مولفه بسط، ابتکار و انعطاف پذیری این تفاوت معنادار نبود. بین میانگین گرایش به تفکر انتقادی دانش آموزان مدارس هوشمند نسبت به دانش آموزان مدارس عادی تفاوت معنادار آماری وجود نداشت (148/0p<) بین گرایش به تفکرانتقادی در دو نوع مدرسه از لحاظ مولفه های خلاقیت (021/0p=) تفاوت معنادار آماری وجود داشت. اما برای مولفه کمال و تعهد این تفاوت معنادار نبود.بین میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی در دو نوع مدرسه تفاوت چشمگیر و معنادار آماری وجود داشت. تمامی داده های آماری با در نظر گرفتن خطای 0.05 محاسبه شده است. با توجه به اهمیت موضوع، پیشنهاد می شود کارگا ه های آموزشی ارتقاء سطح مهارت های تفکر انتقادی و خلاقیت برای دانش آموزان تشکیل شود.