نام پژوهشگر: بشیر صادقی

آمیختگی واقعیت و نمایش در آثار تام استاپارد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  بشیر صادقی   آنیتا لشکریان

این پژوهش سعی در بررسی ماهیت هنر در سه نمایش نامه از تام استاپارد (1937 - ) دارد، روزنکرنتز و گیلدنسترن مرده اند (1966)، اصل موضوع (1982) و کاراگاه هاوند واقعی (1968). نقش هنر و تعامل آن با زندگی واقعی از زمان افلاطون تاکنون مورد بحث بوده است. از طرفی، در دیدگاه افلاطون هنر به عنوان یکی از آفریده های این جهان در مرتبه ای پایین تر نسبت به زندگی قرار دارد، زیرا از زندگی تقلید می کند و اصالت و حقیقت آن را ندارد. از طرف دیگر، نمایش نامه نویس و منتقد ایرلندی، اسکار وایلد در مقاله ش تحت عنوان "افول دروغ" (1891) دیدگاه مثبتی را نسبت به هنر بیان می کند و از هنر به عنوان یک اصل راستین و برتر نسب به زندگی دفاع می کند. بحث وایلد بر این اساس است که هنر محدودیت های زندگی را ندارد، چرا که توان خیال پردازی و قدرت آفرینش واقعیت های جدید از ویژگی های برجسته آن است. با این وجود، در دوره ی پسامدرن فردریک جیمسون (1934 - )، مانند افلاطون اهمیت هنر را نادیده می گیرد و بر این باور است که همه چیز قربانی سطحی نگری شده و جایگاه خود را از دست داده است. به دلیل وفور نشانه ها هنرمند توانایی آفرینش مفاهیم جدید را ندارد، چون همه چیز قبلا آفریده شده است. از طریق به کارگیری ساختارشکنی ژاک دریدا، پژوهش حاضر درصدد یافتن پاسخی برای اتهامات افلاطون، تصدیق تمجید های اسکار وایلد و دفاع در برابر نا امیدی های جیمسون مبنی بر تضعیف ویژگی آفرینندگی هنر می باشد. با یافتن تقابل های دوگانه در سه نمایش نامه ی تام استاپارد، این پژوهش سعی دارد تا روش قدیمی و منسوخ "هنر از زندگی تقلید می کند" را به چالش کشیده و ادعا کند که در واقع زندگی است که از هنر تقلید می کند. نظریه تقلید پایین تر از ضد-تقلید قرار می گیرد و هنر ارزشمندتر از همیشه به حیات خود ادامه می دهد.