نام پژوهشگر: هادی یوسف نیا بابکی
هادی یوسف نیا بابکی داود هرمیداس باوند
امریکا عصرهای مختلف را تجربه کرده است که این به لحاظ تغییر در جایگاه بین المللی از یک سو و تغییر در کیفیت منابع انسانی، مادی، ارزشی و مذهبی بوده است. امریکا امروزه عصر «هژمونی» را در بر دارد به همین روی استراتژی متناسب با آن را طراحی کرده است. قدرت هژمون امریکا در دوران جورج دبلیو بوش، دچار چالشهای اساسی شد. ریشه چالش ها رامی توان در برنامه های راهبردی امنیت ملی بوش که متضمن «یکجانبه گرایی»، ««اتکا به دخالت نیروی نظامی» و «جنگ پیشگیرانه» برای حل معضلات و مشکلات مربوط بود، جستجو کرد. «سیاست تغییر» باراک اوباما را می توان تابعی از نیازها و ضرورت های ساختاری در ایالات متحده در راستای رفع چالش های قدرت هژمون ایالات متحده در دوران جورج دبلیو بوش دانست. در این تحقیق بر مبنای رویکرد گرامشین به هژمونی و رویکرد نئولیبرالیسم به هژمونی، میزان تقویت هژمونی امریکا در دوران باراک اوباما، به روش توصیفی-تحلیلی مورد سنجش قرار گرفته است. بررسی شاخص های برجسته سیاست خارجی اوباما در حوزه های مختلف از جمله خاورمیانه، جنوب غرب آسیا، اروپا، قاره امریکا و آسیا-پاسیفیک، ما را به یک نتیجه منطقی در خصوص سبک خاصی از سیاست ها و تاکتیک ها می رساند که مبتنی بر تلاش تیم اوباما بمنظور ایجاد یک نوع همگرایی فزاینده می باشد. بررسی های بعمل آمده در این تحقیق در حوزه های ذکر شده، بیانگر تعدیل سیاست های یکجانبه گرایی از سوی اوباما و بازتعریف نوعی از چندجانبه گرایی می باشد که مبتنی بر کسب رضایت سایر بازیگران است که این استراتژی از سویی ضمن رفع چالش های دوران بوش، موجب مشروعیت بخشی به قدرت و کسب اعتماد مجدد ایالات متحده در نزد جهانیان و از سویی دیگر موجب به اشتراک گذاشتن مسئولیت های جهانی و کاهش هزینه اعمال سیاست های امریکا گردیده است. بر این اساس اینگونه نتیجه گیری می شود که: «سیاست تغییر» باراک اوباما در حوزه سیاست خارجی با توسل به چندجانبه گرایی و کاهش هزینه های اعمال سیاست ها و همچنین با عدم چالش با قدرت های بزرگ، منجر به تقویت هژمونی ایالات متحده گردیده است.