نام پژوهشگر: سیده مرجان مدیرخازنی

مولفه های زبانی و توانایی نظریه ذهن در کودکان دوره پیش دبستانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  سیده مرجان مدیرخازنی   مهناز اخوان تفتی

درک خود و دیگران به عنوان زمینه ای ضروری برای داشتن تعاملات موثر اجتماعی طی دو ده? اخیر، پژوهش های بسیاری را در حیط? رشدشناختی به خود اختصاص داده است (ولمن ، کراس و واتسون 2001) تا جایی که در حال حاضر حوزه غالب پژوهشی را در روانشناسی تحولی در برمی گیرد(فلاول،1999). تعاملات اجتماعی مستلزم درک از حالات ذهنی یکدیگر و کسب توانایی مهم "ذهنی سازی " رفتارهای مشاهده شده است .فرد زمانی رفتارهای دیگران را درک خواهد کرد که بتواند حالات ذهنی غیرقابل مشاهده ای ازقبیل احساسات، افکار، و نیات را به رفتار آنها نسبت دهد و به علاوه، بتواند با استفاده از این حالات ذهنی، رفتار مشاهده شده را تبیین و پیش یبنی کند. این قابلیت انسانی، "نظریه ذهن " نامیده می شود(امین یزدی،1386). اصطلاح نظریه ذهن را نخستین بار، پریماک و وودراف در سال 1978، برای اشاره به توانایی فرد در اسناددادن احساس ها، باورها، نیت ها و اندیشه ها به دیگران و به دنبال آن پیش بینی رفتار دیگران به کار برده اند. به طور کلی نظریه ذهن توانایی فرد برای درک"حالت های ذهنی"دیگران (کوله و میچل، 2000) یا "خواندن ذهن" دیگران (زان شاین،2003) تعریف شده است. این توانایی به افراد کمک می نماید تا با درنظر گرفتن احساس-ها، باورها و نیت های دیگران توصیف و تبیینی درست از رفتار آن ها داشته باشند(هاپه،1995). از نگاه بورکلند (2000) اکتساب نظریه ذهن مستلزم بازشناسی مقوله های مختلف ذهن، از جمله رویاها، تخیل و باروها و نیز داشتن یک چهارچوب علی- تبیینی برای رفتارهای دیگران است. در این میان پژوهشگران یک نقش علی برای زبان در توانایی نظری? ذهن قائل اند. در مطالعه نظریه ذهن بیش از هر چیزی زبان و توانایی کلامی، توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده است تا جایی که پژوهش در زمینه اکتساب زبان به ویژه در زمینه اکتساب و درک و فهم اصطلاحات مربوط با حالت های ذهنی از جمله منابعی هستند که بر پژوهش نظریه-ذهن کودکان تأثیر داشته اند(مونو1996). یکی از ابعاد ارتباط زبان و نظریه ذهن که مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است قابلیت معنایی واژگان بوده است. کودکان با کاربرد این واژگان ابتدا هیجان هایی خود را بیان می کنند و بعدتوانایی مکالمات مربوط به هیجان های پیچیده اجتماعی را کسب می کنند. به این ترتیب، واژگان حالات ذهنی را می توان در غالب داستان ها و یا برنامه های نمایشی که در آنها از این واژه ها به وفور استفاده شده باشد در معرض کودکان قرار داد تا زمینه ای باشد برای درک و کاربرد این واژگان و به دنبال آن رشد توانایی کودکان در نظریه ذهن و بهر ه مندی از پیامدهای تاثیرگذار نظریه ذهن که تضمین کننده اغلب قابلیت های اجتماعی هستند. و لازمه همه این ها انجام پژوهشی است که رابطه بین درک و کاربرد واژگان بیان کننده حالات ذهنی و نظریه ذهن را در میان کودکان فارسی زبان نشان دهد.