نام پژوهشگر: محمد رضا اکبری اکبرآبادی

بررسی درونمایه های شعر اقبال لاهوری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  محمد رضا اکبری اکبرآبادی   بهاءالدین اسکندری

بدون شک اقبال لاهوری را میتوان مصلح قرن اخیر نامید.او به منظور اجرای اندیشه های اصلاح طلبانه ی خود، در جوامع شرقی و به ویژه در میان مسلمانان، پس از سال ها تحقیق و مطالعه در جوامع شرق و غرب، فلسفه ای را ابداع کرد که"خودی" نام دارد.این فسفله در آثار اقبال ماهیتی محوری دارد و مرهون دو تجربه ی درونی و بیرونی اوست.آنچه تجربه ی درونی اقبال نامیده می شود در واقع خط فکری او در ارتباط با ماهیت اسلام و فرهنگ غرب و تحقیق در افکار رایج این دو فرهنگ است. تجربه ی بیرونی او همان سفر او به غرب و آشنایی بیشتر او با غرب و مقایسه آن با فرهنگ شرقی است.هدف او از بیان چنین فلسفه ای برای جوامع شرقی و به ویژه مسلمین،همان بازگشت به خویشتن اسلامی در جنبه های مختلف فردی و جمعی است.از نظر او انسان پدیده ای باشکوه است که هرگز تن به اسارت نداده و در تلاشی مداوم برای نیل به جاودانگی است.او انسانی است که با حفظ هویت الهی خود،علیه تمام بی عدالتی های اجتماعی قیام می کند و با عمل و اشاعه ی دین زمینه های تکامل خود و دیگران را فراهم می سازد.با همه ی احترامی که اقبال برای فلسفه قائل است اما معتقد است که دامنه ی پرواز دینی بسیار وسیع تر و کامل تر از آن است.دین برتر در نظر اقبال اسلام است و تنها در پرتو عمل به قوانین کامل این دین است که انسان به ساحل نجات دست می یابد. از آنجایی که اقبال متفکری نو اندیش در جهان اسلام محسوب میشود،بحث و تحقیق در آثار و افکار او از اهمیت وِیژه ای برخوردار است و زمینه های شناخت عمیق تر فلسفه ی خودی ،انسان کامل و افکار او در جنبه های مختلف معرفی اسلام و مسلمین را فراهم می کند. هدف این تحقیق بررسی کامل ابعاد مختلف اندیشه ی اقبال لاهوری در اشعار اوست.شناخت بیشتر از تعریف و چگونگی شکل گیری فلسفه ی خودی،بررسی جایگاه شریعت در آثار اقبال،موضع گیری اقبال نسبت به حکمت و فلسفه ی غرب،تقابل عشق و عقل در نظام فکری اقبال،جایگاه آرزو در افکار اقبال،نگاه شاعر به حضرت محمد(ص) و انسان کامل از جمله اهداف اصلی این تحقیق محسوب می شود. در این تحقیق به منظور شناخت کامل افکار علامه اقبال در اشعارش،،محور اساسی افکار او که همان فلسفه ی خودیست مورد مطالعه قرار گرفت،مفاهیم انسانی و ویژگی های انسان کامل مطالعه شد،دیدگاه اقبال در قبال دین و شریعت ارائه شد،و فصولی نیز به نظرگاه علامه نسبت به اجتماع و عرفان اسلامی اختصاص داده شد. نتایج به به دست آمده از این تحقیق به ترتیب موضوعات مورد مطالعه از این قرار است:فلسفه خودی در اندیشه ی اقبال اندیشه ای محوری است که هم بازگشت به خویشتن اسلامی را شامل می شود و هم با وحدت وجود با ذات الهی در ارتباط است.انسان کامل اقبال کسی است که افزون بر داشتن ویژگی های انسان کامل عرفا با گوشه گیری از دنیا بیگانه است.عمل به شریعت افزون بر قرب الهی،زمینه های هویت بخشی به امت اسلامی را نیز فراهم می کند.فلسفه اگر چه به برخی از مسائل مادی انسان پاسخ گفته اما ناتوان از پاسخ گویی به رازهای آفرینش و تعالی بخشیدن به انسان است.