نام پژوهشگر: اعظم عظیمی کلیانی

مقایسه جایگاه وعد و وعید در نزد امامیه با معتزله و اشاعره
پایان نامه سایر - دانشکده علوم حدیث 1392
  اعظم عظیمی کلیانی   فضل اله خالقیان

از آنجایی که وعد و وعید یکی از مباحث مهم و بحث برانگیز کلامی در بین مکاتب و فرق کلامی بوده است. این رساله برآن است تا با مروری بر معنای لغوی و اصطلاحی وعد و وعید به پیشینه تاریخی موضوع بپردازد و جایگاه آن را به تفکیک در بین فِرق امامیه، معتزله و اشاعره بیان و در نهایت با مقایسه ای جامع به نقاط اشتراک و افتراق این سه دیدگاه دست یابد. برای نیل به این مقصود در فصل اول «کلیات و مفاهیم» به معناشناسی واژ? وعد و وعید پرداخته شد. در فصل دوم «امامیه» بعد از معرفی فرق? امامیه و بیان اصول عقائد این فرقه اعتقادات خاص این گروه در باب وعد و وعید به تفصیل بیان شده است و در فصل سوم «معتزله» بعد از معرفی کلی فرق? معتزله و بیان تقسیمات داخلی و اختلافات فکری رهبران این گروه مبانی فکری و عقائد خاص این گروه بررسی و در باب عقید? به وعد و وعید که اصل سوم از اصول عقائد آن هاست به تفصیل بحث و بررسی صورت گرفته و موارد اختلاف و اشتراک عقائد آن ها با فرق? امامیه بیان شده است. در فصل چهارم «اشاعره» طبق روال فصول گذشته بعد از معرفی و بیان عقاید و مبانی فکری و عقیدتی این گروه به آراء آن ها در باب وعد و وعید و مقایسه آن با دو دیدگاه امامیه و معتزله پرداخته شد. در باب معنا شناسی، وعد به معنای وعده و نوید خیر، و وعید به مفهوم وعده شرّ و تهدید است. نتیجه وعده ها و وعیدهای قرآنی رساندن انسانها به ثواب و عقابی شایسته اعمال آن هاست. مباحث مربوط به وعد و وعید معمولاً در ارتباط با مطالبی چون عدل الهی، استحقاق پاداش و عذاب، خلود در جهنم، مرتکب کبیره، اجباط و تکفیر، توبه، عفو و شفاعت ... مطرح می شود. در میان فصول اصلی رساله آمده است که در میان عدلیه (امامیه و معتزله) اصل عدل و حسن و قبح عقلی و لزوم اعتقاد به آن زیر ساز اعتقاد به وعد و وعید و از مبانی آن می باشد. عدالت خداوند اقتضای این را دارد که گناه کار را مجازات و نیکوکاران را ثواب دهد. این اصل مستلزم آن است که خداوند آنچه به اطاعت کنندگان وعده داده عمل کند زیرا خُلف وعده، قبیح است، زیرا باعث وقوع کذب از طرف خداوند می شود و صدور آن از خداوند محال است، ولی خُلف وعید از نظر امامیه در مواردی، نه تنها قبیح نیست بلکه حُسن هم دارد چون این کار تفضّل است. معتزله خلف وعید را جایز نمی دانند ومعتقدند تهدیدهایی که خداوند در مورد عاصیان بیان داشته، حتماً محقق خواهد شد و تخلّف در این موارد نیز بر خداوند جایز نیست. اشاعره با پذیرش حسن و قبح شرعی معتقدند خداوند هر آنچه انجام دهد عین عدل است؛ پس می تواند شخص مطیع را در آتش جهنم بیفکند و در آن مخلّد سازد یا اینکه شخص گناهکار را به بهشت وارد کند. در نظر متکلمان امامیه اعطای ثواب نوعی تفضّل است زیرا احسان و تفضّل برای خداوند حسن عقلی دارد، نه وجوب عقلی. ولی گناهکاران را مستحق عقاب و کیفر الهی می دانند. در نقط? مقابل معتزله ثواب و عقاب را ناشی از استحقاق عبد می دانند نه تفضّل و معتقدند بر خداوند عقلاً واجب است که نیکوکار را ثواب دهد و معصیتکار را عقاب نماید. اما اشاعره اساساً برآنند که استحقاقی در کار نیست زیرا خداوند می تواند از اعطای ثواب سر باز زند و یا از عقاب در گذرد و هیچ امری بر خداوند واجب نیست. اعطای ثواب و عقاب مبتنی بر ایمان است. تمامی فرق و متکلمان در این نکته اتفاق نظر دارند که، کفّار و مشرکان برای همیشه در آتش دوزخ به سر می برند و عذاب آن ها جاودانی است و مومنان و نیکوکاران ثواب دائم دارند و در بهشت مخلّد هستند ولی گروه سومی هم وجود دارد که با وجود ایمان در مواردی از فرمان الهی سرپیچیده و گرفتار معصیت می شوند، اینها فاسق یا مرتکب کبیره نامیده می شوند ، و متکلمان احکام و شرایط خاصی را برای این گروه قائلند. هم? گروهها متفقند که با توبه، تمام گناهان (حق الله) حتی کفر و شرک بخشودنی است. اختلاف نظر آنجاست که کافر، مشرک ومومن مرتکب کبیره در صورتی که توبه نکرده باشد با او چگونه رفتار می شود؟ متکلمان اشاعره و امامیه علی رغم اختلافات بنیادینی که در مسائل مختلف دارند، در این مسأله با هم در مقابل معتزله اتفاق نظر دارند. هر دو گروه قائلند خلود در عذاب مختصّ کفار و مشرکینی است که توبه نکرده اند؛ اما مرتکب کبیره حتی اگر توبه نکرده باشد، ممکن است با بخشش و عفو الهی یا شفاعت از عذاب رهایی یابد. به این صورت که ابتدا برای معصیتی که انجام داده است، به دوزخ می رود و سپس از آن خارج و وارد بهشت می گردد. پس امامیه در مقام رهایی از مشکل جمع بین دو استحقاق (عقاب دائم و ثواب دائم)، عقاب را دائم نمی دانند و از این رو، اعتقادی بر نظری? احباط ندارند؛ در مقابل معتزله به خلود مرتکب کبیره و به بیان دیگر خلود تمام کسانی که تهدید به خلود در عذاب شده اند، اعتقاد دارند. زیرا هر دو استحقاق (ثواب و عقاب) را دائم می دانند و معتقدند استحقاق ثواب و عقاب با هم امکانپذیر نیست بدین ترتیب از قائلان احباط و تکفیر می باشند.