نام پژوهشگر: یداله احمدی ملایری
فاطمه شویکلو شیرزاد طایفی
ادبیات آینه ی تمام نمای زندگی اجتماعی، روحیات و احساسات مردم و اوضاع حاکم بر احوال آنان است. از گذرگاه رمان های «توپ» و «تاتار خندان» از غلامحسین ساعدی، و «النهایات» و «شرق المتوسط» از عبدالرحمن منیف، تلاش گردیده تا همانندی ها و ناهمانندی ها به قصد تطبیق بررسی شود. برای این منظور، بن مایه های «فقر» «مرگ»، «عشق» و «تقابل» که در محتوای هر چهار رمان مشترک به نظر می رسید، مورد تحلیل قرار گرفت، و حوادث تاریخی و اجتماعی و سیاسی دو جامعه ی محل زیست این نویسندگان در جهت درک تأثیر این وقایع در نگرش آنها نسبت به زندگی کاویده شد. ساعدی با ترسیم دقیق زندگی، فقر و خط فکری مردم سعی دارد ناآگاهی، ضعف اقتصادی و فقر فرهنگی جامعه را به تصویر بکشد، و منیف با به تصویر کشیدن شکنجه ها و زندان های مخوف قصد دارد صدایی را که قدرت حاکم سعی در شنیده نشدن آن دارد، بلندتر و رساتر به گوش جهانیان برساند، و مردم شرق مدیترانه ای را از خواب غفلت بیدار کند. در هر جامعه ای که سیاست سرکوب حاکم باشد، انسان ها– زن یا مرد- به مقابله بر می خیزند. در چنین دولتی، به دلیل بی توجهی به معیشت مردم، فقر سرتاسر جامعه را فرا می گیرد؛ ولی عواطف انسانی، مانند ماندن در راه هدف تا پای مرگ یا عشق، تابع حکومت نیست؛ پس به تناسب انسان ها و انگیزه های مختلف می بالد. این دو نویسنده، ضعف انسان امروز در برابر خود و بیگانه را به روش خود توصیف می کنند، تا خوانندگان به روش خود برای آگاه تر شدن تصمیم بگیرند.