نام پژوهشگر: جبار حسینشاه
جبار حسین شاه علیرضا قایمی نیا
زبان همواره پدیده مهمی برای بشر بوده است. آرمان اجتماعی زیستن انسان و ارتباط جمعی او با زبان به انجام می رسیده است. لذا زبان برای او ابزار مهمی تلقی می شده است. درستی و نادرستی اندیشه به خود فرد اندیشمند میبوط بود و زبان فقط ابزار انتقال دهنده اندیشه و اندیشه همیشه جان تازه در کالبد مرده زبان می دمید. تحقیق حاضر به مقایسه تطبیقی دو علم معناشناسی معاصر و علم اصول فقه و اشتراک و افتراق مبانی و مسایل آن ها می پردازد. نویسنده در چهار فصل ابعاد مختلف این دو علم و ویژگی هایشان را شرح می دهد. او به شباهت های آرای برخی اندیش مندان علم معناشناسی مانند فرکه و کریپکی با دیدگاه های اصولی محقق اصفهانی، شباهت نظریه راسل با نظریات امام خمینی اشاره کرده و یکسان بودن اصل همکاری در علم معناشناسی با مبنای حجیت اصول لفظیه در علم اصول فقه، شباهت فراوان اصول فرعی، اصل همکاری در علم معناشناسی جدید با بحث مقدمات حکمت علم اصول فقه، قرابت زیاد لوازم محاوره ای و غیر محاوره ای در علم معناشناسی جدید با دلالت های سیاقی علم اصول فقه و سابقه زیاد مبحث بافت زبانی و غیر زبانی در علم اصول فقه و روش شناسایی تفسیر را بیان می کند. وی در فصل اول ضمن بازکاوی مباحث مقدماتی، مانند طرح پیشینه تحقیق و نحوه ساماندهی آن، به شرح برخی مفردات تحقیق و... می پردازد. در فصل دوم به تبیین معناشناسی جدید پرداخته و ماهیت، قلمرو، روش و اهمیت معناشناسی و مباحث اصلی مطرح در این علم از قبیل نظریه های معنا، نظریه مکالمه و بحث بافت را بررسی کرده است. او در فصل سوم با تحلیل مباحث الفاظ در علم اصول فقه و ضمن بیان چیستی، موضوع و روش های به کار گرفته شده در علم اصول فقه و مباحث اصلی الفاظ، مثل بحث وضع، دلالت، مفاهیم و قراین، به بیان قرابت های موجود در علم معناشناسی جدید و علم اصول فقه می پردازد. در فصل چهارم مقایسه تطبیقی این دو علم از لحاظ روش شناسی، نحوه بیان موضوعات و مسایل و نزدیکی و شباهت های بسیار آن ها از جنبه روش شناسی، با ذکر نمونه های فراوان بررسی گردیده است.