نام پژوهشگر: رضا رضالو
مهدی قایدان رضا رضالو
گورستان خانقاه در منتها الیه جنوب استان اردبیل در شهرستان خلخال قرار گرفته است و دارای گورهایی از ادوار مختلفی از پیش از تاریخ تا دوران تاریخی است. این محوطه در سه فصل مورد کاوش قرار گرفت و 25 گور باستانی در آن شناسایی و حفاری گردید. بررسی های انجام گرفته بر روی این محوطه نشان دهنده اهمیت این گورستان است. قرارگیری این محوطه در ارتفاعات تالش به تبع باعث ارتباط آن با محوطه های همزمان در شمال کشور گردیده است که این مسئله خود را در داده های مورد بررسی نشان می دهد. از سوی دیگر قرار گرفتن در منطقه شرقی، شمال غرب و ارتباطاتی که در داده های سفالی مشاهده می شود به نقش پر اهمیت این گورستان در شناخت فرهنگ مورد بررسی صحه می گذارد. برای مشخص کردن ارتباطات مردمان آرامیده در گورستان خانقاه و میزان تاثیرگذاری هر منطقه بر روی داده های حاصل از گورهای مورد بحث در این پایان نامه، سعی شده که داده ها تا حد امکان با محوطه های هم عصر مقایسه شود. داده ها به طور کامل معرفی شد و مقایسه های صورت گرفته در جداول طراحی شده قرار گرفت تا بتوان به یک نتیجه مرتبط با دوره پیشنهادی گورهای مورد بررسی دست یافت. مقایسات صورت گرفته به ما کمک کرد تا بتوانیم دینامیزم فرهنگی منطقه مورد بررسی را مشخص کنیم.
هادی محمدی خانقاه رضا رضالو
گاهنگاری شمال غرب ایران عمدتا بر اساس نتایج کاوش های انجام گرفته در محوطه های دریاچه ارومیه تبیین شده است و نتایج این کاوش ها به کل شمال غرب ایران که دارای چهره های مختلف جغرافیایی است، تعمیم داده شده است که در بیشتر این مناطق مطالعات جامعی به عمل نیامده است. گورستان خانقاه در روستای خانقاه در شهرستان خلخال اردبیل نشان دهنده تداوم سفالی عصرمفرغ قدیم به مفرغ میانی و عصر آهن بدون هیچ گونه گسیختگی فرهنگی است. قسمت عمده بقایای مربوط به عصر مفرغ میانی از گورهای باستانی بدست آمده است. در کاوش های این محوطه نمونه گورهایی که می توان از آنها تحت عنوان کورگان های کوچک نام برد، بدست آمده است که دارای ساختار سنگ چین مدور می باشند. با توجه به مقایسه های آثار سفالی و فلزی انجام شده، به نظر می رسد که گورهای مورد مطالعه در این پایان نامه (گور 33و 30) متعلق به عصر مفرغ میانی باشند و فرهنگ سفالی عصر مفرغ میانی این گورستان یک فرهنگ بومی است.
احد سیاهی رضا رضالو
هدف پژوهش حاضر مطالعه و معرفی سیستم های مربوط به ذخیره آب و کانال های آبرسانی دوره هخامنشی در منطقه شمال استان فارس شامل حوضه دو رودخانه کر وسیوند می باشد. استان فارس با توجه به برخورداری از امکانات زیست محیطی از گذشته های دور بستر مناسبی برای ایجاد هسته های تمدنی محسوب می شده است. شکوفایی این منطقه بویژه از دوره هخامنشی آغاز می شود. در این منطقه بود که به خاطر شرایط مناسب اقلیمی و امکانات کشاورزی اولین پایتخت های سلسله هخامنشی شکل گرفت. در شکل گیری شهرها و شهرکهای هخامنشی این منطقه مسئله تامین آب شهری و آب مورد نیاز برای املاک سلطنتی و زمینهای کشاورزی از عوامل تاثیر گذار بوده است. در این منطقه آثار زیادی از سیستمهای مرتبط با ذخیره و هدایت آب از دوره هخامنشی باقی مانده است. از آنجایی که پژوهش جامعی در مورد این سازه ها انجام نگرفته و همچنین به خاطر در معرض تخریب قرار داشتن این سازه ها در اثر فعالیت های کشاورزی و راهسازی، این آثار مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. با مطالعه گزارش های باستان شناسی و بازدید از این سازه ها فهرست کاملی از آنها تهیه شد. یافته های تحقیق نشان دهنده اهمیت آبیاری و بهره برداری از منابع آب در این منطقه در دوره هخامنشی است.
ثروت ولدبیگی رضا رضالو
قلعه قوناق قیران چکیده:ازمعدود محوطه های مربوط به دوره هخامنشی دراردبیل می باشد. این قلعه بزرگترین استقراردارای ظروف منقوش مثلثی مربوط به دوره هخامنشی دردشت اردبیل است که قبلا مورد بررسی وکاوش قرارنگرفته بود.برای بررسی قلعه قوناق قیران شیوه روشمند انتخاب شد ودر سه مرحله مشخص شامل: نقشه برداری، نمونه برداری ومستند سازی یافته ها(شستشوی نمونه ها ی سفالی، پشت نویسی نمونه ها، ثبت اطلاعات نمونه ها، گزینش نمونه های شاخص، طراحی نمونه های شاخص وعکاسی از نمونه ها) انجام شد. هدف ما مطا لعه 25% داده های فرهنگی قلعه بود، بنابراین بعد ازتقسیم مربعات به چهارقسمت کوچک، یک چهارم (25%) سفالها نمونه برداری شد که در مجموع شامل 483 مربع10*10 متربود، تعدادکل داده های فرهنگی جمع آوری شده 4331 قطعه بودکه فقط نمونه های سفالین راشامل می شد واز آنجایی که هدف ما شناخت ویژگیهای ظروف منقوش مثلثی بود، پس از طبقه بندی سفالها وگزینش نمونه های شاخص، مطالعه ومقایسه های آنها با محوطه های دیگر همزمان در داخل وخارج ایران مشخص شد که مهم ترین ویژگیهای ظروف منقوش مثلثی به شکل کاسه های زاویه دارکم عمق یا گود، استفاده ازنقوش خطوط ساده، مثلثهای آویزان توپروتوخالی وهاشورهای متقاطع به رنگ قهوه ای ،قرمزونارنجی بخصوص برروی یا درداخل لبه و سطح صیقلی می باشد. فرم ظروف بیشتر کاسه های گل لاله ای است وقدمت ظروف مثلثی ازظروف سبک منقوش اردبیل نیز بشتراست ازاین قلعه همچنین سفالهای سبک اردبیل وسفالهای لعاب دار با لعاب سبز که مربوط به دوره سلجوقی است بدست آمدکه نشانگرتوالی استقرار درآن می باشد. همچنین با توجه به موقعیت مکانی این قلعه که دردامنه کوه سبلان قرارگرفته ومقایسه آن با بهمن دژ (دژبهمن=رویین دز) که در شاهنامه توصیف آن آمده است به احتمال زیاد قلعه قوناق قیران همان بهمن دژ شاهنامه است که توسط کیخسرو فتح و ویران شده است .
نسرین زبان بند رضا رضالو
این پایان نامه در ارتباط با گسترش فرهنگ کورا-ارس در شمال غربی ایران، بویژه در ارتباط با محوطه های اخیراً کاوش شده کهنه پاسگاه و کهنه تپه سی است. این دو محوطه در استان آذربایجان شرقی، شهرستان کلیبر، بخش خداآفرین قرار گرفته اند. این پایان نامه در پنج فصل و یک پیوست تدوین شده است؛ فصل اول: مقدمه و کلیات طرح تحقیق، روش ها و فرضیه ها. فصل دوم: توصیف موقعیت فرهنگی و طبیعی شمال غرب ایران که در این پایان نامه استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل را در بر می گیرد. فصل سوم: توسعه فرهنگ کورا-ارس به بیرون از سرزمین اصلی و سپس تاریخچه کاوش و بررسی محوطه های فرهنگ کورا-ارس در محدوده استان های آذربایجان شرقی و غربی. فصل چهارم: توصیف محوطه های کهنه پاسگاه و کهنه تپه سی، در این محوطه ها در دو فصل کاوش نجات بخشی صورت گرفت: مهم ترین هدف فصل اول در کهنه تپه لایه نگاری و شناسایی توالی لایه ها بود. ترانشه هایی که در بخش جنوب و جنوب شرقی تپه کاوش گردید، گور و بقایای معماری بدست آمده استقرار دوره مفرغ قدیم را بیشتر نمایان ساخت. با توجه به مطالعات انجام گرفته، مجموعه سفالی کهنه تپه سی به کورا-ارس ii-iii نسبت داده می شود. در بین ظروف سفالی نمونه هایی وجود دارد که می تواند به دوره کلکلوتیک جدید نسبت داده شود (به نظر می رسد این تشابه فرمی، نشان دهنده تداوم سنت های سفالی باشد). مجموعه سفالی کهنه تپه قابل مقایسه با محوطه های شمال ارس و حوضه دریاچه اورمیه می باشد. ولی همانندی بیشتری را با محوطه کهنه پاسگاه نشان می دهد. در این محوطه های همجوار مجموعه کورا-ارس ii در ساختارهای معماری متفاوتی بدست آمده است. ساختار کاوش شده در کهنه تپه راست گوشه و در کهنه پاسگاه مدور می باشد. باید توجه داشت که مواد فرهنگی کهنه تپه هنوز به صورت دقیق مطالعه علمی نشده اند و نتایج مطرح شده بصورت نظریه قطعی نمی باشد. در دوره پارتیان و اسلامی در این تپه استقرارهایی صورت گرفته است ولی در محدوده این فصل دوره مفرغ قدیم این محوطه بر اساس لایه نگاری و سفال معرفی شده است. فصل پنجم: در این بخش نتایج مطالعات آماری و گاهنگاری مقایسه ای سفالی کهنه تپه آورده شده است. شباهت اندکی در مواد فرهنگی محوطه های فرهنگ کورا-ارس در پیرامون دریاچه اورمیه (هفتوان تپه، یانیق تپه، گوی تپه) دیده می شود، به رغم این تفاوت ها، این محوطه ها در عصر مفرغ قدیم به لحاظ گاهنگاری، همچنین در جنبه هایی از مواد فرهنگی و معماری با یکدیگر در ارتباط بوده اند. پیوست: معرفی محوطه های عصر مفرغ قدیم در آناتولی و ماورای قفقاز.
ناهید علی محمدی رضا رضالو
: دوره پارینه سنگی قدیمی ترین دوره انسان ابزار ساز می باشد. از این میان دوره پارینه سنگی میانی 250000 تا 40000 پیش از این بوجود آمده است. از مهم ترین خصوصیات این دوره در جهان حضور پررنگ انسان نئاندرتال و تدفین انسان می باشد. صنعت سنگی این دوره را بنام صنعت موستری و مهم ترین فناوری موجود در این دوره تکنینک لوالوا می باشد. رشته کوه زاگرس یکی از پر اهمیت ترین نقاط خاورمیانه و همچنین موانع اصلی عبور انسان نئاندرتال به فلات مرکزی بوده است در بررسی های زاگرس مرکزی در سه استان کرمانشاه، ایلام و لرستان محوطه های فراوان مربوط به دوره پارینه سنگی میانی یافت شده است. در بررسی گونه شناسی ابزار این دوره به دسته-بندی ابزارها پرداخته شده و سعی بر آن شده است با دریافت مجموعه ابزارهای محوطه ها، مهم-ترین گونه های ابزاری این دوره شناسایی شود. مهم ترین گونه ابزارهای غرب ایران در این دوره خراشنده، تراشه های لوالوا، اسکنه ها، کنگره دارها، تیزه ها و یکسری قطعات دارای قطعی و پخ شدگی می باشد. در این بررسی در نهایت به روش های تولید برداشته در دوره موستری در این محوطه های پرداخته شده است، همچنین به فناوری های وارد بر این ابزارها برای ایجاد ابزارهای نیز پرداخته شده است.
فاطمه سعادتی رضا رضالو
چکیده: طراحی دو تاج قاجاری به نامهای، کیانی و کلاه عباس میرزا ، متأثر از سه دوره فرهنگی ، اول تمدن 4000 ساله بابلی ، دوم باورهای آیینی مهرپرستی ومتعاقب و متاثر از آن فرهنگ دینی سده های نهم و دهم و یازدهم و سوم تعلیمات مسیحی قرن 14 میلادی است . بلندای آن مربوط به کلاه خدای شمش ، رنگ آن مربوط به کلاه قرمز مهر و قزلباش و تقسیمات سه گانه عرضی آن مربوط به نماد های سه گانه مسیحیت و مشابه ردیف سه گانه کلاه اسقفان اعظم کلیسا است .بر دیهیم و سرپوشهای دیگر این دوره فرهنگ دوره های گذشته ایران حاکم بوده است بطور مثال تاج غیر رسمی فتحعلی شاه تصویر شده بر مینیاتور، مشابه تاج تیمور است و تفاوت کلی در رنگ عمامه که سفید مبدل به سیاه و قبه بلند به مخروط ته بریده تبدیل شده است و یا تاج احمد شاه قاجار که بر مهرهای آن دوره حک شده است الگوی تغییر یافته کلاه های قرون هشتم هجری قمری است که لبه های رو به بالای آن به کنگره های دالبری شکل مبدل شده است . اما در دوره پهلوی اول، بر تاج پهلوی ،اصالت ایرانی بیشتر رعایت شده است . تاج ناصرالدین شاه که بطور مکرر بر مهرها و سکه های قاجاری حک شده در اندازه و تقسیمات عرضی بدنه و کاربرد پر ، الگویی برای تاج پهلوی بوده است . طرح خورشید شعاعی بر بدنه مرتبط با آیین میترائیسم ، کنگره های پلکانی لبه بالایی، مرسوم بر تاجهای ساسانی و طراحی اسلیمی های بدنه، از نقوش سنتی ایرانی است.تنها جز غیر ایرانی، جقه و پر تاج است که سوغات وارداتی حاکمان مغول است . آغاز حکومت قاجار 1789 میلادی و پایان حکومت پهلوی 1978 میلادی بود . که در این بین دو سبک بین المللی ، اولی گوتیک ، اوایل قرن 15 میلادی و دومی آرت نوو ، سال 1890 میلادی بر آثار هنری غرب تاثیر داشتند که اولی نشأت گرفته از اسلیمی و دومی بر اساس خطوط منحنی و نقوش گیاهی و در واقع ، کلیت و اساس آن دو ، منطبق و موازی اصول طراحی سنتی ایرانی بوده است و در نتیجه سبکهای رایج غربی چیزی برای ارائه بر هنر جواهر سازی ایرانی نداشته اند حتی این انطباق باعث نوعی رقابت پیروزمندانه در دوره پهلوی دوم در سطح جهانی جواهرات سلطنتی شده است . تنها تاثیرات جزئی از سوی سازندگان روسی و فرانسوی بوده است که البته برای موارد مشابه با جواهرات روسی ، پیشتر از آنکه به نمونه روسی شباهت داشته باشد در پیشینه باستانی ایران می توان مشابه آنها را دید . پس نقش سبک هنری روسی را باید ضعیف دانست و نادیده گرفت . ولی سلیقه سازندگان فرانسوی و سبک نئو کلاسیک فرانسه را در تاج فرح پهلوی هر چند که از لحاظ حجمی مشابه تاجهای پارتی و ساسانی است ، می توان مشاهده کرد به مثال مرواریدهای برش خورده ، طراحی روبانی شکل زمینه تاج ، کاربرد سنگهای بدلی و کنگره های تغییر شکل یافته برگ کنگری از آن جمله است البته در طراحی کنگره های تاج فرح ، نوعی پیروی از اصول سنتی طراحی گل شاه عباسی به چشم می خورد . واژگان کلیدی : تاج کیانی ، تاج ناصرالدین شاه ، تاج احمد شاه ، تاج پهلوی ، تاج فرح ، کلاه عباس میرزا ، عمامه فتحعلی شاه .
مرضیه فتح اله زاده دیزجی هاشم حسینی
هنر اسلامی در بخشهای مختلف، بخصوص در زمینه معماری و تزئینات وابسته به آن دارای ویژگی و زیبایی خاصی است. به طور کلی در تاریخ معماری ایران تزئین نقش مهمی دارد و توانسته از گذشته های دور تا به امروز پویایی و تداوم خود را همواره حفظ نماید. از اواخر دوره سلجوقی هنرمندان ایرانی بخش های خارجی بنا را با قطعات ریز لعابدار به رنگ فیروزه ای تزئین نمودند و اوج تزئینات خارجی بناها در دوره صفوی بوده است. تزئینات سطح گنبد از دوره تیموری به شکل بسیار چشمگیری آغاز می شود و در دوره صفوی اوج می گیرد و بسیار جلوه گر می شود. در این رساله ما سعی در شناساندن و بررسی چند گنبد شاخص در دوره صفوی و تزئینات بکار رفته در سطح آنها در داریم.در جهت این کار بناها را از دو شهر اصفهان و مشهد که مهمترین شهرها در دوره صفوی بوده اند انتخاب کرده ایم و بناهای انتخاب شده شامل مسجد، چند مدرسه و تعدادی آرامگاه می باشند. بناهای انتخاب شده از مهمترین بناهای دوره صفوی هستند و ویژگی های هنری و تزئینی دوره صفوی را به طور کامل عیان می کنند. چنانکه تزئینات گنبدی این بناها گویای شیوه های تزئینی دوره مذکور هستند. دلیل این بررسی نیز نشان دادن رویکرد و علاقه صفویان به نوع تزئینات است. از آنجا که در میان پادشاهان دوره صفوی تأثیرگذارترین و پرکارترین آنها شاه عباس بوده است، در این رساله نیز بیشتر روی بناهای ایجاد شده در این دوره تأکید شده است.(مسجد شاه، مسجد شیخ لطف الله)
رسول بابایی رضا رضالو
در تاریخ ایران بین سالهای1500-550ق م معروف دوره ای است به عصر اهن موسوم گشته است ودرک درست این دوران که مصادف بود با استیلای مردم فلات ایران بر مشکلات درونی وشرایط اقلیمی ومشکلات بیرونی واقوام مهاجم وتفسیر وتحلیل درست وواقع بینانه این دوران می تواند راهگشای صائبی برای بیان دوران تاریخی باشد. درسالهای گذشته تفسیرهای غرض الود عده ای از باستان شناسان خارجی وداخلی با تکیه بر سفالهای عصر اهن ومحوریت سفال خاکستری باعث انحراف افکار عموم وعلی الخصوص باستان شناس جوان گردید که این ذهن کاوشگر تشنه را به کج راهه های نژاد پرستی وحقدو کینه واحساساتکور رهنمون کرده است باشد که تحقیقات در قالب پایان نامه های کارشناسی ارشد ودکتری که مبنا وپایه های علمی دارد زوایای تاریک این دوران را روشن سازد. شاید برای آغاز بحث دور از ذهن نباشد که الگوهای اقتصادی جوامع پیش از تاریخ در ساخته ها وتولیدات آنها تاثیر مستقیم داشته است.علاوه بر این مطالعه وبررسی وتحلیل ساختارهای فناوری در جوامع پیش از تاریخ وتاثیر فرایندهای فناوری در فرهنگ کلی جوامع باستان همواره مورد توجه باستان شناسان بوده است. دستیابی مردمان ساکن در فلات ایران به فلز آهن واستفاده گسترده ازآن در تولید اقتصادی فرایند فناورانه بودهکه از هزاره چهارم ق.م شروع ودرآخر هزاره دوم (ق.م) به نقطه اوج خود رسید.از جمله این فرایند توسعه طلبانه پیشرفت در سفالگری بوده است. برای بررسی سفالهای عصر آهن می بایست نیم نگاهی هم به جنبه های معنوی فرهنگ عصر آهن یعنی تدفینهای مردگان است که با بررسی این جنبه معنوی از فرهنگ می توان به زوایایی از نوع نگرش واندیشیدن مردمان این عصر پی برد که می تواند متقنی در تحلیل وبررسی سفالی قرار گیرد. نکته دیگری که در بررسی عصر آهن جزء ملزومات مطرح میگردد پرداختن به این رهیافت که در تحولات عصر آهن فلات ایران کیفیت و کمیت عوامل فرا منطقه ای ومنطقه ای ظهور وبروز آنها به چه نحو بوده است و پرداختن به عرض این مطلب کمک شایانی به باستان شناسان خواهد نمود. برای بررسی الگوهای اقتصاد و معیشت عصر آهن باستاشناسان نیاز به بقایای استخوانی وگیاهی دارند که در حفاریها جمع آوری وبا روشهای خاصی مطالعه می گردند که منعکس کننده گیاهان وحیوانات مورد استفاده در جوامع گذشته است. مطالعه وبررسی این الگوها موجب گرایش باستان شناسان به علوم میان رشته ای مانند گیاه باستان شناسی وجانور باستانشناسی برای درک درست وتحلیلهای دانش بنیان از این دوران گردیده است . بر اساس مجموعه مطالعات فوق الذکر مشخص گردید غلاتی مثل گندم وجو وحبوبات (عدس وماش) بیش از هفت هزار سال قبل در ایران کشف وبرداشت می شده است. ودر دورانهای بعدی یا عصر آهن کشت محصولاتی از جمله میوه ها(انگور-سیب-گلابی ) پنبه وچغندر قند رواج یافته،شمال غرب وشمال مرکزی ایران از مناطق مهم باستانی فلات ایران به شمار می آیند و فرهنگهای نو سنگی و کالکولتیک ومفرغ آهن در این مناطق تقریبا باهم شکل گرفته اند. ظهور وفناوری بکار رفته درسفالگری ومعماری این دو منطقه حکایت از ریشه های مشترک این دو دوران نوسنگی دارد از جمله در سفالگری زمینه رنگ سفالها وبه کار بردن نقوش هندسی در تزئین سفالها همگون بوده است وبه تدریج دردوران بعدی تفاوتها افزایش می یابد. بعنوان نمونه سفالهای قرمز با پوشش غلیظ وصیقلی که از شاخصه های سفال عصر کالکولتیک شمال غرب ایران است به هیچ وجه باسفالهای همزمان سیلک3،حصار1،وقبرستان دشت قزوین قابل قیاس نیست .در حالیکه در شمال مرکزی ایران به تزئین بدنه ظروف سفالین با استفاده از نقوش ردیفی حیوانات ،گیاهان ونقوش نمادین بر می خوریم. به هر حال با توجه به همگونی سفالی در یک گستره وسیع ومحیطهای زیست گوناگون در اواخر دوره نوسنگی دربستر یک نظام مبادلاتی اقتصادی فرا منطقه ای شکل گرفته است. با توجه به اینکه برای بررسیعصر آهن منطقه شمال غرب واختصاصا استان اردبیل نیاز مبرم به بررسیهای صورت گرفته در مناطق همجوار این حوزه الزامی است می توان وضعیت اقتصاد ومعیشت عصر آهن در منطقه شمال مرکزی ایران را بدین نحو بازسازی نمود. اول اینکه بدلیل ترجیح منطقه نیمه خشک برای مردمان این عصر به منطقه خشک شمال مرکزی تفاوت فاحش درالگوهای استقراری این دو منطقه دیده می شود که احتمال مسئله کوچ روی یا کوچ نشینی را برای ساکنین این دو منطقه قوت می بخشد زیرا چه بسا برای تامین علوفه زمستانی درفصول سردسال به منطقه خشک احتیاج پیدا می کردند. دوم اینکه با توجه به دلایل وامارات ذکر شده در سطور فوق جمعیت عصر آهن منطقه نیمه خشک افزایش داشته است که این مسئله از مساحت محوطه های این عصر کاملا واضح ومبرهن است. اطلاعات وشواهد فلز گری کهن در منطقه شمال مرکزی ایران عمدتا از حفاریهای باستان شناختی در محوطه های باستانی مثل تپه سیلک تپه حصار دامغان تپه زاغه تپه قبرستان،( مجیدزاده ،1364) تپه سگز آباد(طلایی،1381،مظاهری،1378) قبرستان طز فم قم(پور بخشنده،1381،1382) وتپه ارسیمان نطنز(کمیته مطالعات معدن کاری وفلز کاری،1381)بدست آمده است. شرایط محیطی را می توان در پیدایش فلز گری بدین نحو توجیه کرد که نزدیکی منابع معدنی به محل مواد سوخت در رشته کوههای البرز که قسمت شمالی این منطقه را در بر گرفته است ونیز پوشش گیاهی حاشیه کویر مرکزی بهترین شرایط را برای استخراج وذوب فلزات فراهم می کرد .در دشتهای خنک این منطقه گونه های گیاهی خاصی وجود دارند که چوب آنها بهترین احیا کننده جهت ذوب فلزات است وهنز هم از چوب آنها ذغال تهیه می شود. اطلاعات ویافته های مربوط به فلز گری آهن بطور محدود از حفاری قبرستانهای تپه سیلک درسال 1932 میلادی کشف شده است از جمله در یکی از قبور (عصر آهن1)خنجری پیدا شده است که قبضه ودسته آن از مفرغ وتیغه آن از آهن ساخته شده است،این اشیاء دوفلزی نامیده می شود . با توجه به ترویج نسبی ساخت این گونه ابزار که بیشتر در ادوات رزمی کاربرد دارد به دلیل سهولت در ریخته گری مفرغ تزئینات بصورت مفرغی وبه دلیل استحکام وبرندگی آهن در تیغه استفاده می شده است و با ابتکار در ساخت این اشیاء به هدف خود دست می یافتند.
سکینه سیاهپور رضا رضالو
در پایان دوره فراپارینه سنگی و انتقال به دوره نوسنگی، کوهپایه های زاگرس مرکزی را می توان یکی از چندین منطقه ای در خاورمیانه دانست که در آن تحولات بزرگی همچون تولید غذا ( اهلی کردن حیوان و گیاه) رخ داده است. همزمان با رشد کشاورزی، اهلی کردن حیوانات در شمال میان رودان و کوههای زاگرس و آناتولی جنوبی صورت گرفته است. زاگرس مرکزی شامل استآنهای کرمانشاه، لرستان، کردستان و ایلام می باشد. از اولین روستاهای شناخته شده دوره نوسنگی در این منطقه می توان به آسیاب، گنج دره، سراب، گوران، دهلران (دوره های بزمرده و علی کش) اشاره کرد که از مهمترین ویژگیهای آنها استقرار در کلبه ها و استفاده از ابزارهای ساب می باشد. شواهد بدست آمده نشان دهنده این بوده که از پنج گونه حیوانات اهلی شده در دوره نوسنگی، تنها دو گونه از آن ها یعنی بز و گوسفند در داخل مرزهای کنونی ایران اهلی شده و سه گونه دیگر یعنی گاو، خوک و سگ در خارج از مرزهای امروزی ایران اهلی شده است. سگ در 12000ق.م، در پالگارا ( شمال شرق عراق) اهلی شده و گوسفند در 11000سال پیش در زاوی شمی عراق اهلی شده است. قدیمی ترین شواهد گوسفند اهلی در ایران از تپه علی کش و در 9500 سال پیش بدست آمده است. بز در حدود 10000سال قبل در آسیاب و گنج دره ایران اهلی شده است، خوک در جارمو و در 7000 ق.م و گاو در چاتال هویوک در ترکیه و در 8400 سال پیش، اهلی شده است. هدف از این پژوهش بررسی اهلی کردن حیوانات در زاگرس مرکزی است.
مژگان رستمی رضا رضالو
: پیشینه استفاده از مهره ها به عنوان تزیین به دوره نوسنگی بر می گردد. در این دوره مهره ها از مواد کم ارزش و در دسترسی مانند گل ساخته می شدند. در اواسط دوره نوسنگی از مواد نیمه قیمتی - به و یژه سنگهای نیمه قیمتی عقیق، لاجوردوفیروزه- در ساخت زیورالات استفاده شده است.بعضی از این سنگها با تبادل کالا و تجارت با مناطق پیرامونی رواج و توسعه یافته اند. دلبستگی مردمان پیش ازتاریخ به این گونه از زیورالات به حدی بوده است که حتی پس از مرگ ، مردگان رابه همراه زیورالاتشان به خاک می سپردند. در هزاره سوم پیش از میلاد و در منطقه خاورمیانه استفاده از نوع جدیدی از مهره های تزیینی رواج پیدا می کند. این مهره ها با ترکیبی از گل رس و خمیره شیشه ساخته شده است. این مهرها گاه به شکل ساده و بدون لعاب بوده و در برخی موارد و به منظور زیبایی و استحکام بیشتر آنها به وسیله لعابی به رنگ های مختلف پوشانیده شده است. این مهره ها در مراحل اولیه (مفرغ و اوایل عصر آهن) به صورت ساده و دارای طیف های رنگی و در اشکال هندسی مثل کروی و استوانه ای و دیسکی شکل دیده می شوند. به نظر می رسد که این مهره ها بصورت رولی ساخته شده و پیش از خشک شدن برش داده شده است. در دوره های متاخر و در دوره آهن iiو iii اشکال این مهره ها بسیار پیچیده و انتزاعی شده است. به گونه ای که این مهره ها در اشکال مرغان و پرنده ها و اشکال نمادین پا و چشم و اشکال انتزاعی دیگر... و نقوش کنده هندسی مختلف و گاهی هم نقاشی برروی آنها د یده می شوند. لذا با انتخاب مهره های فریت عصرآهن به بررسی محوطه های مناطق مختلف شمال غرب (محوطه گوی تپه، دین خواه تپه، تپه حسنلو، خانقاه گیلوان، خرم آباد مشکین شهر) غرب(قبرستان زاگرس، قبرستان قاپلانتو، قبرستان کول تاریکه) فلات مرکزی(، قبرستان خوروین، قبرستان قیطریه) شمال (مارلیک).پرداخته شده است.
حسین فراشی ابرقویی رضا رضالو
عصر آهن با وجود کوتاه بودن مدت زمانی، نسبت به دوره های قبل از خود، دوره پیشرفت سریع در تمام عرصه های اجتماعی، سیاسی و نظامی گری است. این برهه ی زمانی با ناآرامی های گسترده سیاسی، قدرت گیری دولت های متخاصمی چون آشور، تولید انبوه و متنوع ابزارآلات جنگی و در پی آن پیدایش جوامع به شدت طبقاتی،احترام به جنگاور و تدفین آن به همراه اسب و آلات جنگی در برخی از مناطق و... همراه می باشد عمده ترین دلیل سرعت پیشرفت در این دوره، شناخت و استفاده از آهن به عنوان فلز برتر است. جنگ افزارهای این دوره یکی از مهمترین ساخته های فلزگران بشمار می روند. این اشیا در اشکال متنوع و با جنس های مختلف ساخته شده اند. رواج استفاده از آهن در طول نیمه دوم هزاره دوم ق.م تغییرات عمده ای را در ساختار نظامی، اجتماعی و سیاسی جوامع عصر آهن به وجود آورد. این تحولات زمانی بیشتر نمایان شد که جوامع عصر آهن - به خصوص از نیمه اول هزاره اول ق.م- نیروی نظامی خود را با سلاح های ساخته شده از آهن تجهیز نمودند. بکار گیری آهن به عنوان فلز برتر سبب افزونی قدرت دول عصر آهن، بخصوص در میان رودان، نواحی غربی و شمال غربی فلات ایران شد و سلاح های ساخته شده در این عصر نسبت به دوره قبل از خود تنوع زیادی یافتند. رونق اقتصادی جوامع عصر آهن نیز بر متنوع نمودن جنگ افزارها چه به لحاظ شکل و چه به لحاظ جنس و تزیینات بی تاثیر نبود. برای سهولت در طبقه بندی، جنگ افزارها را به دو گونه عمده تدافعی و تهاجمی تقسیم بندی نموده ایم. در این میان گونه هایی از جنگ افزارها وجود دارند که به لحاظ جنس و نقوش حک شده بر روی آن ها قابل توجه هستند. برخی از این جنگ افزارها کارایی چندانی در جنگ نداشته و ما از آن ها تحت عنوان سلاح های تشریفاتی نام می بریم. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که در عصر آهن تولید انبوه جنگ افزارها حاکی از روند رو به رشد تنش های فرا منطقه ای و تسلط نظامی گری برخی از دول متخاصم نوپا در این برهه از زمان است. گونه شناسی جنگ افزارها نیز نشان می دهد که در این دوره پیشرفت های قابل توجهی در ساخت آن ها نسبت به دوره قبل (مفرغ) صورت گرفته و رزم افزارها از تنوع قابل توجهی برخوردار هستند. بر روی برخی از جنگ افزارها نقوش انسانی، حیوانی، گیاهی و هندسی مختلفی وجود دارد که مطالعه نمادشناسی، این نقوش، ما را به گوشه ای از اعتقادات و باورهای مردمان این عصر رهنمون می سازد.
یحیی آیرملو رضا رضالو
گورستان محوطه ویژه ای است که بر خلاف سایر محوطه های باستان شناختی روش های کاوش و لایه نگاری متفاوت و متنوعی را نیاز دارد. در این پایان نامه به جزئیات حفاری یک محوطه گورستان از پیش از حفاری تا پایان کاوش آن اشاره شده است. در این اثر سعی گشته که از کلی گویی پرهیز شود و به مسائل لایه نگارانه ریز و حساسی که همیشه در کاوش گورستان با آن مواجهیم اشاره شود. به مسائلی چون تهیه طرح پیشنهادی و بررسی های پیش از کاوش که مهمترین مسائل قبل از کاوش به حساب می آیند تا موضوعاتی چون نحوه تشخیص قبور با استفاده از علائم سطحی، قبور کانونی، تدفین های ثانوی و علائم آنها، انواع گورستان ها و نحوه کاوش و لایه نگاری هر کدام و در آخر به چگونگی مستندسازی اسکلتها و اشیای تدفینی به طور جداگانه اشاره شده است. علاوه بر اینها، انواع مختلف قبور باستان شناختی معرفی شده و مشکلات حفاری و لایه نگاری هر یک و روش های کاوش آنها به صورت جداگانه توضیح داده شده است. این پایان نامه در پایان به مسائل لایه نگارانه مهمی اشاره می کند و به تفصیل آنها را مورد بحث و بررسی قرار می دهد که مهمترین آنها عبارتند از این موضوعات که: لایه ها و گورهای همسطح در یک گورستان ممکن است بر خلاف سایر محوطه های باستان شناختی همزمان نباشند. درگورستان هر قبر به تناسب شکل و ساختارش روش کاوش مجزایی را می طلبد. لایه نگاری در یک گورستان با توجه به انواع داده ها و رابطه آنها با قبور، شکل قبور و رابطه ی گورستان با محوطه های اطراف آن و با توجه به لایه های قبرستان علاوه بر تیپولوژی اشیاء صورت می گیرد. درگورستان هر گوری دارای یک سازه مجزا بوده و داده های درون آن با رتبه اجتماعی فرد دفن شده درآن متناسب هستند و با آثار سایر قبور همجوار متفاوت می باشند. در یک گورستان قبور نسبت به هم وضعیت های مختلفی دارند که از مهمترین شاخصه ها برای لایه نگاری گورستان به حساب می آیند.
محسن کاکویی رضا رضالو
پژوهش پیش رو مطالعه ای کتابخانه ای است بر تدفین های عصر آهن شرق مازندران که از کاوش های محوطه هایی مانند گوهر تپه، تپه طالقانی، تپه قلعه کش، گورستان لفورک و تپه قلعه پی به دست آمده اند. در این تحقیق با مطالعه 50 تدفین و بیش از 250 قلم شی اهدایی به گور ها تلاش شده است تا در پرسش نخست، سنت های مختلف تدفینی در عصر آهن در شرق مازندران مورد مطالعه قرار گیرد. سپس سنت های تدفین، ساختار و معماری گور و هدایای تدفینی مورد مطالعه آماری، طبقه بندی و توصیف قرار گرفته اند. در مطالعه آماری داده های گور، اشیا به لحاظ جنس، گونه وکارکرد مورد طبقه بندی قرار گرفتند و میزان فزونی اشیای مورد استفاده در سنت تدفین های این حوزه مشخص شد. در فصول بعد، با مقایسه با سنتهای تدفینهای مناطق همجوار مشاهده شددر جوامع عصر آهن به صورت منطقه ای سنت های تدفینی خاص وجود دارد. چه در نوع سازه گور و چه در نوع اشیای اهدایی به اموات. در نهایت باتوجه به سنت دفن و میزان هدایای گور به لحاظ کمی و کیفی و محل دفن اجساد در گورستان مشخص شد جوامع عصر آهن این حوضه دارای ساختار نظامند با طبقات مختلف اجتماعی می باشند.
معصومه قربانپور رضا رضالو
منطقه ی سرسبز و پر باران رامسر با وسعتی تقریباً هفتصد کیلومتر، شهر مرزی بین دو استان شمالی کشور یعنی گیلان و مازندران است. رامسر مانند غالب شهرهای شمال ایران دارای قسمت های جلگه ای و کوهستانی می باشد. توانمندی زیست محیطی و اقلیمی باعث شده تا از دیرباز این منطقه مورد توجه گروههای مختلف جوامع بشری باشد و شواهدی از زیستگاههای این جوامع در سراسر منطقه به صورت محوطه های گورستانی پراکنده است. فرهنگ عصر آهن در منطقه رامسر به مانند سایر نقاط فلات ایران به ویژه مناطق شمالی کشور به صورت محوطه های گورستانی شناسایی شده است. از آنجایی که در این منطقه بررسی های علمی، سیستماتیک و کاوش های باستان شناختی صورت نگرفته است. علاوه بر آن اکثر گورها توسط سوداگران غارتگر به یغما رفته و تخریب شده-اند. فقدان داده های فرهنگی سبب می شود که برای بازسازی و شناسایی این فرهنگ از طریق تطبیق آن با بافت بومی منطقه و مقایسه تطبیقی آن از لحاظ ساختار معماری با محوطه های گورستانی همجوار در آن کاوش های علمی و باستان شناختی انجام گرفته امکان پذیر شود. در این پژوهش الگوی زندگی مردم امروزی در روستاهای حاشیه جلگه ساحلی و بُعد ناملموس فرهنگ آنان با توجه به نمونه های زنده آن در ارتباط با محوطه های گورستانی عصر آهن در دهستان سخت سر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. همچنین شناخت و آشنایی با معماری گورها و نیز یافتن و معرفی وجه اشتراک این گورها با مناطق همجوار هدف اصلی این تحقیق می باشد. کلیدواژه: فرهنگ عصر آهن، دهستان سخت سر، بافت بومی، محوطه های گورستانی، معماری گورها
زهرا زیوری مادام رضا رضالو
یکی از مهم¬ترین منابعی که می¬تواند در دوران پیش از تاریخ به منظور شناخت فرهنگ، اعتقادات و عملکردهای جوامع مختلف اطلاعاتی را در اختیار ما قرار دهد، مطالعه قبور است. متأسفانه به علت عدم مطالعه صحیح و روش¬های مناسب، مسائل و ابعاد تدفین به درستی شناخته نشده اند. از نظر مطالعات متعارف باستان شناسی، داده¬های تدفین مردگان و آداب و سنت¬های مرتبط با آن اطلاعات ارزشمندی را در زمینه جنبه¬های غیر مادی (معنوی) فرهنگ¬های پیش از تاریخ فراهم می ¬آورد. تبیین ابعاد غیر مادی فرهنگ¬های پیش از تاریخ ایران از جمله عصر آهن، به دلیل کمبود یا نبود رهیافت¬های نظری و روش شناسی مناسب یکی از پیچیده¬ترین شاخه¬های پژوهشی باستان شناسی به شمار می¬آید. با این حال با بررسی فراگیر و روش¬های دیگر تا حدودی می¬توان به موفقیت¬هایی دست یافت. یکی از این روش ها استفاده از داده¬های انسان¬شناسی و مراجعه به اطلاعات و مقایسه و تجزیه و تحلیل و طبقه بندی آنهاست. این دوران با شروع امپراطوری¬های عظیم پایان می¬یابد. از بین چندین مکان پیش از تاریخی انتخاب شده در شمال غرب، حسنلو کامل¬ترین گزارشات حفاری را داراست. بقیه مکان¬های پیش از تاریخی یا دارای گزارشات متوسطی هستند و یا دارای گزارشات ناقص و یا منتشر نشده¬ای هستند که هرگونه مقایسه کلی را با دشواری بسیاری رو به رو می¬سازند. روش تحقیق میدانی به صورت بررسی محیط و استفاده از روش مشاهده مستقیم و نقشه برداری از محیط بوده و تحقیقات کتاب خانه¬ای حتی الامکان بر اساس جدیدترین منابع در دسترس صورت گرفته است. در انواع تدفین باید توجه شود تدفین با معماری و نوع استقرار و مواد و مصالح آن هماهنگی دارد ولی ویژگی¬های محلی نیز دیده می¬شود چنانکه تدفین¬های خمره¬ای بیشتر در فلات مرکزی، تومولوس-ها و گورهایی با ساختارهای نعل اسبی در شمال غربی، دیده شده است. اولین و ساده¬ترین نوع تدفین که با استقرار موقت و فصلی سازگار است تدفین گودالی است. تدفین¬های زیر کف مربوط به روستا نشینی و در نهایت پیشرفت آن است. در مورد وضعیت تدفین و طرز قرارگیری اجساد تا آنجا که ممکن بوده به جنبه¬های آیینی و یا دیگر ضرورت¬ها اشاره شده است. برای اشیاء و آثاری که در قبور مشاهده می¬شود، نوع ساختار گورها، معماری، یادمان¬ها (سنگ¬های افراشته) و ارتباط آنها با متوفی، انواع تدفین (انفرادی-دسته جمعی) و ... تقسیم بندی¬هایی ارائه شده است. در فصل آخر که در واقع حاوی مجموع مباحث و شناخت کیفی آنهاست به بررسی جنبه¬ها و باورهای آیینی در ارتباط با محوطه¬های مورد بحث، پرداخته شده است. علت وجودی بعضی از پدیده¬ها بر اساس چنین تقسیم بندی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
امیر ماهر رضا رضالو
انواع منسوجات از ملزومات زندگی انسان بوده است. ولی به دلیل ناپایداری مواد اولیه، اغلب با گذشت مدت کوتاهی در شرایط نامناسب تخریب می شوند. به همین علت،َ معمولاً توجه به منسوجات در میان مطالعات باستان-شناسی بسیار اندک و محدود است. موزه ی مقدم دانشگاه تهران در سال 1351 ه.ش، از طرف دکتر محسن مقدم به دانشگاه تهران وقف شده است. این موزه دارای نمونه پارچه هایی است که از ارزش تاریخی بالایی برخوردارند که محدوده ی زمانی دوره ی ساسانی تا قاجار را دربرمی گیرند. در پایان نامه ی حاضر، تولید منسوجات دوره ی صفوی، بر اساس چهار عنصر تکنیک بافت، رنگ و رنگرزی، نقشمایه و مراکز بافت مورد مطالعه قرار گرفته است. مهمترین اهداف این پژوهش، مطالعه ی منسوجات دوره ی صفویه، بر اساس چهار نمونه از پارچه های موزه ی مقدم دانشگاه تهران می باشد. همچنین با توجه به اهمیّتی که این دوران در تولید پارچه های ابریشمی، تنوع تکنیک بافت و الیاف مصرفی و همچنین پیشرفتی که در صنعت نساجی و استفاده از دستگاه بافندگی پیشرفته برای بافت پارچه داشتند، به این منظور سه مرحله ی زیر در نظر گرفته شد: - بررسی چهار نمونه از پارچه های موزه ی مقدم و مطالعه ی تاریخی این پارچه ها بر اساس مطالعات تطبیقی؛ برای اطمینان از انتساب آن به دوره ی تاریخی ذکر شده. - بررسی و پژوهش برای شناخت جنس الیاف، تعیین محل بافت، تکنیک و استخراج طرح نمونه های مطالعاتی. - تعیین طبیعی یا شیمیایی بودن رنگینه های بکار رفته در نمونه ها.
امیر بهرامی رضا رضالو
در پی یافتن روند پیچیدگی اجتماعی پیش از تاریخ در منطقه¬ی شمال¬غرب ایران، پژوهشگر متوجه خلأ مطالعاتی در این زمینه شده و با تمرکز بر دوره¬ی مفرغ پژوهش حاضر را به انجام رسانده است. در این پژوهش نخست توجه ویژه¬ای به عوامل زیست¬بوم و دیرین اقلیم منطقه شده است؛ چراکه مطالعات باستان¬شناسی در هر منطقه¬ای نیازمند شناخت بستر جغرافیایی و دگرگونی¬های طبیعت در شیوه¬ی زیست و استقرار انسان¬های آن دوره است. با انجام کارهای مطالعاتی در این زمینه و با بهره¬گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis)، روابط میان محیط¬زیست و انسان¬های پیش ازتاریخ منطقه¬ی مورد مطالعه، تجزیه-تحلیل شده است. از سوی دیگر با توجه به گزارش¬های بررسی و کاوش¬هایی که تاکنون در منطقه انجام شده است؛ به صورت خلاصه گاه¬نگاری منطقه را ارزیابی نموده و به روابط میان فرهنگی اقوام منطقه در پیش ازتاریخ (به¬ویژه دوره¬ی مفرغ) پرداخته شده است. در بخش مبانی نظری با توجه به چندین تئوری انسان¬شناسی (تئوری مکان مرکزی، آنتروپی اجتماعی، انتشارگرایی، ماتریالیسم فرهنگی و نظریه¬ی پیچیدگی) به تبیین فرضیه¬های پیش آمده پرداخته شده است. همچنین در بخش یافته¬های پژوهش، با توجه به نظریه-های ارائه شده از سوی انسان¬شناسان و باستان¬شناسان در مورد روابط پیچیده¬ی اجتماعی در جوامع باستان و به¬ویژه خاور نزدیک به تبیین منطقه و دوره¬ی مورد مطالعه پرداخته شده است. درنتیجه¬ی پژوهش حاضر مشخص شد که برخلاف دوره¬های مس-سنگی منطقه که میزان استقرارهای یکجانشین بسیار نادر بوده؛ جوامع کورا-ارس همگام با دگرگونی¬های منطقه¬ای و فرامنطقه-ای، گام در مسیر تحول و رسیدن به پیچیدگی اجتماعی سیاسی نهاده¬اند. یافته¬های به¬دست آمده از محوطه¬های کلیدی این دوره مانند هفتوان، راوز، یانیق، گوی¬تپه و... نشان از شواهد زندگی یکجانشینی و حتی شهرک نشینی دارد. به نظر می¬رسد که روابط گسترده¬ی منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای، عوامل زیست¬محیطی، تأثیر مناطق هم جوار، پیشرفت در فناوری و صنعت و... همگی دست-به¬دست هم داده و جامعه¬ی دارای فرهنگ کورا-ارس را به سوی پیشرفت همه¬جانبه سوق داده است. این پیشرفت توانسته بر سطح جامعه تأثیر بگذارد و یکجانشینان را در کنار کوچ¬روهای رمه¬دار به اتحاد برساند. پس از این دوره بر اثر عواملی که هنوز به-درستی مشخص نشده بازهم سیستم یکپارچه¬ی اتحاد مذکور به¬هم خورده و هم شیوه¬ی استقرار و هم شیوه¬ی زیستی را دچار دگرگونی کرده است. نمود این دوره را باستان¬شناسان با عنوان مفرغ میانی می¬شناسند که بازهم از شمار استقرارها در این دوره کاسته می¬شود و کوچ¬روی بر جامعه غالب می¬گردد. در دوره¬ی مفرغ جدید باز جوامع به¬صورت منطقه¬ای و به احتمال همان شیوه-های پیشین را ادامه داده و قلعه سازی و گورستان¬های بزرگ از شاخصه¬های این دوره است. همچنین در دوره¬ی مفرغ میانی و جدید ازلحاظ پیشرفت¬های فناوری و صنعتی همچنان ایستا نبوده و راه خود را ادامه داده است. پس جامعه¬ی کورا-ارس را می-توان نخستین گام در پیچیدگی اجتماعی شمال¬غرب به شمار آورد و فرهنگ¬های پس از آن تا هزاره¬ی یکم با فراز و نشیب ادامه¬ی راه آن ها را داده و به فرمانروایی¬های بزرگ اورارتو، مانا و ماد می¬رسد.
هانیه کریمی داور رضا رضالو
واژه یا تصویر یک نماد است که متضمن چیزی در ماوراء معنای آشکار و مستقیم خود باشد. نماد دارای جنبه ای وسیع تر و ناخود آگاه است که هرگز نمی توان به طور دقیق آن را تعریف کرد. برخی نمادها براساس اصل نسبیت فرهنگی سیر تحول تاریخی خود را در ایران طی کرده و باقی مانده اند که از میان این دسته از نمادها می توان نمادهای شیعی را نام برد که هر زمان مفهوم خاصی را در قالب فرهنگ دوران ارائه نموده است. ایران از آغاز شکلگیری تشیع همواره یکی از کانون های اصلی شیعیان محسوب می شده است. نمادهای شیعی در دوره ای در محدودیت زیاد و در دوره ای آشکار بیان می شوند که همه این مسائل بستگی به سیاست و دیانت حاکمان عصر داشته که چه مذهب و چه سیاستی را در پیش گیرند. اهمیت هنرشیعی در دوران اسلامی، مطالعات بنیادین در خصوص آنها را لازم و ضروری می سازد. در این میان، آنچه که، کمتر به آن توجه شده؛ جنبه های نمادین مذهبی این آثار هنری است که در پس مضامین و موتیف های تزئینی آنها، جهان بینی حاکم بر آن دوره نمود یافته است. با توجه به موارد فوق الذکر در این پژوهش با اتکا به مطالعات کتابخانه ای سعی بر آن شده است تا با مطالعه نمادهای شیعی در آثار به جای مانده در دوران پس از اسلام در ایران، تحلیلی مناسب از زمینه اعتقادی در پس این نمادها ارائه گردد. با انجام مطالعات مشخص گردید که پس از تقسیم نمادهای شیعی در دو حوزه بصری و نوشتاری، یکی از نمادهای مهم و تأثیر گذار شیعیان در تمام ادوار اسلامی، نمادهای کتیبه ای بوده است. بر همین اساس، در این پژوهش، سعی بر آن شده است تا با بررسی جنبه های نمادین آثار شیعیان در اشیاء و ابنیه اسلامی، گامی اساسی در جهت تبیین نمادهای شیعی و جهان بینی حاکم بر آنها برداشته شود. بررسی مضامین نمادین شیعی آثار هنری به درک بهتر مفاهیم مذهبی و دینی ذهن حاکمان آن دوره و سازندگان آنان کمک شایانی خواهد کرد. شایان ذکر است که، لازمه شناخت صحیح و واقعی طرحها، نقوش و علائمی که بر روی اشیاء و ابنیه این دوران ظاهر شده اند، داشتن آگاهی از فلسفه و ایدئولوژی اسلامی؛ شناخت کافی از تاریخ زمان،ترقی فکری، عقیدتی، میزان رشد و پیشرفت علوم، فنون، صنایع و اوضاع اجتماعی محیطی است که هنرمند در آن به هنر پروری مشغول بوده است.
راضیه حیدری رضا رضالو
در هنر اسلامی، طرح ونقش علاوه بر مضمون و زیبایی ظاهری اش،دارای یک معنای درونی است. در هنر اسلامی، چشم جستجوگر بیننده از پس ظواهر به دنبال یافتن آن رمز و معنای درونی است، معنایی که به عالم باطن بازمی گردد و ریشه در مفاهیم و تعالیم مذهبی دارد.مفاهیم مذهبی،بخش اعظم نمادپردازی را تشکیل می دهند و از آنجاییکه نماد با خودشناسی انسان در ارتباط است به عنوان، یکی از ابزارهای معرفت و کهنترین روش بیان هنری محسوب می شوند. آثار هنری، در هر دوره¬ای بیانگر راز و رمزهایی هستند که دستیابی به آنها، ما را به شناخت اندیشه¬ی سازندگان آن رهنمون می سازد. این رمز و راز در قالب نمادهایی به اشکال مختلف: انسانی، حیوانی، گیاهی، هندسی و کتیبه ای در هنر خود نمایی می کرده است.اهمیت هنر اسلامی در این دوره، مطالعات بنیادین در خصوص آنها را لازم و ضروری می سازد. همانطوریکه بسیاری از محققان در جهت شناسایی جنبه های مختلف آثار هنری این دوره به خصوص سفالگری و فلزکاری دست به قلم شده و تبیین هنر این دوره را دروازه ورود به شناخت آثار هنری دوران اسلامی به شمار آورده اند. در این میان، آنچه که، کمتر به آن توجه شده؛جنبه های نمادین مذهبی این آثار هنری است که در پس مضامین و موتیف های تزئینی آنها، جهان بینی حاکم بر آن دوره نمود یافته است. بر هیمن اساس، در این پژوهش، سعی بر آن شده است تا با بررسی جنبه های نمادین مذهبی که برای تزیین آثار سفالی و فلزی این دوره استفاده شده، گامی اساسی در جهت تبیین نمادهای مذهبی و جهان بینی حاکم بر آنها برداشته شود. بررسی مضامین نمادین مذهبی تزیینات آثار هنری به درک بهتر مفاهیم مذهبی و دینی ذهن سازندگان آنان کمک شایانی خواهد کرد.شایان ذکر است که، لازمه شناخت صحیح و واقعی طرحها، نقوش و علائمی که بر روی اشیاء سفالی و فلزی این دوره ظاهر شده اند، داشتن آگاهی از فلسفه و ایدئولوژی اسلامی؛ شناخت کافی از تاریخ زمان،ترقی فکری، عقیدتی، میزان رشد و پیشرفت علوم، فنون، صنایع و اوضاع اجتماعی محیطی است که هنرمند در آن به هنر پروری مشغول بوده است.با توجه به موارد فوق الذکر در این پژوهش با اتکا به مطالعات کتابخانه ای سعی بر آن شده است تا با مطالعه نقوش نمادین مذهبی هنرسفالگری و فلزکاری که بخش مهمی از موتیف تزئینی این دوره به شمار می آید، تحلیلی مناسب از زمینه اعتقادی در پس این تزئینات ارائه گردد. با انجام مطالعات مشخص گردید که یکی از ارکانهای اساسی تزیینی این دوره: کتیبه نویسی(شامل: دعا،آیات قرآنی،حدیث به کتابت عربی و اشعار با نوشتار فارسی)، طرح¬های گیاهی و اسلیمی، نقوش هندسی، انسانی با هاله های نورانی، حیوانی، صور فلکی و... بوده است.
محمد کاظمی رضا رضالو
نقوش صخره ای را می توان ابتدایی ترین خط بشری معرفی نمود چرا که انسان از همان اول سعی در ارتباط با یکدیگر و آیندگان داشته است. بنابراین ابتدا بصورت خطوط نامهم عقاید و افکار خود را بر روی سنگ ها و دیوار غارها می نگاشتند.در خطوط ابتدایی می توان دید که انسانها از اشیا و دانسته های اطراف خویش بهره جسته اند، بدین گونه که برای کلمه ی انسان از تصویر خود انسان، برای کلمه ی آب یا رودخانه از چند خط موجی و غیره استفاده کرده اند که این مطلب بازگو کننده ی ارتباط نزدیک بشر با طبیعت بوده است. نقوش صخره ای شمال غرب ایران نیز انباشتی از نقاشی های مختلف می باشد که دارای یک دوره ی زمانی چند هزار ساله می باشد، محدوده ی این نقوش از سمت شرقی مشکین شهر آغاز گردیده و به سمت غرب تا ورزقان امتداد می یابد.در این پژوهش که بیشتر بصورت میدانی انجام گردیده است و در برخی موارد کار کتابخانه ی صورت پذیرفته است، سعی گردیده است که این نقوش ثبت و مورد بررسی و نماد شناسی قرار گیرد. در شش مجموعه مورد بررسی انواع نقوش ملاحظه گردیده که این نقوش در چهار گروه کلی طبقه بندی گردید و سپس هر کدام از این گروه ها بصورت جزء به جزء طبقه بندی و مورد بررسی و نماد شناسی قرار گرفت.
زهره اهون رضا رضالو
به تازگی سامانه اطلاعات جغرافیایی، به عنوان یک فن آوری برتر، نظر بسیاری از محققان رشته های مختلف به ویژه علوم زمین را در سرتاسر جهان به خود معطوف داشته، همچنین مسئله ی آمایش سرزمین با استفاده از gis امروزه از مباحث اصلی علوم مدیریتی به حساب می آید. در این پروژه سعی در تحلیل پراکندگی محوطه های دوره ی مفرغ متاخر و آهن i و عوامل موثر در شکل گیری آنها نموده ایم. برای این منظور شهرستان گرمی به عنوان عرصه ی مطالعاتی انتخاب شد. بنابراین سیستم اطلاعات جغرافیایی به عنوان ابزار موثر در تحلیل این استقرارهای باستانی مورد استفاده قرار گرفته که تحلیل داده با استفاده از این روش مستلزم روی هم انداختن لایه های مختلف، پرس و جوی ویژگی ها و مشخصه های موقعیت ها برای پاسخگویی به هر سوال و بازیابی و ترکیب آن پاسخ ها می باشد. برای این منظور پروژه ی حاضر در طی سه مرحله جمع آوری اطلاعات (به دو روش علمی و نظری )، مدیریت اطلاعات (طبقه بندی اطلاعات توصیفی ووارد کردن اطلاعات غیر توصیفی در سامانه اطلاعات جغرافیایی)، تجزیه و تحلیل اطلاعات و تهیه ی خروجی های متعدد، انجام گرفت. انباشت رسوبات فرسایشی از کوههای جنوبی منطقه، نفوذ شعبات فرعی رودخانه ها و جریانات فصلی آب رودخانه ها در بخش شرقی منطقه، شیب و ارتفاع کم و همچنین داشتن شرایط مطلوب و مناسب برای کشاورزی دیم باعث شکل گیری استقرارهای دائم یکجانشین در دوره ی مفرغ متاخر و آهن i در این منطقه شده است. استقرارهای عصر آهن i نسبت به دوره ی مفرغ متاخر گستره ی وسیعی را در این منطقه دربرمی گیرد و تفاوت چندانی در ویژگی های محیطی محوطه های مفرغ متاخر و آهن دیده نمیشود. با توجه به منابع در دسترس اقتصاد د رهر دو دوره مبتنی بر کشاورزی به صورت دیم و دامداری به صورت توامان بوده است.
رضا رضالو علیرضا نوبری هژیری
باستان شناسی چشم انداز امروزه از مهمترین روشهای بررسی منطقه ای است و می توان آنرا یکی از کاملترین آنها دانست. به نظر می رسد که سیستمهای استقرار در تپه گزنک آگاهانه و با اهداف قبلی صورت گرفته است. این تپه در محل التقای دو شاخه از رودخانه سه رود واقع شده است. همین حالت دلتایی محل باعث حاصلخیزی زمینهای کشاورزی اطراف تپه شده است. این تپه در دشت زرند در کنار راه ابریشم واقع شده است و همین اهمیت ارتباطی محل سبب تداوم استقرار از دوران مفرغ تا دوران اوایل هخامنشی را شده است. وسعت استقرار در دوران مفرغ چیزی بیش از 20 هکتار می باشد. در دوران مفرغ چهار نوع سفال 1-سفال قرمز آلویی 2-سفال نخودی 3-سفال نارنجی 4-سفال خاکستری را می توان تشخیص داد. با توجه به بررسی های صورت گرفته در منطقه ساوه این فرهنگ در تپه های 1-گل محمد چابهار 2-قیمجه چمرام3-کله دشت 4-امام زاده عبدالله اوجان وجود دارد. به نظر می رسد که در دوران مفرغ در فلات مرکزی فرهنگ یک دست و واحدی وجود داشته باشد. به نظر می رسد که تپه گزنک می تواند خلا گاهنکاری که از پایان سیلک 2800iv پ.م تا شروع استقرار در تپه سگزآباد 200 پ.م وجود دارد را بپوشاند. شروع استقرار در تپه گزنگ می بایست اواخر نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد باشد. با توجه به مقایسه های لبه عمل آمده با فرهنگهای غرب، شمال غرب، جنوب غرب و شمال شرق مشابهت های زیادی را می توان میان سفالها و نقوش این مناطق در این دوره با تپه گزنک یافت. به نظر می رسد که در دوران آهن i و ii در این محل گورستانی وجود داشته باشد. در دوران آهن iii در این تپه قلعه ای با تالار ستوندار که پایه های آن از سنگهای تراش خورده ساخته شده بود وجود داشته که بر گرد آن بقایای حصاری میتوان تشخیص داد. وسعت استقرار در دوران آهن iii و اوایل هخامنشی در این منطقه به بیش از 100 هکتار می رسد. با توجه به شواهد موجود فرهنگ مفرغ تا دوران آهن iiii در این تپه ادامه داشته است.