نام پژوهشگر: آذر سراج خرمی
آذر سراج خرمی خدامراد مومنی
هدف این پژوهش، مقایسه ی نشخوار فکری و مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری با افراد غیرمبتلا است. جامعه ی آماری این پژوهش توصیفی از نوع پس رویدادی را افراد ساکن در شهر دزفول که بر اساس ملاک های تشخیصی dsm iv-trو مصاحبه های تشخیصی ساخت یافته از جمله sid، توسط روانپزشکان واجد ملاک های تشخیصی اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری بودند و همچنین کلیه ی فرهنگیان ساکن در این شهر به عنوان گروه مقایسه تشکیل دادند.حجم نمونه شامل 30 نفر افسرده بالینی، 30 نفر وسواسی بالینی، و هم چنین 60 نفر افراد غیرمبتلا بودندکه نمونه ی بالینی با روش نمونه گیری هدفمند و نمونه ی غیرمبتلا به صورت هدفمند و با روش غربالگری با استفاده از پرسشنامه mmpi، انتخاب شدند. ابزارهای به کارگرفته شده شامل پرسشنامه ی نشخوار فکری (rq)، پرسشنامه ی مکانیسم های دفاعی (dsq40) و پرسشنامه ی 71 سوالی mmpi بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که میزان استفاده از نشخوارفکری در گروه افسرده و وسواس، بیشتر از گروه غیرمبتلا بود. میزان استفاده از سبک دفاعی رشدنایافته در گروه مبتلا بیشتر از گروه غیرمبتلا و میزان استفاده از سبک روان آزرده نیز در مبتلایان به افسردگی بیشتر از گروه وسواس و غیرمبتلا بود؛ علاوه بر آن مشخص گردید که بین گروه ها در استفاده از برخی از مکانیسم های دفاعی تفاوت معناداری وجود دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که نشخوارفکری و مکانیسم های دفاعی می توانندپیش بینی کننده ی اختلال های خلقی و اضطرابی باشند. تلاش در راستای کاهش بکارگیری نشخوار فکری وسبک های رشدنایافته و روان آزرده می تواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بیماران باشد.