نام پژوهشگر: جلیل نوذری
جلیل نوذری فریده پورگیو
هدف پیشاوری این پایان نامه اثبات این امر است که نگارش "بوف کور" با اولین اثر صادق هدایت شروع شده و اتمام نوشتن آن نقطه ی اوج یک پروژه ی ناخودآگاه دراز مدت بوده است . قسمت اعظم اجزای سازنده ی "بوف کور" را می توان در آثار منتشر قبل نویسنده یافت . اما در تکنیک روایت ، تصاویر و شخصیت پردازی نکات به ویژه مهمی وجود دارند که فقط با مقابله با منابع خارجی، و در درجه نخست "لرد جیم" و "دل تاریکی" جوزف کنراد، قابل توضیح هستند. طرح مسئله ی آثار جوزف کنراد به مثابه ی منابع اصلی "بوف کور" سابقه ی قبلی ندارد و برای اولین بار ارائه می گردد. در تکنیک روایت ، ویژگی های شخصیت های اصلی و موضوع (تم)های آثار مورد اشاره ی هدایت و کنراد می توان به همانندی های نزدیکی اشاره نمود. منتقدان بسیار زیادی به تجزیه و تحلیل و روشن نمودن مبهم و مشکل زای "دل تاریک " و "بوف کور" دست یازیده و با روش های تحلیل بسیار متفاوتی آن ها را مورد پژوهش قرار داده اند. واقعیت این است که ما اکنون در فهم و ارزیابی "دل تاریکی" در موقعیت بهتری نسبت به "بوف کور" قرار داریم. نوشته ی اخیر هنوز هم فهم انتقادی ما را از ساختار، موضوع یا موضوعات ، منابع اصلی و حتی معنای عنوان خود به چالش می طلبد. این پاین نامه برای رسیدن به هدف خود روشی تطبیقی را برای پژوهش لایه بندی ژرف آثار مورد مطالعه بر اساس قرائت و مقابله ی دقیق و واژه به واژه دنبال نموده است . بر اساس مدارک مثبته، هدایت و کنراد هر دو نسبت به آرای آرتو شوپنهاور مجذوبیت داشته اند. در نتیجه، این مطالعه بر آن است تا همانندی های مورد اشاره را بر پایه سلوک شخصیت کتاب هدایت در یافتن فردیت خویش ، که چیزی به جز نقاب برداری مستمر نسیت ، از نقطه نظری شورپهناوری توضیح دهد. در پایان آشکار خواهد شد که موضوع بنیادی "دل تاریک " و "بوف کور" بازگشت به جامعه است .