نام پژوهشگر: مونا هردانیان
مونا هردانیان محمد ابراهیم جعفری
در پایان سده ی نوزدهم میلادی و سال های آغازین قرن بیستم، انسان غربی در شالوده ی تفکراتش دچار تغییرات بنیادین می شود. «شکاف » به رکن جدیدی در عرصه های مختلف علمی و نظری بدل می گردد. دستاورد های پر شتاب و عظیم بشری در علم فیزیک، تحلیل های روانشناختی ، نظریات فلسفی و غیره، اصل عدم قطعیت را جایگزین انسان مطلق اندیش گذشته می کند. در چنین تصویری از جهان، واقعیت اشیاء مرئی دیگر صرفا مرئی بودن شان نیست. اینک بیان حالت مرئی هر شئ با پرسپکتیوی به شیوه ی سنتی، گزارشی محدود و کوتاه از واقعیت است. چرا که انسان دریافته است؛ بین آن چه که او به عنوان واقعیت می بیند و حس می کند، با خود واقعیت تفاوت بسیار است. این تحولات فکری بستری از شک و تردید را ایجاد کرد و باعث شد تا انسان عظیم رنسانسی، خود را در مغاکی از بیگانگی، احساس غربت، تنهایی اضطراب آور و آشفتگی روحی گرفتار ببیند. این مسئله تاثیری عمیق بر رویکرد هنرمند نسبت به اهمیت موضوع در نقاشی گذارد. اینک انسان شئ شده ، اشیا را بیانی از خودش می انگارد.بر همین اساس هنر سده بیستم بیش از عصر دیگری در تاریخ بشریت به اشیا دست یازیده است. هر چند این پیوند قدمتی دیرین دارد. در عصری که «پوچی» نقطه ی عزیمت فلسفه اش به شمار می رود، هنر نیز به شیوه ای بازنمایی می شود که هنرمند را از وابستگی به طبیعت برهاند. در دوره ی مدرن امکان آفرینش طبیعت به مدد هنر، گرانبهاترین مدرک آزادی هنرمند است. بر همین اساس نقاشی طبیعت بیجان نیز به یکی از دغدغه های اصلی من بدل شده است. درک این که چگونه جهان بینی ما بر هویت بخشی و ادراک مان از اشیا و شیوه ی نمایش شان تاثیر گذاشته است؛ وچگونه نمایش دمِ دستی ترین اشیا جانشین بازنمایی صحنه های پر افاده ی اعیانی شده است. مسلما آثار موراندی در این حیطه، بهترین گزینه است. صمیمیت و سادگی بیش از حد این آثار در تباین با تاثیر ژرف و عمیق شان بر ذهن مخاطب، پیش پا افتاده ترین دلیل این انتخاب است. منظور از این پژوهش بررسی و شناخت لایه های درونی اثر نقاشی با استناد به آثار مهم ترین هنرمند این حوزه؛ یعنی موراندی است. اثری که خود حاصل دوره ای بلند از تکوین، پی ریزی، تغییر و پردازش ذهنی و عملی هنرمند در بطن تاریخ است. و محصول از چنان ساحت پیچیده و در هم بافته ای است که تفکیک عوامل سازنده ی آن ناممکن می نماید. موراندی هنرمندی است که با تجزیه و تحلیلِ واقعیت، به اجزای انتزاعی و ترکیب کننده ی آن، توانست واقعیت را به صورتی نوین در نقاشی هایش بازآفرینی کند. و صدای آرام و خفیف جاری در آثارش چنان رسا به گوش می رسد که این گزینه را به خوبی توجیه می کند.