نام پژوهشگر: الهه کمری
الهه کمری شهلا رقیب دوست
این پژوهش به بررسی همبستگی آگاهی نحوی و واژگانی با درک خواندن جملات موصولی فاعلی در کودکان ناشنوای عمیق مادرزاد در چارچوب نظری تعاملی-جبرانی استنویچ (1980) می پردازد. بر پایه این نظریه، هرگاه در یکی از مولفه های درک خواندن ضعف وجودداشته باشد، مولفه دیگر به شیوه ای جبرانی موجب تقویت درک خواندن می شود. محققان براین باورند که ناشنوایان در پردازش واژه ها در مقایسه با افراد شنوا عملکرد بسیار ضعیف تری دارند و آگاهی نحوی این افراد از ساخت های مختلف، به ویژه ساخت جملات موصولی فاعلی، پایین است. بنابراین، انتظارمی رود که ناشنوایان جهت جبران ضعف خود از مولفه های دیگری همانند دانش معنایی یا اطلاعات بافتی استفاده کنند. با مطالعه درک خواندن در افراد ناشنوا می توان به نوع راهبردهای مورد استفاده آن ها جهت درک خواندن جملات پی برد. علاوه بر آن، در این پژوهش تأثیر ناشنوایی بر پردازش واژه های منفرد و سطح نحوی جمله نیز مورد بررسی قرارگرفته است تا مشخص شود که آیا نقص افراد ناشنوا از پردازش در سطح واژگانی ناشی می شود یا از نقص در سطوح نحوی بالاتر مانند جمله. پرسش اول مطرح شده این بود که چه تفاوتی بین آزمودنی های شنوا و ناشنوا در پردازش واژه های منفرد وجوددارد. پرسش دوم این پژوهش به تفاوت میزان آگاهی نحوی آزمودنی های شنوا و ناشنوا و پرسش سوم نیز به تفاوت میزان درک خواندن جملات موصولی فاعلی در این دو گروه مربوط بود. پرسش های چهارم و پنجم به ترتیب به بررسی میزان همبستگی بین مهارت پردازش واژگانی و آگاهی نحوی با درک خواندن جملات در آزمودنی های ناشنوا مربوط بودند. آزمودنی های این پژوهش دو گروه بودند. گروه اول دانش آموزان شنوای پسر پایه چهارم و پنجم به عنوان گروه کنترل و گروه دوم دانش آموزان ناشنوای عمیق پسر پایه چهارم و پنجم ابتدایی بودند. دو مجموعه از آزمون های مهارت پردازش واژگانی به منظور سنجش سرعت و صحت مهارت پردازش دریافتی و مفهومی با استفاده از نرم افزار opensesame برای آزمودنی ها به اجراگذاشته شد. آزمودنی ها در هریک از این آزمون ها می بایست درباره یکسان یا متفاوت بودن جفت واژه ها قضاوت می کردند. در آزمون آگاهی نحوی نیز آزمودنی ها می بایست براساس دو جمله ساده، ترتیب صحیح جمله موصولی را در دو گزینه ارائه شده تشخیص می دادند. در آزمون درک خواندن، که در آن از دو نوع جمله موصولی فاعلی محتمل و غیرمحتمل معنایی استفاده شده بود، نوع راهبرد مورد استفاده آزمودنی ها در درک آن جملات و نیز نوع تعامل مولفه های دخیل در درک جملات مشخص می شد. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار spssمشخص ساخت که آزمودنی های شنوا و ناشنوا در پردازش واژه ها عملکرد تقریباً یکسانی داشتند، اما آزمودنی های شنوا، هم از لحاظ میزان آگاهی نحوی و هم از لحاظ درک خواندن جملات موصولی فاعلی غیرمحتمل، نسبت به آزمودنی های ناشنوا عملکرد بسیار بهتری داشتند، هرچندکه از لحاظ درک خواندن جملات موصولی فاعلی محتمل معنایی تفاوت معناداری بین آزمودنی های دو گروه دیده نشد. یافته های این تحقیق همچنین نشان داد که بین مهارت پردازش واژگانی آزمودنی های ناشنوا و درک خواندن آن ها همبستگی آماری معناداری وجودندارد، امابین آگاهی نحوی و درک خواندن جملات موصولی فاعلی غیرمحتمل معنایی در آزمودنی های ناشنوا همبستگی معناداری وجوددارد و توانایی درک خواندن آن ها از طریق میزان آگاهی نحوی آن ها قابل پیش بینی است.