نام پژوهشگر: مهدی داوری نژاد
مهدی داوری نژاد یحیی معروف
چکیده ابن فارض و مولوی، از شاعران عارف قرن هفتم، در فرهنگ مصر و ایران جایگاهی مشابه دارند. ویژگی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگارشان همانند بوده است. هر دو به مشرب عشق و مستی و نیز اندیشه های وحدت گرایانه متمایل بودند. در نقد فرد و اجتماع کوشیده و شیوه ای ملامتی داشته اند و ... . این همدلی ها و هم چنین معرفت مولوی و ابن فارض به ادب، شعر و فرهنگ اسلامی، همزبانی مولوی با ابن فارض را در ابعاد فکری – ادبی به دنبال داشت؛ از جمله، چنان که از قراین بر می آید، ابن فارض و مولوی، جهان بینی، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خود را بر شالوده ی عشق بنا نهاده و از شُرب مدام سخن گفته اند؛ به گونه ای که در باور آن ها عشق – عموماً یا خصوصاً- مهم ترین موضوع هستی، مبدأ و معاد شناسی، انسان شناسی و بزرگ ترین انگیزه برای تعالی آدمی است. در پایان نامه حاضر بیان می داریم که اصطلاح عشق الهی را نمی توان به مآخذ و منابع اوّلیه ی اسلامی مستند ساخت؛ زیرا عشق در مجموع، در زمان نزول قرآن کریم، مفهوم منفی و سخیفی داشته است. با تغییر و تحوّل دیدگاه شاعران و نویسندگان و جایگزین شدن عشق الهی به جای عشق صوری و ظاهری، معشوق حقیقی و الهی نیز جانشین معشوق زمینی و مادی گشت، واژه های عاشقانه آسمانی شدند و بار معنوی تازه ای یافتند. آنچه از شواهد متنی و قراین عقلی به دست می آید، این است که ابن فارض در برهه ای از زندگی دچار معشوقان و خوبرویان زمینی شده؛ امّا در مورد مولوی نمی توان چنین ادّعایی کرد؛ زیرا عشق او به شمس تبریزی،دریچه ای است برای رسیدن به معشوق حقیقی. این پایان نامه بر آن است تا دیدگاه های این دو عارف را در زمینه ی عشق و مستی مقایسه کند و نقاط مشترک از جمله (توصیف ناپذیری عشق، منشا عشق، اوصاف و اقتضائات عشق، نشانه-های عشق، انواع و مراتب عشق، اوصاف معشوق و عاشق و ... ) و اختلافی آنها از جمله (یکسان نبودن سطح توانایی در بیان عشق و مستی، تکلف مانع پرداختن به معانی است، غم و فراق در مقابلِ شادی و وصال، پایان-پذیری و پایان ناپذیری عشق و ...) و همچنین تحلیلی از اسالیب این دو را بر اساس مکتب فرانسه و با روش توصیفی - تطبیقی مورد بررسی قرار دهد. کلیدواژه ها: ابن فارض، مولوی، عشق، مستی، عرفان، ادبیات تطبیقی.