نام پژوهشگر: سیدمحمدرضا فاروقی
مرضیه محمدمیری سیدمحمدرضا فاروقی
تنها دو هنری که به نسبت زیادی در ساخت فضا شرکت می کنند و بدین لحاظ از واژگان و ساختار واحد برخوردارند، هنر معماری و موسیقی است، که هرگاه در حیطهی زبان و فرهنگ واحدی نیز بهکار گرفته شوند، ترجمان یکدیگر میشوند و تکرار یک روح در دو بدن. این رساله در جهت تدوین نحوهی ارتباط دو هنر، مطالعه در زبان، واژگان و ساختار معماری و موسیقی را هدف بخش نظری قرار داده است و کاربست یافتههای تحقیق در قالب طرح مرکز موسیقی ایرانی در شیراز مبتنی بر معماری موسیقی، هدف کاربردی بوده است که سعی در حصول بدان داشته است. از طرفی در رسیدن به طرح مرکز موسیقی، مطالعهی مباحث آکوستیک و فن پخش صوت در سالنها از اندازه تا متریال مناسب، مورد دیگری است که در این رساله پیگیری شده است. از آنجا که مردم شیراز، افرادی خونگرم هستند و بدون برنامهریزی کنار هم جمع میشوند، از مطالعات تعاملات اجتماعی و نحوهی شکلگیری فضا در رابطه با آن، در طرح سالنهای انتظار و سایت اصلی مجموعه به عنوان درآمد و پیشدرآمد بهره بردهایم. در نهایت مخاطب میتواند دستاورد این رساله را در قالب جداول نتیجهگیری از رابطهی معماری و موسیقی، موسیقی ایرانی و فضاهای لازم آن- نتیجهگیری از تعاملات اجتماعی و نحوهی شکلگیری مناسب آن- تحلیل مصادیق موسیقی بر مبنای رویکرد، بر مبنای کارکرد و نیز بر مبنای مسایل فنی آکوستیکی را پیگیری کند. و در انتها با تدوین احکام طراحی به طرح مرکز موسیقی پرداخته است. اصول مکان یابی مراکز فرهنگی و معیارها و شاخصههای ارزیابی انتخاب سایتهای فرهنگی مورد دیگری است که در این رساله میتوان بدان دست یافت.
نوشین امینی سیدمحمدرضا فاروقی
کودکی آمیزه ای است از یادگیری مبتنی بر تجربه. در این یادگیری کودکان نیاز دارند تا جهان بزرگترها را کشف کنند. اما شهرهای مدرن خطرناک هستند و اجازه ی چنین کاری را به کودکان نمی دهند و از طرفی مدرسه نیز نمی تواند به این نیاز پاسخ مکفی و مناسبی را ارائه دهد. کانون های پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز خدماتی فراتر از آموزش مدارس را ارائه نمی کنند و یا به علت گستردگی خدمات از عهده ی آموزش بصری به اندازه مکفی باز می مانند. موضوع این کار با همین دیدگاه شکل گرفت که فضای بینابین مدرسه و خانه برای کودک طراحی شود تاکه اول: به حس کنجکاوی، پرسش گری و زیبایی شناسی کودک کمک کند؛ دوم: از عدم امنیت کوچه و محله عاری باشد و سوم: خلاقیت و رشد ذهنی کودک را پرورش دهد. و نهایتاً بستری باشد برای بالابردن سواد بصری کودکان. در همین راستا مطالعات اولیه مبنی بر شناخت کودک و نیازها و دنیایش شکل گرفت و این کاری بس مشکل می نماید چرا که دیدن از دریچه این موجود لطیف، ظرافت دیدی بس معمارانه می طلبد. سپس تربیت هنری به عنوان یکی از اصلی ترین اهداف آموزش به کودکان مورد بررسی قرار گرفته و سپس یادگیری بر مبنای ادراک به عنوان عمده ترین راه برای پرورش و تربیت کودک توضیح و تبین و از میان این ها مبانی تئوریک پژوهش بسط و توسعه می یابد. به نظر می رسد طراحی فضاهای کالبدی به نحوی که با ذهنییات و رویاهای کودک همخوان باشد می تواند در ارتقا سطح سواد بصری و ادراک درست و صحیح، کودکان را یاری رساند و سبب افزایش قوه ی خلاقه در آنان گردد.