نام پژوهشگر: محمد مبینی شورستانی
محمد مبینی شورستانی عباس زارعی مهرورز
عصر قاجار، به دلیل تغییر و تحول در همه ی ارکان زندگی اجتماعی و سیاسی و هم چنین، ارتباط ایران با فرنگ، از مهم ترین ادوار تاریخ ایران به شمار می رود و ازین رو، نسبت به دوره های دیگر متمایز است. این تغییر و تحولات در همه ی شئون زندگی اجتماعی و سیاسی اتفاق افتاد و البته یکی از تغییرات اساسی و مهم، تحول در جایگاه و نقش زن بود. زنان ایرانی که تا پیش از آن در پستوی خانه روزگار می گذراندند و از حداقل های زندگی نیز برخوردار نبودند و اکثریت مواقع مورد تمسخر و توهین مردان قرار می گرفتند؛ به صحنه ی اجتماع آمده و نه تنها برای احقاق حق خود، بلکه برای پیشرفت جامعه در صحنه ها ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شرکت جستند؛ بازتاب این تغییر و تحول در جایگاه و نقش زنان را می توان در ادبیات عصر قاجار مشاهده نمود. البته زنان در مسیر تحول در جایگاه و نقش خود در اجتماع، با موانع مهمی مانند مخالفت سنت گرایان مواجه بودند. اما این مسائل نه تنها باعث نشد که آنان صحنه را خالی کنند، بلکه به اشکال گوناگون در راه اهداف خود تلاش کردند. انعکاس شخصیت، جایگاه و نقش متحول زنان را در عرصه ی ادبیات و اجتماع عصر قاجاریه می توان مشاهده نمود؛ به طوری که زنان به اهمیت تعلیم و تربیت برای خود پی برده و مدارس جدید دخترانه ی بسیاری را ایجاد کردند. هم چنین، در راستای حمایت از اهداف شان، تشکل ها و انجمن هایی تأسیس گردید و روزنامه هایی توسط مردان و گاه زنان انتشار یافت، که در آن ها زنان اندیشه ها و خواسته های خود را از حکومت و اجتماع، به اشکال مختلف، بیان نمودند و با برگزاری راهپیمایی ها و میتینگ هایی، اندیشه های خود را در جامعه نشر دادند. می توان همه ی این مسائل را در کتاب های نظم و نثر و هم چنین، سفرنامه های این دوره مشاهده کرد. بنابر این، ادبیات این دوره گره خوردگی خاصی با اجتماع دارد. اگرچه کتاب ها و پژوهش های بسیاری درباره ی عصر قاجار نگاشته شده است؛ اما با توجه به لزوم تحلیل و بررسی جایگاه و شخصیت زنان از دید گاه جامعه شناختی، نگارنده در این پایان نامه از این منظر به این مقوله پرداخته است. این پایان نامه، بر اساس روش تحلیل محتوا و با استفاده از کتاب های تاریخی، ادبی و سفرنامه ها، در چهار فصل تدوین شده است.