نام پژوهشگر: امین فهیمی

آزمون تعمیم پذیری جنسیتی نظریه ی پیوند اجتماعی هیرشی در میان دانشجویان دانشگاه مازندان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  امین فهیمی   اکبر علیوردی نیا

گسترش انحرافات، از جمله مسائل عدیده ای است که امروزه گریبان گیر بسیاری از جوامع کنونی است. در این میان، نسل جوان به دلیل حساسیت زیاد و سایر خصوصیات روحی و جسمی، بیش از سایر افراد در معرض انواع فشارها و ناملایمات قرار دارند. به علاوه کمبود تجربه و عدم توانایی کافی در مقابله با مشکلات در میان جوانان، امکان ابتلای آنان را به انواع انحرافات اجتماعی بیشتر می نماید. لذا با توجه به اهمیت مسأله ی حاضر و نحوه ی حضور و تأثیر آن در زندگی افراد، پژوهش حاضر می-کوشد با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر تئوری پیوند اجتماعی هیرشی می باشد، در سطح توصیف به شناسایی میزان و نوع رفتارهای انحرافی دانشجویان بپردازد و سپس سعی در تبیین علل رفتارهای انحرافی دانشجویان به عنوان بخشی از جوانان جامعه دارد. هدف اصلی پژوهش حاضر آزمون تعمیم پذیری تئوری پیوند اجتماعی به رفتارهای انحرافی دختران می-باشد. بنابراین سوال اساسی این پژوهش این است با توجه به اینکه تئوری پیوند اجتماعی پیش از این غالباً بر روی نمونه های مردانه آزمون شده است، آیا این تئوری توانایی تبیین رفتارهای انحرافی زنان را نیز دارد یا خیر؟. روش پژوهش، پیمایشی است و اطلاعات حاصل بر اساس ابزار پرسشنامه گردآوری شده است. جمعیت تحقیق حاضر، کلیه ی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی (92-91) بوده که تعداد کل آنها برابر با 9940 نفر است. از این تعداد، 410 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم هر جنس در هر دانشکده مورد مطالعه قرار گرفتند. در تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss بهره گرفته شده است. نتایج داده های توصیفی حاکی از آن است که میزان رفتارهای انحرافی دانشجویان در حد پایینی است. در این میان نیز میانگین رفتارهای انحرافی دختران به صورت معناداری کمتر از پسران بوده است. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان می دهد که مجموع متغیرهای پیوند اجتماعی توانسته اند نزدیک به 28 درصد از تغییرات رفتارهای انحرافی کل پاسخگویان را تبیین کنند. هرچند که این تئوری توانایی تبیین رفتارهای انحرافی دختران را نیز داشت، اما متغیرهای این تئوری قادر بوده اند که رفتارهای انحرافی مردان(34 درصد) را بهتر از زنان(24 درصد) تبیین کنند. در میان متغیرها، باور بیشترین تأثیر را بر رفتارهای انحرافی پاسخگویان(چه دختران و چه پسران) داشته است. متغیر پیوستگی نتوانسته است تأثیر معناداری بر رفتارهای انحرافی دختران داشته باشد درحالیکه اثر سایر متغیرها معنادار بوده است. بنابراین از بین متغیرهای مستقل که وارد مدل رگرسیونی شدند اثر متغیرهای باور، التزام و مشغولیت بر رفتار انحرافی دختران، معکوس و معنادار برآورد شدند و مورد تأیید قرار گرفتند. در نهایت نیز مشخص گردید که این تئوری البته با تأثیری کمتر(در مقایسه با پسران) قادر به تبیین رفتارهای انحرافی دختران می باشد.