نام پژوهشگر: محمّدصادق بصیری
فاطمه گل عابدی محمّدصادق بصیری
این تحقیق، ابتدا به بررسی ماهیّت هنر و ادبیّات و رابط? این دو رشته می پردازد، سپس یکی از انواع هنرهای تجسّمی؛ یعنی کاریکاتور را به عنوان حلق? اتّصال هنر و ادبیّات برگزیده، در آثار سعدی مورد بررسی قرار می دهد. کاریکاتور، یکی از هنرهای تجسّمی و به معنی تقلید مسخره آمیز از چهره، همراه با اغراق بوده است که امروزه به دلیل گسترش فوق العاده ای که یافته به دو شاخ? کاریکاتور و کارتون تقسیم شده است. ادبیّات نیز به دلیل ماهیّت خیال انگیزش، عرص? اغراق و زیاده روی های شاعرانه بوده است. هرجا که شاعر یا نویسنده با استفاده از صور خیال و تصویرآفرینی، در بیان سخن خود به مبالغه دست می زند، می توان شاهد خلق کاریکاتور و کارتون ادبی نیز بود؛ هرچند این اصطلاحات در ادبیّات کهن ما به کار نرفته است. افصح المتکلّمین، سعدی شیرازی، یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان ادب ایران است که آثار خود را با تکیه بر کاریکاتور و یا کارتون نیآفریده است امّا به طور طبیعی در آفریدن کاریکاتورها و کارتون های ادبی، توانایی ویژه ای دارد. به همین دلیل، این پایان نامه آثار او را جهت بررسی، انتخاب نموده و پس از تحلیل و بررسی تطبیقی بین صحنه های ابداعی سعدی با هنر کاریکاتور و کارتون، به این نتیج? مهم دست یافته که کاریکاتور ادبی، یکی از مهم ترین انواع ادبی تطبیقی به شمار آمده و در این پایان نامه برای نخستین بار، مطرح و تعریف می شود. نتایج دیگر این تحقیق، بررسی شاخه ها و دسته های فرعی و جنبی( زیر مجموعه ها ) کاریکاتورهای ادبی است که در آثار سعدی احصاء و تدوین شده است.
وجیهه زمانی بابگهری محمّدصادق بصیری
برای واژه سازی، راههای متعدّدی وجود دارد؛ امّا ادیبان و زبان شناسان، «ترکیب» و «اشتقاق» را از اصلی ترین فرایندهای ساخت واژه برشمرده اند. در این راستا، زبان فارسی به دلیل اینکه از خانواده زبانهای «هندواروپایی» دانسته شده و در این خانواده، فرایند واژه سازی عمدتاً از راه «ترکیب» صورت می گیرد؛ در زمره «زبانهای ترکیبی» قرار گرفته است. در مقابل، زبان عربی، هم نژاد با زبانهای «سامی» است که به دلیل اهمّیّت «اشتقاق» در فرایند واژه سازی این زبانها در ردیف «زبانهای اشتقاقی» معرّفی گشته است. این پژوهش بر آن است تا با کند وکاوی عمیق تر، دو فرایند «ترکیب و اشتقاق» را در دو زبان «فارسی و عربی» مورد بررسی قرار داده و از این چشم انداز، به بررسی تطبیقی بین این دو زبان بپردازد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که اوّلاً: فرایندهای «ترکیب و اشتقاق» در هر دو زبان «فارسی و عربی» وجود دارد؛ هرچند، مفهوم و درصد به کارگیری هر فرایند در این دو زبان، یکسان نیست و با یکدیگر، متفاوتند؛ ثانیاً: زبان فارسی در مقایسه با زبان عربی، توانایی و خلّاقیّت بیشتری برای ساخت واژگانِ جدید و مورد نیاز خود دارد و زبان عربی، در این خصوص، محدود و محصور است.
ابوالقاسم بهزادی گودری محمّدصادق بصیری
پس از آن که ایرانیان با ورود اسلام به کشور و پذیرش آن، زبان عربی را در مکاتبات و مراودات خود به کار گرفتند، توجّه ویژه ای به ساختار و محتوای زبان عربی به عنوان زبان قرآن و زبان یک ملّت مسلمان، پیدا کردند.امّا توجّه ایرانیان به زبان عربی، مانع از گسترش زبان فارسی نشد بلکه به همان میزان که ایرانیان از نظر فرهنگی، با تعالیم اسلام، مرتبط و مشترک بودند، زبان فارسی و زبان عربی نیز اشتراکات و تعاملات فراوانی پیدا کردند. به گونه ای که اکنون در هر دو زبان فارسی و عربی، عناصر دخیل وجود دارد؛ عناصری که برای تکمیل زبان فارسی و عربی، بین یکدیگر، داد و ستد شده است. پرداختن به ویژگی های دستوری زبان فارسی و عربی، از آن جهت اهمّیّت دارد که این دو زبان، در طیّ مراحل تکاملی خویش، ارتباطات و اشتراکات فراوانی داشته اند و از نظر علمی چنانچه این اشتراکات بررسی گردد، بسیاری از نکات مبهم در دستگاه زبانی و دستوری هر دو زبان را برطرف می کند و این تحقیق به طور تخصّصی به حوز? نحوی زبان فارسی و عربی و اشتراکات و اختلافات آن ها پرداخته است. یافته های این تحقیق، نشان می دهد که میزان اشتراکات نحوی دو زبان، به مراتب بیش از اختلافات آن است. چنانکه در مواردی همچون تعریف جمله، اسنادی بودن جمله، ارکان جمله، ساخت جملات مجهول، گسترش پذیری و فشرده سازی جملات، جملات تأویلی، تنازع، جملات خبری و انشایی و ...با یکدیگر مشترک هستند و در مواردی همچون جایگاه فاعل نسبت به فعل، منفی کردن جملات، وجود نواسخ در جمله، شروع جمله با اسم نکره و معرفه و ...با یکدیگر اختلاف دارند.
مجتبی ابراهیمی محمّدصادق بصیری
اهمّیت دانش بلاغت بر علاقه مندان شعر و ادب پوشیده نیست، چرا که شناخت زیورهای کلام و عناصر خیال ورزی، موجب می شود تا هر خواننده و شنوند? باذوقی به دقایق سخن ادبی پی ببرد و در نتیجه از یادگارها و تراویده های ذهنی و قلمیِ آفرینندگان آثار ادبی، افزون تر بهره ور و مشعوف گردد؛ از این رو ادیبان و سخن سنجان چمنزار بلاغت، از ادوار پیشین تا به حال کوشیده اند با موشکافی، به نگارش کتاب هایی چند در حوز? بلاغت و توابع آن، دست یازند و هر کدام به سهم خود، برای گسترش دامن? این علم اهتمام ورزند. بنابراین تلاش نگارنده در این پایان نامه، بر آن بوده است در راستای همین امر، یکی از عناصر بلاغی، یعنی إسناد مَجازی را بر اساس پاره ای از عناصر علم زبان شناسی و معیارها و موازین علم منطق، بررسی و ژرف کاوی کند. در این راستا، برای تبیین بیشتر این شگرد بلاغی، به بررسی نمونه هایی از آن در زبان سعدی و متنبّی، دو شاعر بزرگ زبان فارسی و عربی، پرداخته شد؛ و پس از پرداختن به این مهم، و تحلیل إسناد مَجازی در دو علم منطق و زبان شناسی نتایج مهمّی از جمله موارد ذیل حاصل شد: 1. إسناد مَجازی، معمولاً در جملات خبری ای رُخ می دهد که، با قرائن لفظی یا معنوی، برخلاف عقید? متکلّم باشد؛ بنابراین، جملات یا صورت های انشایی، پس از تأویل به جمله های خبریِ داری حُکم (إسناد)، شایست? بررسی در مبحث إسناد مَجازی قرار می گیرند. 2. در چهارچوب علم منطق، إسناد مَجازی نوعی قضیّ? حملی است که از لحاظ اعتقادات متکلّم رابط? بین موضوع و محمول در آن، رابطه و نسبتی حقیقی نیست، بلکه گوینده (شاعر یا نویسنده) به عمد و با هدف رسایی، زیبایی و تأثیر بیشتر در مخاطب و با دخل و تصرّف در رابط? بین موضوع و محمول، به مَجاز در إسناد دست می زند. 3. بیشتر علمای بلاغت، إسنادهای مَجازی زبان فارسی را با تعاریف و مثال های ادبیّات عرب سنجیده اند و گاهی اوقات، بدون در نظر گرفتن قابلیّت های زبانی یا ظرافت های خاصّ زبان فارسی، سعی در طبقه بندی إسنادهای مَجازی در گروه های مشخّص شده در بلاغت عربی کرده اند که حاصل، نادیده گرفتن بسیاری از ترفندها و قابلیت های زبانی در زبان فارسی می شود. 4. بسیاری از إسنادهای مَجازیِ به کار رفته در آثار این دو شاعر، که از چشم انداز زبان شناسی، نمونه ای از فراهنجاری معنایی هستند، درصدد زیبایی آفرینی، إغراق و مبالغه، تکریم و بزرگداشت، تأثیر بیشتر کلام و با هدف وارد کردن مخاطب به دنیای خیال و شعر و ادب است. همچنین نتایج دیگری که در خلال بحث به آن ها پرداخته شده است و از دیگر سو، پژوهنده کوشیده است برای ورود به موضوعات علم منطق و زبان شناسی و همچنین تمهید مقدّمه، به اجمال به ذکر برخی از تعاریف و اصطلاحات این دو علم بپردازد.
سمیه حسینی بی بی حیاتی محمّدصادق بصیری
امام محمّد غزّالی، فقیه و متفکّر دینی قرن پنجم هجری درکتاب «کیمیای سعادت» پانزده آفت و در « احیاء العلوم» بیست آفت ازآفات زبان را برمی شمارد. ایشان از چهار قسم سخن گفتن که می توان فرض کرد: 1- هم ضرر،2- هم ضرر و هم منفعت ،3- نه ضرر و نه منفعت ،4- منفعت محض، از این چهار قسم تنها سخنی را که منفعت محض باشد، گفتنی میداند و سه چهارم بقیّه را ناگفتنی. همینطور مولانا جلال الدّین محمّد مولوی،شاعر وعارف نامدار فارسی قرن هفتم هجری در مثنوی شریف به جنبههای اخلاقی خاموشی توجّه کرده و به برخی آفات زبان اشاره نموده ودر مناسبتهای مختلف ازحفظ وصیانت زبان، سخن به میان آورده است. نحو? بیان این دوتن از نظر لفظ و معنا با یکدیگر متفاوت است. غزّالیاز زبان مستقیم استفاده کرده و موضوع را از لحاظ فقهی وکلامی بررسی نموده است. درحالی که مولانا در بیشتر موارد از زبان غیرمستقیم استفاده کرده و قالب تمثیل را برگزیده است. غزّالی درکتاب احیاءعلوم الدین، در قالب یک فصل به مبحث آفات زبان می پردازد. وی ابتدا از فضیلت خاموشی سخن می گویدوسپس به سراغ آفتهای زبان رفته وآنها را به تفصیل بیان می کند و به حدود، سبب، نتایج ونحو? احتراز ازآنها می پردازد وآنچه از اخبار وآثار در نکوهش آنان وارد شده،می آورد. در مثنوی نیز همانند احیاءالعلوم ما با فواید خاموشی از زبان مولوی مواجهیم. این تحقیق نشان می دهد که بیش از بیست و یک آفت زبان در بیان مثنوی وجود دارد که برخی با آفات مورد بحث در بیان غزّالی همانند است و برخی تفاوت دارد. غزّالی براساس ترتیب به ذکر آفات پرداخته ولی در مثنوی ما این آفات را در لابلای تمثیلات و قصص می بینیم . غزّالی به غیبت و موارد آن زیاد پرداخته، امّا مولانا فقط در یک جا از غیبت بیان کرده و آن را ذکر نموده است.