نام پژوهشگر: سیاوش موشخیان
ثمر فاطمی نصرالله ساغروانیان
مقدمه در سراسر دوره زندگی یک دندان، بافت پالپ وایتال، تولید عاج ثانویه، عاج پری توبولار (اسکلروزیس) و عاج ترمیمی که در پاسخ به یک تحریک بیولوژیک و/ یا پاتولوژیک ایجاد می شود، را به عهده دارد .پالپ کپ یک راه درمانی است که در آن ماده حفاظتی روی پالپ اکسپوز شده قرارداده می شود تا به پالپ جهت حفظ وایتالیتی و فانکشن کمک کند. بنابراین، موفقیت درمان پالپ کپ به حفظ وایتالیتی پالپ و تشکیل سد عاجی وابسته است.مطالعه حاضر ارزیابی ایمونوهیستولوژیکال بیان فیبرونکتین و تناسین به دنبال پوشش مستقیم پالپ باpropolis و(prp) platelet rich plasma در دندانهای سگ با اپکس بسته بعد از طی دوره های زمانی 7 و 30 روزه است. مواد و روشها این مطالعه روی 64 دندان سالم پره مولر و مولر سگ انجام شد، بعلاوه 6 دندان سالم دست نخورده بعنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. دندانها بصورت تصادفی به 8 گروه تقسیم شدند: گروه ia ( gi 7 روز )، گروه ib ( gi 30 روز )، گروه a ii ( mta 7 روز )، گروه b ii ( mta 30 روز )، گروه a iii ( prp 7 روز )، گروه b iii( prp 30 روز )، گروهa iv ( propolis 7 روز )، گروه b iv (propolis 30 روز)، بعد از پوشش مستقیم پالپ، دندانها ترمیم شدند. بعد از گذشت زمانهای از قبل تعیین شده حیوانات قربانی شدند و نمونه ها برای ارزیابی هیستولوژیک و ایمونوهیستوشیمی آماده شدند. رنگ پذیری فیبرونکتین و تناسین توسط یک پاتولوژیست بصورت blind، درجه بندی شد و نتایج با تستهای آماری من ویتنی ،ویلکاکسون و کروسکال والیس آنالیز شدند. یافته ها میزان فیبرونکتین در گروه mta درپریود زمانی 30 روز بطور معنی داری از 7 روز افزایش نشان داد ولیکن در سایر گروهها این اختلاف معنی دار نبود. میزان تناسین در گروه mta وپروپولیس درپریود زمانی 30 روز بطور معنی داری از 7 روز افزایش نشان داد ولیکن در سایر گروهها این اختلاف معنی دار نبود.بین بیان فیبرونکتین و تناسین در گروههای مختلف در پریود زمانی 7 روز اختلاف معنی داری نشان نداد ولیکن در پریود زمانی 30 روز این اختلاف معنی دار بود بطوریکه mta بیشترین و گلاس کمترین میزان را نشان می داد. نتیجه گیری بر اساس یافته های این مطالعه mta بعد از سی روز هم از لحاظ هیستولوژیک که بریج عاجی کاملتری نشان می دهد و هم در یافته های ایمنو هیستولوژیک که میزان بروز فاکتورهای fn وtn را بیشتر از سایر گروهها نشان می دهد ماده مناسب تری جهت پالپ کپ می باشد. در مورد باpropolis وprp نیز نتایج تا حدودی قابل قبول بود ولیکن گلاس آینومر برای این منظور نا مناسب است.
علی حامدی سیاوش موشخیان
مقدمه و هدف: آماده سازی کانال ریشه که شامل حذف پالپ دندان، تمیز کردن و شکل دادن کانال ریشه می باشد، یکی از مراحل مهم در درمان ریشه است. در این بین خطاهای حین آماده سازی مانند ترانسپورتیشن خصوصا در کانال های خمیده جزء مشکلات همیشگی مرحله ی آماده سازی بوده است. فایل های چرخشی نیکل- تیتانیوم که برای آماده سازی کانال طراحی و عرضه شده اند، می توانند این مشکلات را کمتر کنند. در این بین انتخاب فایل چرخشی مناسب که بتواند کانال را به خوبی آماده سازی کند و در عین حال خطاهای مربوط به آماده سازی را نیز کاهش دهد و پروسه ی آماده سازی را نیز تسریع کند، بسیار مهم است. هدف از مطالعه ی حاضر مقایسه ی سه سیستم چرخشی reciproc، protaper و protaper next از لحاظ میزان برداشت نسج از دیواره های داخلی و خارجی کانال، حفظ مرکزیت کانال و فورامن آپیکال، تغییر مساحت کانال و فورامن آپیکال بعد از آماده سازی، تغییر زاویه ی کانال بعد از آماده سازی و زمان آماده سازی بود. مواد و روش ها: در این مطالعه از 45 بلوک رزینی با میانگین انحنای کانال 38 درجه و طول 15 میلیمتر و شعاع انحنای 5 میلیمتر استفاده شد. ابتدا از تمامی بلوک ها در دو مقطع از دیواره کانال و فورامن آپیکال با استریو میکروسکوپ تصویر تهیه شد. سپس بلوک ها به سه گروه تقسیم شدند و هر گروه با یکی از سیستم های reciproc، protaper و protaper next آماده سازی شدند. بعد از آن تصاویر بعد از آماده سازی از تمامی بلوک ها تهیه شد و تصاویر قبل و بعد از آماده سازی تطابق داده شدند و با استفاده از نرم افزار میزان نسج برداشته شده از دیواره داخلی و خارجی، تغییر زاویه کانال، حفظ مرکزیت کانال و فورامن آپیکال، تغییر مساحت کانال و فورامن آپیکال محاسبه گردید. همچنین زمان فعال آماده سازی هر یک از گروه ها نیز حین آماده سازی محاسبه گردید. نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد زمان آماده سازی با فایل های reciproc با اختلاف معنا داری کمتر از دو گروه دیگر بود (034/0=p، 001/0>p). میزان تغییرات مساحت و مرکز گرایی فورامن آپیکال پس از آماده سازی در گروه های مورد مطالعه تفاوت معنا داری نداشت. میزان برداشت نسج از دیواره داخلی کانال در نقاط ابتدای کانال و 3 میلیمتری انتهای کانال بین سه گروه تفاوت معنا داری نداشت، اما در نقطه ی انتهایی کانال فایل های protaper و در نقطه ی شروع خمیدگی فایل های protaper next نسج کمتری از دیواره داخلی کانال برداشت. برداشت نسج از دیواره ی خارجی کانال در بین سه گروه در چهار نقطه از کانال تفاوت معنا داری نداشت. تغییرات برداشت نسج از دیواره های داخلی و خارجی کانال (حفظ مرکزیت کانال) تنها در نقطه ی شروع خمیدگی در بین سه گروه تفاوت معنا داری داشت که فایل های protaper next مرکزیت کانال را بهتر حفظ کردند. تغییرات زاویه کانال پس از آماده سازی (مستقیم سازی کانال) در بین سه گروه تفاوت معنا داری نداشت. نتایج نشان داد فایل های reciproc بیشتر از دو گروه دیگر مساحت کل کانال را تغییر دادند(001/0>p). نتیجه گیری: مطابق یافته های این مطالعه هر سه گروه کانال را به خوبی آماده سازی کردند و از گشاد سازی فورامن آپیکال جلوگیری کردند ولی فایل های protaper next در حفظ مرکزیت کانال و جابجایی کمتر در دیواره ی داخلی کانال، بهتر از دو گروه دیگر عمل کردند و این سیستم زمان مناسبی نیز برای آماده سازی نیاز داشت. واژه های کلیدی: جابجایی، زمان آماده سازی، حفظ مرکزیت، برداشت نسج ، مستقیم سازی کانال، reciproc، protaper، protaper next
فاطمه بنیادی منش سعید مرادی
آماده سازی مکانیکی کانال یکی از مراحل مهم و مؤثر در موفقیت درمان ریشه می باشد .حفظ شکل و آناتومی اولیه کانال در حین آماده سازی که منجر به حداقل جابجایی و تغییر شکل کانال شود از مراحل مهم و اساسی در آماده سازی مکانیکی کانال می باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان تغییر شکل کانال های نوع ii با استفاده از دو تکنیک آماده سازی متفاوت توسط فایل چرخشی پرو تیپر می باشد. تعداد 60 عدد بلوک رزینی که در آنها کانال های نوع ii شبیه سازی شده انتخاب و به طور اتفاقی به دو گروه 30 تایی تقسیم شدند. سپس با استفاده از استریومیکروسکوپ از سه سطح مورد نظر (دو مقطع طولی ویک مقطع عرضی )بلوک ها تصاویر اولیه تهیه شد. در گروه اول کانال مستقیم تر بعنوان کانال اصلی در نظر گرفته شد و تا طول کار کرد اینسترومنت شد .کانال دوم نیز تا محل اتصال دو کانال اینسترومنت گردید. در گروه دوم هر دو کانال تا طول کار کرد اینسترومنت شدند. سپس مجدداً تصاویر نهایی از نمونه ها در شرایط و موقعیت یکسان تهیه شد و تصاویر اولیه و نهایی روی هم سوپرایمپوز شدند. میزان جابه جایی و مرکزگرایی و سایر متغیرهای مورد نظر در مقطع عرضی و در مقطع طولی در ناحیه آپکس و 3و 5 میلی متری تا آپکس اندازه گیری شدند. جهت آنالیز آماری از نرم افزار spss11.5 و آزمون تی مستقل و من ویتنی استفاده گردید. در مقطع طولی در بعد مزیو دیستالی، در فاصله 5 میلیمتری تا آپکس، میزان جابجایی (ترانسپورت) در گروه اول که کانال دوم تا محل اتصال دو کانال آماده سازی شده کمتر بوده است. همچنین در مقطع طولی بعد مزیو دیستالی ،در فاصله 3 میلی متری تا آپکس میزان تغییرات محیط در گروه اول کمتر از گروه دوم بوده است. در مقطع عرضی نیز تنها توزیع تغییرات مساحت در گروه اول کمتر از گروه دوم بود(p<0/5). در سایر موارد تفاوت معنی داری بین دو تکنیک استفاده شده وجود نداشت.(p>0/5 ) با توجه به نتایج بدست آمده میتوان گفت استفاده از روش اول آماده سازی کانال های نوع ii که در آن یکی از کانال ها تا آپکس و دیگری تا محل اتصال دو کانال آماده سازی می شود تغییرات کمتری در شکل نهایی کانال بعد از آماده سازی ایجاد می کند و احتمال ایجاد خطای حین کار کمتری وجود دارد.