نام پژوهشگر: سیده گلنوش کاردان
سیده گلنوش کاردان علیمحمد ولوی
در هر نظام اجتماعی، گروه، نهاد و یا صنف اجتماعی به عنوان تابعی از یکدیگر و از کل جامعه کارکرد یا شیوه ی عمل مخصوص به خود را دارد. در عصر دوم عباسی به دلیل ضعف دستگاه خلافت، گروه های ذی نفوذ نظیر، وزرا، دبیران و سرداران سپاه، در امور سیاسی مداخله کرده و از وضعیت موجود جهت پیشبرد اهداف خویش بهره می بردند. زنان دربار نیز با اسستفاده از موقعیت و نزدیکی به دستگاه خلافت، به رقابت با دیگر عوامل قدرت پرداخته و درامور سیاسی همانند، عزل و نصب وزرا، تصمیمات حکومتی، توطئه های دربار و ... دخالت می کردند که ممعمولاً در دوقالب نمود پیدا می کرد : عملکردی که با توقع عمومی جامعه از نقش آنها در سیاست انطباق داشت. عملکردی که با این توقع هماهنگ نبود. در این پژوهش با استفاده از تحلیل جامعه شناسی مرتون از کارکرد های آشکار و پنهان سیاسی، توصیف و تحلیل داده ها، مقایسه ی دو کارکرد آشکار و پنهان سیاسی زنان در دستگاه خلافت عباسی بررسی می شود.مهمم ترین دستاورد پژوهش بر اساس فرضیه ی مطرح شده، اثبات غیر متوقع بودن بیش تر فعالیت سیاسی زنان در دستگاه خلافت عباسی، با توجه به اوضاع سیاسی حکومت، تحدید نقش سیاسی زنان در فقه اهل سنت و حاکمیت فرهنگ مرد سالار و نگاه زن ستیزانه و منفی به زنان است.