نام پژوهشگر: نجمه جلال زایی
نجمه جلال زایی یحیی کاظمی
در مباحث مربوط به کارآفرینی، بحث به کارگیری اندیشه، نوآوری و فرصت جویی مطرح می شود. تجربه نشان داده است، سازمان هایی که بیشتر به این ابزارها متکی بودند، در بلند مدت موفقیت بیشتری داشتند. به طور خلاصه، در هر زمان گروهی از افراد وجود دارند که ازمنابع انسانی، مالی و فناورانه بهتر از دیگران استفاده می کنند. مدیریت سازمان باید بکوشد، این گروه از افراد را شناسایی، تشویق و حمایت کند و به آن امکان رشد و فعالیت بدهد. بنابراین ایجاد فضا و بستر مناسب از طرف مدیران برای رشد و پرورش کارآفرینی موضوعی درخور بررسی است (پرداختیچی ، حیدری و شفیع زاده، 1387). تورون بری (2006) معتقد است که در یک معادله کارآفرینی علاوه بر ویژگی های شخصیتی کارآفرینی، نیمی از معادله به فلسفه و ذهنیت کارآفرینی مدیران بستگی دارد (جهانگیری و ثقفی، 1387). بنابراین جستجوی روش ها و عواملی که بتواند به بهبود توان کارآفرینی مدیران کمک کند می تواند حائز اهمیت باشد به همین دلیل در این پژوهش به بررسی نقش عواملی پرداخته می شود که احتمال می رود بتوانند در این مدت مهم موثر باشند. توانایی ارتباط موثر با دیگران، بخش بزرگی از توانایی عملکرد بین فردی را تشکیل می دهد و تحقیقات نشان داده اند که افراد دارای مهارتهای ارتباطی ضعیف با احتمال کمتری از سوی همسالان و دیگر افراد که با آنها سر و کار دارند، مورد پسند واقع می شوند و همچنین آموزش مهارتهای ارتباطی و به کارگیری آنها می تواند محبوبیت اجتماعی افراد را افزایش دهد (ای.سی. رگ -براون،جورج.1379: 28). سازمان به عنوان یک نهاد اجتماعی به دلیل اهداف بنیانی فراتر از ارتباطات روزمره، نوعی ارتباطات سازمانی بین افراد برقرار می کند. بدیهی است که در این زمینه ارتباطات و چگونگی جهت گیری آنها به سمت اهداف سازمانی از نکات ضروری مورد توجه مدیران است. مدیران نیز دریافته اند که ارتباط موثر با منابع انسانی و درک انگیزه های ارتباطی کارکنان در توفیق آنان برای دستیابی به اهداف طراحی شده ی سازمان عامل موثری است، بر این اساس مدیران سطوح مختلف، مسئول ایجاد ارتباطات صحیح در سازمان هستند؛ بنابراین باید از کم و کیف فرایند ارتباطی آگاه باشند و نحوه ی برقراری ارتباطات موثر را بدانند (آهنچیان و منیدری، 1381). مدیری که بتواند با کارکنان خود و افراد سازمانهای دیگر روابط انسانی و ارتباط موثرتر و بهتری برقرار کند موفق تر عمل خواهد کرد و در جهت پرورش خلاقیت کارکنان تأثیر بسزایی خواهد داشت. اما گاهی عدم توجه به این موضوع تدریجاً سبب از بین رفتن خلاقیت می شود. با توجه به این که از جمله مسائل و دغدغه های سازمان های آموزشی این است که افراد به اندازه کافی وظایف خود را به طور خلاق انجام نمی دهند (محقق، 1379). از اوایل دهه 1980، سازمان ها به منظور تسریع تغییرات، به خلاقیت و نوآوری توجه زیادی نشان داده اند. امروزه سازمان ها باید نوآوری داشته باشند تا زنده بمانند. بنابراین بهترین روش آن است که افراد خلاق را باید تشویق کرد تا در ساختار سازمان به یک کارآفرین تبدیل شوند. این کار از طریق اجازه دادن به آن ها برای به دست آوردن آزادی عمل و منابع متفاوت عملی می شود تا آن ها بهتر بتوانند، اهداف خود را تعقیب کنند).هینون وکروولا ،2003) در هر سازمانی، کارآفرینان بالقوه وجود دارد، ولی باید کوشید توانایی های آن ها فعلیت یابند، و مهم تر از همه این که ساختارهای موجود اجازه دهند کارآفرین ابزار وجود کند و بتوانند توانایی هایش را به کار بندد. در این جا نقش مدیران سازمان ها از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چرا که مدیران سازمان می توانند با تأکید بر نوآوری و خلاقیت در روندهای موجود، موجب پرورش و تشویق فعالیت های کارآفرینانه در سازمان شوند (پرداختچی ، حیدری و شفیع زاده 1387). بنابراین مسأله این تحقیق این است که آیا بین مهارت های ارتباطی و خلاقیت با ویژگی های شخصیتی کارآفرینی مدیران رابطه دارد یا به عبارت دیگر مهارتهای ارتباطی می توانند پیش بینی کنند خلاقیت و کارآفرینی مدیران باشد؟