نام پژوهشگر: آرش صادق بیگی
آرش صادق بیگی کامران سپهران
به رغم تصویر پذیری نسبی داستان های گوتیک، تحقیقات چندانی درباره ی ساختار و مفهوم اثر گوتیک، مخصوصا در ادبیات نمایشی صورت نگرفته است. پایان نامه ی پیش رو در پاسخ به این سوال، مفهوم گوتیک و عناصر سازنده ی آن را از چند منظر درونمایه، ژانر، ساختار زمانی/مکانی، موتیف ها و الگوهای روایت با تکیه بر آثار نمایشی سده ی نوزدهم اروپا (و انگلستان) بررسی می کند. مداقه در تاریخ پیدایی و تکوین ژانر گوتیک در هنر و ادبیات نشان می دهد که این اصطلاح که درابتدا منفی و دال بر خرافه گری و بربریت قرون وسطایی بوده، به مرور زمان و در اواخر قرن هجدهم آغازگر موج تازه ای از آثار گوتیک شد که مشخصه ی اصلی همگی شان به چالش کشاندن ایده آل های نئوکلاسیک مثل وحدت، پیوستگی و انتظام کلاسیک در اثر ادبی بود. و سپس قصرهای شبح زده، بدقهرمانان مفتون، زنی زیبا و مستأصل، داستان لعن و نفرین خانوادگی، عصیان و شکستن تابوهای اجتماعی مثل تجاوز و زنا، و عناصر فراطبیعی مثل جادو و ارواح به عنوان موتیف های تکرارشونده این ژانر معرفی می شوند. در فصل دوم «ترس» و «وحشت» به عنوان دو عنصر ماهوی اصلی گوتیک معرفی و کارکردهای متفاوت هریک دررابطه با تن، مرگ و جنسیت تبیین می گردد. وارسی تیپ های شخصیتی گوتیک، پیرنگ ها و موتیف های اصلی گوتیک و نهایتا دو برساختِ زمان و مکان در آثار گوتیک ما را به وضیعت «سایه واری» آثار گوتیک رهنمون می کند، خصوصیتی که در آثار گوتیک پایان قرن نوزدهم و معرفی شخصیت های پیچیده ی خاکستری وجه تازه تری پیدا می کند. در فصل سوم ضمن مرور استحاله ی گوتیک در دوران هنر انحطاط، درمی یابیم که عمده نمایشنامه های گوتیک اقتباسی بوده یا به دست رمان نویسان کارآزموده ای چون ماتیو لوئیس نوشته می شدند. در پایان به بازخوانی عناصر گوتیک در پنج نمایشنامه گوتیک قرن نوزدهم یعنی «بارون های کنت»، «شبح قصر»، «اسیر»، «دو مونفورت» و «قساوت راهبانه» خواهیم پرداخت.