نام پژوهشگر: این بام سونگ
این بام سونگ فاطمه اورجی
این پژوهش زمینه های شکل گیری قراختائیان (کیتانها،kitan) درآسیای شمال شرقی و ورود آنها به ایران، ویژگیهای قراختائیان در طول حاکمیت خویش ،چادرنسینی و رابط? آنها با قدرتهای همجوارشان را بررسی کرد. قراختائیان به عنوان نخستین "سلسل? فاتح" چین محسوب می شوند. کیتانها با سیستم دو جانبه کیتان بر قبایل مختلف با موفقیت حکومت می کردند. زمانی از قرن دهم(چهارم ه. ق.) تا دوازدهم میلادی(ششم ه. ق.) که قدرت کیتان در مناطق آسیای شمال شرقی افزایش یافت، یک دوره دگرگونی و تحولات قدرت در حکومتهای این مناطق بود. این تحولات از تشکیلات کیتان و عهد نامه زانیان در سال 400ه.ق./ 1004م. بین کیتان با چین شروع شد و سیستم روابط بین المللی چند جانبه ای(multistate system) ایجاد شد. در این شرایط کیتانها توانستند مناطق همجوارشان را تحت سلطه خود قرار دهند. همچنین حکومت کیتان به چین حمله کرد، در چین حکومت لئیو را تشکیل دادند. مهمترین علت موفقیت آنها قدرت جنگیشان بود. کیتانها با موفقیت حکومت می کرد، آنها هم فرهنگ خود را حفظ نمودند و هم فرهنگ کشورهای مغلوب را پذیرفتند. مثلا، برای حفظ فرهنگ خود خط کیتانی را اختراع کردند و اردو(ordo) و نابو(nabo) را حفظ نمودند. آنها در حکومت لیئو برای متحد کردن ملتهای کیتانی، چینی، بالحه ای و شیویی، دین بودایی را رسمی کردند. ولی در میان کیتانها دین سنتی خود بت پرستی همچنان ادامه داشت. در تمام مدت حکومت کیتان، سلسله کیتان سیستم جداگانه را در پیش گرفت، نکته مهم حکومت آنها این بود که آنها به همان طریق چینی مثل مسئولان چینی، قوانین وغیره، برچینی ها حکومت می کردند. حکومت کیتان به وسیله قبیله جورچن در سال 1125م. سقوط کرد. علت مهم سقوط کیتان این بود که آنها به دفاع از طرف مناطق شمال شرقی منچوری توجه چندانی نداشتند. علت دیگر این بود که قدرت کیتان ضعیف شد. یعنی اقتصاد چادرنشینشان ورشکسته شد و اوضاع مالیشان ضعیف گردید، از لحاظ سیاسی امنیت وجود نداشت. بعد از سقوط سلسله لیئو، یلو داشی(? ? ? ?) که رئیس طایفه سلسله لیئو بود، با یک عده از بازماندگان لیئو به طرف آسیای میانه وارد شد و در آنجا سلسله "قراختایی" را تأسیس کرد و خود را "گور خان" نامید. قراختاییان در ماوراءالنهر، از سال 1132م./528ه.ق. تا 1211م./607ه.ق. در حدود 80سال حکومت داشتند. شرایط ورود قراختاییان در ماوراء النهر اینگونه بود که در اوایل قرن ششم هجری()دوازدهم میلادی) اوضاع پیچیده ای در آسیای مرکزی وجود داشت. قراختاییان در سال 536ق/1141م در جنگ قطوان سلطان سنجر را شکست سختی دادند، بر سرزمینهای ماوراء النهر سلطه یافتند. علت پیروزی قراختاییان تنها قدرت لشکرکشی آنها نبود، بلکه رفتارشان با مردم ماوراءالنهر نسبت به سنجر مناسب با سیاستهای عادلانه و زیرکی در آن شرایط دگرگون بود. آنها سرزمینهایی که تازه فتح کرده بودند خودمختاری محلی وسیعی داشتند و برای حکومت خراجگزاران از سیستم جداگانه استفاده می کردند. ولی سلطه سپاهیان فقط زیر نظر خود کیتانها قرار داشت، و این مسئله هم در سلسله لئیو هم در سلسله قراختاییان ادامه یافت. قراختائیان در سال 607ه.ق./1211م. به وسیله نایمان ها به رهبری کوچلک خان منقرض شدند. در واقع سقوط قراختاییان از تغییر شرایط قدرت در ماوراءالنهر شروع شد. از طرف دیگر، قراختاییان به خاطر قیامهای ساکنان سرزمینشان ضعیف شدند. گورخان به صورت یک حاکم معمولی درآمد. بعد ها حکومت قراختائیان به وسیله براق حاجب به شکل یکی از سلسله قتلغ خانی ها در کرمان باقی ماند. گسترش علوم دینی درجهان اسلام ازقرن دوم هجری به شکل تدریجی آغاز شد.البته از زمان وفات پیامبر به بعدکه با روایت ونقل اقوال وسیره پیامبر زمینه های علوم نقلی ازجمله حدیث شکل گرفته بود که در قرن دوم این جریان تثبیت شد.در دوره متوکل عباسی وسعت ودامنه علوم دینی در حد قابل توجهی افزایش یافت. عصرسلجوقی را می توان سومین و مهمترین مرحله در گسترش علوم دینی در جهان اسلام دانست.گسترش علوم دینی در عصر سلجوقی را می توان متاثر از دو عامل مهم محسوب کرد. افزایش رقابت های بین مذاهب و علمای دینی مذاهب مختلف اسلامی و به تبع آن تلاش هرکدام از مذاهب برای گسترش علوم دینی و فقهای مربوط به آن مذهب که می-توان این عامل را یک عامل اجتماعی محسوب کرد. عامل مهم دیگر در گسترش علوم دینی در این دوره کاملاً متاثر از سیاست های رسمی حکومت سلجوقی و خصوصاً با سیاست گذاری های وزرای ایرانی سلجوقیان همراه بود که اوج آن سیاست های نظام الملک در تقویت و گسترش فقه شافعی و علوم مربوط به این مذهب بود. در ضمن سلاطین سلجوقی هم در گسترش علوم و مراکز دینی مذهب حنفی تلاش می کردند. در این دوره با تاکیدی که بر پیوند میان دین و دولت بوجود آمد، علوم دینی رواج و گسترش عظیمی یافت و جایی برای چون وچراهای عقلی باقی نگذاشت.در این پژوهش سعی خواهد شد تا پیوند میان عناصر مذکور و چگونگی گسترش علوم دینی بررسی شود و سپس تاثیراتی که این جریان بر بخشهای مختلف علوم گذاشت، مشخص گردد.