نام پژوهشگر: کامران یزدانبخش
علی مولایی پارده کامران یزدانبخش
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش ویژگی های شخصیتی، منبع کنترل و هوش هیجانی در پیش بینی عملکرد و سازگاری شغلی کارکنان شرکت گاز شهر کرمانشاه بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان شرکت گاز که در سال 1392 مشغول خدمت بودند می باشد. با استفاده از فرمول کوکران211 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پنج پرسشنامه ویژگی-های شخصیتی(پنج عاملی)، منبع کنترل(راتر)، هوش هیجانی(برادبری و گریوز)، عملکرد شغلی(پاترسون) و سازگاری شغلی(بل) پاسخ دادند. سپس داده های پژوهش با شاخص های آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین بعضی از خرده مولفه های ویژگی های شخصیتی و هوش هیجانی با عملکرد و سازگاری شغلی رابطه معناداری وجود دارد و رابطه بین منبع کنترل با عملکرد و سازگاری شغلی نیز معنادار می باشد. به علاوه ویژگی-های شخصیتی دلپذیری و وظیفه شناسی، هوش هیجانی خودآگاهی و هوش هیجانی کل توان پیش بینی عمکرد شغلی را دارند. همچنین ویژگی شخصیتی روان نژندی و منبع کنترل قارد به پیش بینی سازگاری شغلی هستند. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که ویژگی های شخصیتی، منبع کنترل و هوش هیجانی از مولفه های مرتبط و موثر در عملکرد و سازگاری شغلی می باشند بنابرین سازمان ها برای سازگاری و عملکرد شغلی مطلوب لازم است مولفه های شخصیت و هوش هیجانی کارکنان فعلی و داوطلبان در شرف استخدام را مد نظر قرار دهند.
جماله جوهری سعید عسکری
هدف از اجرای این پژوهش مطالعه رابطه سرسختی روان شناختی, استرس ادراک شده وحمایت اجتماعی با سازگاری زناشویی است.جامعه آماری پژوهش تمام زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد (145) نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.برای گردآوری داده ها ازمقیاس سرسختی روان شناختی اهواز،مقیاس سنجش استرس ادراک شده کوهن وهمکاران، مقیاس حمایت اجتماعی ثامنی ومقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر استفاده گردید.جهت تحلیل یافته هاافزون بر روش های آمار توصیفی ازضریب همبستگی پیرسون،آزمون tمستقل،تحلیل واریانس(anova)ورگرسیون همزمان استفاده شد.نتایج نشان دادند که بین سرسختی روان شناختی باسازگاری زناشویی رابطه مثبت معنادار وجود دارد.بین استرس ادراک شده باسازگاری زناشویی رابطه منفی معنادار وجود دارد.بین حمایت اجتماعی باسازگاری زناشویی رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد.نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سرسختی روان شناختی،استرس ادراک شده وحمایت اجتماعی می توانندسازگاری زناشویی را پیش بینی کنند. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان دادکه سازگاری زناشویی با سرسختی روان شناختی،استرس ادراک شده وحمایت اجتماعی رابطه معنادار دارد.
مسلم رحمانی علی حیرانی
با افزایش سن تغییراتی در عملکرد فیزیکی و شناختی نظیر تعادل و زمان واکنش در افراد رخ می دهد. به نظر می رسد فعالیت منظم فرد در طول عمر بستگی به تاخیر اجرای این عوامل دارد. هدف از پژوهش حاضر برررسی تاثیر تمرینات پیلاتس بر بهبود برخی از فاکتورهای شناختی، تعادل و کیفیت زندگی سالمندان مرد غیر فعال شهر کرمانشاه بود. بدین منظور40 نفر مرد سالمند غیر فعال با میانگین سنی (54/6±15/72) که با مراجعه به مراکز سالمندان شهر کرمانشاه انتخاب شده بودند، به صورت نمونه گیری تصادفی ساده به دو گروه مساوی تقسیم شدند. جهت ارزیابی وضعیت شناختی، زمان واکنش، پیش بینی، تعادل ایستا، تعادل پویا و کیفیت زندگی شرکت کنندگان، به ترتیب از پرسش نامه معاینه مختصر وضعیت شناختی، دستگاه ری اکشن تایمر، دستگاه پیش بینی باسین، آزمون تعادل ایستای لک لک، آزمون مدت زمان برخاستن و رفتن (tug) و پرسش نامه کیفیت زندگی استفاده شد.گروه تجربی به مدت 8 هفته به صورت سه جلسه با مدت زمان یک ساعت در هفته پروتکل تمرینی پیلاتس (حرکات کششی در تمامی مفاصل گروه های عمده عضلانی، راه رفتن به جلو، عقب، طرفین، روی پاشنه و پنجه پا، انتقال وزن از جلو به عقب، تمرین تعادلی پا، ایستادن رو ی یک پا، انتقال وزن از یک طرف به طرف دیگر، اسکات، تقویت عضلات همسترینگ و چهار سر، رساندن آرنج به زانوی پای مقابل در حالت ایستاده، پرس بازو، تمرینات کششی، تنفس عمیق و ... ) را انجام دادند. داده های پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از t همبسته، و مقایسه پس آزمون های هر دو گروه با استفاده از t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج الگوی حاضر نشان داد که زمان واکنش، تعادل ایستا، تعادل پویا و کیفیت زندگی در گروه تجربی بهبود یافته است. بنابراین الگوی یافته های حاضر پیشنهاد می کنند که تمرینات پیلاتس می تواند باعث بهبودی در عملکرد شناختی، تعادل و کیفیت زندگی سالمندان شود.
هدی اکبری خدامراد مومنی
چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر نقاشی درمانی بر مهارت های اجتماعی پسران کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر با دامنه ی سن 8 تا 18 سال واقع در مراکز آموزشی استثنایی شهرستان ایلام بود که پس از تکمیل پرسشنامه ی مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990)، 20 نفر که پایین ترین نمره را داشتند، انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه ی متوالی (هر جلسه 45 الی 60 دقیقه) طبق دستورالعمل به نقاشی کشیدن پرداختند. در زمان اجرای برنامه برای گروه آزمایش، گروه کنترل در فعالیت های عادی کلاس شرکت می کردند. بعد از مداخله یعنی 10 روز پس از آخرین جلسه ی اجرا برای هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. یک ماه بعد نیز آزمون پیگیری انجام گرفت. طرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون مهارت های اجتماعی در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد. از یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که نقاشی درمانی در بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر موثر است.
فرزانه کوهی [جهانگیر کرمی
چکیده در سال های اخیر رویکردهای زیست روان شناختی در شخصیت، رشد و تحول فزاینده ای داشته اند. اما در این زمینه نکته مهم که اغلب نادیده گرفته می شود، ارتباط سبب شناختی چند گانه بین شخصیت و بیماری است. که اهمیتی برابر و یا حتی بیشتر از شناخت علل معمول بیماری دارد. از همین رو هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه سیستم های مغزی رفتاری و اختلال جسمانی سازی با میانجیگری عاطفه مثبت و عاطفه منفی بود. جامعه آماری این تحقیق را کلیه دانشجویان دختر دانشگاه رازی کرمانشاه تشکیل می دادند که از بین آن ها 500 نفر به عنوان نمونه ، به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه نشانه های جسمانی شکل(soms)، پرسشنامه سیستم های مغزی رفتاری(bas/bis) و مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی (panas-x ) بودند. ارزیابی الگوهای پیشنهادی با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری انجام گرفت. بر اساس نتایج این پژوهش، مدل پیشنهادی معادلات ساختاری روابط بین متغییر های مذکور از برازش قابل قبولی برخوردار بود. اکثر شاخص های برازندگی از انطباق کامل مدل با داده ها حکایت داشت. به طور کلی در مدل پیشنهادی پژوهش، نتایج نشان دادند که خرده مقیاس جستجوی پاداش از مقیاس bas و مقیاس بازداری رفتاری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم از طریق عاطفه منفی و عاطفه مثبت با اختلال جسمانی سازی رابطه دارند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که عاطفه منفی یک میانجی در رابطه سیستم های مغزی رفتاری و اختلال جسمانی سازی است. کلیدواژه ها: سیستم های مغزی رفتاری، اختلال جسمانی سازی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی
ستار کریمی کامران یزدانبخش
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ی ویژگی های شخصیتی(پنج عاملی)، باورها غیر منطقی و خود کارآمدی با عملکرد شغلی و تعهد سازمانی معلمان دوره ی ابتدایی شهر کرمانشاه بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی که در سال تحصیلی91-92 مشغول تدریس بودند. با استفاده از فرمول کوکران300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پنج پرسشنامه عمکرد شغلی(پاترسون)، ویژگی های شخصیتی(پنج عاملی)، تعهد سازمانی (آلن و میر)، خودکار آمدی( شرر) و باور های غیر منطقی( جونز) پاسخ دادند. سپس داده های دریافتی با استفاده از نرم افزارspss20 به روش همبستگی و رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین بعضی از خرده مولفه های ویژگی های شخصیتی و باورهای غیر منطقی با عملکرد شغلی و تعهد سازمانی رابطه معناداری وجود دارد و همچنین رابطه بین خود کار آمدی با عملکرد و تعهد سازمانی نیز معنادار می باشد. به علاوه ویژگی های شخصیتی( وظیفه شناسی، روانژندی و دلپذیر بودن) باورهای غیر منطقی(نیاز به تأیید دیگران، اجتناب از مسایل و مشکلات، تمایل به سرزنش خود) توان پیش بینی عملکرد شغلی را دارند. همچنین ویژگی شخصیتی وظیفه شناسی، باورهای غیر منطقی کمال گرایی، نیاز به تأیید دیگران، اجتناب از مسایل و خود کار آمدی توان تعهد سازمانی را دارد. توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که ویژگی های شخصیتی، باور های غیر منطقی و خودکارآمدی از مولفه های مرتبط و موثر در عملکرد شغلی و تعهد سازمانی می باشد. بنابرین سازمان ها برای تعهد سازمانی و عملکرد شغلی مطلوب لازم است مولفه های شخصیت و باورهای غیر منطقی و باور خود کار آمدی کارکنان فعلی و داوطلبان در شرف استختدام را مد نظر قرار دهند
سهیلا شهبازی علی اشرف خزائی
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات ادراکی- حرکتی بر تبحرحرکتی و عملکردشناختی کودکان مبتلا به اختلال بیش¬فعالی بود.روش تحقیق از نوع نیمه¬آزمایشی بود، به همین منظور از بین کودکان بیش¬فعال مراجعه کننده به بیمارستان فارابی کرمانشاه 30 نفر(با میانگین سنی، 8/ 8) به طور تصادفی انتخاب( 15 نفر گروه کنترل و 15 نفر گروه آزمایش) شدند. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه کانرز والدین، به منظور حصول اطمینان از انتخاب نمونه صحیح ( کودکان دارای اختلال بیش فعالی)نرم¬افزارعملکرد پیوسته و نرم¬افزار حافظه وکسلر، به ترتیب برای سنجش توجه وحافظه فعال در این کودکان و درنهایت آزمون کفایت حرکتی بروینینکس-اوزرتسکی برای ارزیابی مهارت حرکتی درشت و ظریف استفاده شد. بعد از پیش¬آزمون، مرحله آزمایشی این تحقیق در قالب برگزاری سه جلسه 45 دقیقه¬ای در هفته و در مجموع 24 جلسه(در مدت 8 هفته)، بر روی گروه آزمایش به اجرا درآمد، برنامه تمرینی شامل نه محور اصلی بود: تعادل و توازن، هماهنگی چشم و دست، هماهنگی چشم و پا، هماهنگی دو طرفه اندام فوقانی، هماهنگی دو طرفه اندام تحتانی، هماهنگی چهاراندام، قدرت عضلانی، چالاکی و سرعت اندام فوقانی و زمان واکنش. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون¬هایt همبسته و t مستقل جهت مقایسه میانگین نمرات پیش¬آزمون و پس¬آزمون گروه¬ها¬ استفاده شد. نتایج نشان داد که بین نمرات پیش¬آزمون و پس¬آزمون گروه آزمایش در توجه، حافظه فعال، مهارت حرکتی درشت و ظریف تفاوت معنی داری وجود دارد. با توجه به نتایج، احتمالا تمرینات ادراکی- حرکتی، با تقویت زیر ساخت¬های سیستم ادراکی- حرکتی، باعث بهبود تبحر حرکتی و عملکرد شناختی در این کودکان می¬شود. در واقع تمرینات ادراکی- حرکتی از طریق تسهیل شکل¬پذیری عصبی، ایجاد ساختارهای جدید سیناپسی، کاهش اختلالات شناختی، افزایش ادارک بصری به وسیله افزایش سیگنال بهره¬وری بینایی، بهبود سلامت شناختی و عصبی، افزایش عملکرد پردازش اطلاعات، افزایش بهره¬وری انتقال¬دهنده¬های عصبی، سازگاری عصبی، بازیابی عملکرد رفتاری و تنظیم هیجان می¬تواند بهره¬وری فیزیولوژی عصبی، رشد و نمو مغز و رشد حرکتی را بهبود بخشد و باعث افزایش عملکرد سیستم عصبی و عملکرد شناختی شود. و احتمالا همین امر باعث بهبود توجه و حافظه¬فعال در کودکان مبتلا به اختلال بیش¬فعالی شده باشد.
آنوشا قدس علوی کیومرث زرافشانی
هدف از پژوهش توصیفی – همبستگی حاضر، تبیین رفتار کارآفرینانه بر مبنای سبک های فرزند پروری با میانجیگری ویژگی های شخصیتی کارآفرینان استان گلستان است. جامعه آماری این مطاله را 250نفر ازکارآفرینان استان گلستان تشکیل دادند که براساس جدول بارتلت و همکاران (2001)، حجم نمونه مورد بررسی112 نفر از کارآفرینان برتر استانی انتخاب گردید که 97 نفر آنها پرسشنامه ها را به درستی تکمیل و ارسال نمودند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های سبک فرزند پروری (بایمرند،1991)، ویژگی های شخصیتی (کردنائیج و همکاران، 1386)، نیت کارآفرینانه (لینان، 2009) و رفتار کارآفرینانه (سلمانی زاده، 1385) استفاده گردیدکه روایی و پایایی آن ها به وسیله ی آزمون آلفای کرونباخ تأئید گردید. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد سبک فرزند پروری مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه 03/0 از واریانس ویژگی های شخصیتی را تبیین کردند. نتایج این پژوهش نشان داد 44/0 از واریانس نیت کارآفرینانه توسط ویژگی های شخصیتی تبیین شد. در نهایت، سبک فرزند پروری مقتدرانه و نیت کارآفرینانه 12/0 از واریانس رفتار کارآفرینانه را تبیین نمودند. یافته های این مطالعه می تواند دستاوردهایی برای والدین از یک سو و سیاست گذاران کارآفرینی از سوی دیگر به دنبال داشته باشد. بدین صورت که والدین می توانند با اتخاذ سبک فرزند پروری مقتدرانه، شرایط را طوری مهیا کنند که فرزندان با رسیدن به دوره نوجوانی و جوانی تصمیم به راه اندازی کسب و کار بگیرند.
نیره مردی کامران یزدانبخش
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی سایکودرام بر ابرازگری هیجانی و افسردگی بیماران روانی مزمن مبتلا به اختلالات دوقطبی انجام گرفت . روش پژوهش ، آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 20 بیمارمبتلا به اختلال دوقطبی واجد شرایط شرکت در این پژوهش از بین بیماران روانی مزمن که تحت حمایت سازمان بهزیستی کرمانشاه بودند انتخاب و به طور تصادفی در دوگروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 12جلسه ی یک ساعتی و دو روز در هفته تحت روان درمانی گروهی سایکودرام قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های ابرازگری هیجانی کینگ و امونز و افسردگی بک بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که سایکودرام بر افزایش ابرازگری هیجانی وکاهش علائم افسردگی اثر داشته است و چنین دستاوردی در پیگیری سه ماهه نیز حفظ شد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت سایکودرام می تواند در افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم افسردگی مفید واقع شود.بنابراین به روانشناسان بالینی و درمانگرانی که با بیماران روانی مزمن سروکار دارند توصیه می شود که از روش سایکودرام جهت افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم افسردگی بیماران روانی مزمن مبتلا به اختلالات دوقطبی همراه با دارودرمانی بهره بگیرند.
محمد صداقتی اصطهباناتی خدامراد مومنی
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی، برکاهش علائم اضطراب امتحان و افزایش خوش بینی دانش آموزان پسر پایه دوم دوره متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-92 انجام گردید. روش این مطالعه، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود و دراین پژوهش با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای از جامعه پژوهش که واجد شرایط اضطراب امتحان و خوش بینی بودند، شناسایی و از بین آن ها افراد دارای ملاک ورود و خروج به صورت تصادفی انتخاب و 20 دانش آموز در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش از روش آماری تحلیل کوواریانس چند راهه استفاده شده است. پرسش نامه های اضطراب امتحان ابوالقاسمی و همکاران(1375) و خوش بینی شی یر و کارور(1985) در مراحل پیش آزمون- پس آزمون و شش ماه بعد از پایان مداخله توسط دانش آموزان تکمیل شد. دانش آموزانی که در گروه آزمایش قرار داشتند، به مدت هشت جلسه 2 ساعته مهارت های مثبت اندیشی به شیوه گروهی را آموزش دیدند. یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی اثر معنی داری برکاهش اضطراب امتحان و افزایش خوش بینی در مقایسه با دانش آموزان گروه کنترل دارد و چنین دستاوردی در پی گیری یک ماه حفظ شد. با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت آموزش مهارت های مثبت اندیشی می تواند در کاهش اضطراب امتحان و افزایش خوش بینی دانش آموزان موثر واقع شود زیرا که باکاهش اضطراب و افزایش میزان خوش بینی فرد نگاه مثبتی به خود داشته و بیشتر به توانمندی ها و توانایی های خود متمرکز می شود و فرصت ها را بیشتر رصد کرده، و با خلاقیت بیشتر به دنبال موفقیت ها در عرصه های مختلف تحصیلی، ورزشی، شغلی و خانوادگی می باشد.
یونس احمدی کامران یزدانبخش
چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر کاهش نشانگان بی خوابی با میانجیگری نگرش های ناکارآمد در دانشجویان پسر خوابگاهی دانشگاه رازی کرمانشاه انجام شده است. روش این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود و روش آماری استفاده شده تحلیل کواریانس یک راهه و تی همبسته است. در این پژوهش، انتخاب نمونه به این صورت بود که در ابتدا 120 پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و نگرش های ناکارآمد به صورت تصادفی در بین دانشجویان پسر خوابگاهی دانشگاه رازی شهر کرمانشاه پخش شد و از بین دانشجویانی که در پرسشنامه های مذکور بالاترین نمره را کسب کرده اند تعداد 20 دانشجو انتخاب و از بین آنها 10 نفر بصورت تصادفی در گروه آزمایش و 10 نفر دیگر در گروه گواه قرار گرفتند، ملاک شمول نمره بالاتر از 135 در پرسشنامه نگرش های ناکارآمد بک و ویسمن و بالاتر از 7 در پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ بود، ملاک حذف قرار داشتن هم زمان تحت درمان های روان پزشکی و روان شناختی بود. در این پژوهش، 2 جلسه غیبت از جلسات مجاز شمرده شد و 3 جلسه غیبت به عنوان ملاک افت تعیین شد. با اعمال این ملاک، تعداد اعضاء گروه آزمایشی به 7 نفر رسید و تعداد کل نمونه در پس آزمون 17 نفر شد. پرسش نامه های کیفیت خواب و نگرش های ناکارآمد در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و دو ماه بعد از پایان مداخله توسط دانشجویان تکمیل شد. دانشجویان گروه آزمایش به مدت 7 جلسه 2 ساعته تحت درمان شناختی رفتاری به شیوه گروهی شرکت داده شدند. نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری گروهی اثر معناداری بر کاهش نشانگان بی خوابی با میانجگری نگرش های ناکارآمد در مقایسه با دانشجویان گروه کنترل دارد و چنین دستاوردی در پی گیری دوماه حفظ شد.
سمانه هراتیان کامران یزدانبخش
مصرف مواد در نوجوانان یکی از چالش¬برانگیزترین مسائل بهداشتی و روانی-اجتماعی جوامع است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه طرحواره¬¬های ناسازگار اولیه، هیجان¬خواهی و الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به سوء-مصرف مواد مخدر در دانش¬آموزان دختر انجام شده است. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل دانش¬آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه یک شهر کرمانشاه که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از فرمول کوکران 357 نفر به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای انتخاب شدند. اطلاعات توسط پرسشنامه¬های طرحواره¬های ناسازگار اولیه یانگ (فرم کوتاه، 2005)، هیجان خواهی (آرنت، 1993)، الگوهای ارتباطی خانواده (ریچی و فیتزپاتریک، 1990) و گرایش به اعتیاد (وید و همکاران، 1992) جمع¬آوری شد. سپس داده¬های دریافتی با استفاده از نرم¬افزار spss20 به روش همبستگی و رگرسیون مورد تحلیل قرار گفت.نتایج پژوهش نشان داد که بین همه خرده¬مولفه¬های طرحواره¬های ناسازگار اولیه، هیجان¬خواهی و الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به سوء¬مصرف مواد مخدر رابطه معناداری می¬باشد. به علاوه طرحواره¬های ناسازگار اولیه (استحقاق، اطاعت، بی¬اعتمادی/بدرفتاری، انزوای اجتماعی/بیگانگی)، هیجان¬خواهی (شدت، تازگی) و الگوهای ارتباطی خانواده (گفت¬وشنود) توان پیش¬بینی گرایش به سوء¬مصرف مواد مخدر را دارند. نتایج حاکی از آن بود که طرحواره¬های ناسازگار اولیه، هیجان¬خواهی و الگوهای ارتباطی خانواده پیش¬بینی¬کننده گرایش به سوء¬مصرف مواد مخدر است. کلیدواژه¬ها: طرحواره¬های ناسازگار اولیه، هیجان خواهی، الگوهای ارتباطی خانواده،گرایش به سوءمصرف مواد¬ مخدر
اصغر دوستی کامران یزدانبخش
خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی و یکی از ارکان اصلی جامعه به شمار می¬رود و دستیابی به جامعه¬ی سالم در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم مشروط به بهره¬مندی افراد از سلامت روانی و داشتن رابطه های معطوف به یکدیگر است و چنانچه پایه خانواده¬ای استحکام لازم را نداشته باشد، پیامد آن طلاق و انواع مشکلات جسمانی و روانی خواهد بود. اهمیت شناخت و بررسی عواملی که سبب قوام و استحکام این نهاد اجتماعی می گردند، می تواند گامی بلند در راستای ارتقای سطح فرهنگ جامعه باشد، در سالهای اخیر کمک به زوجین برای بهبود روابط زناشویی خود با استفاده از آموزش ها و بکارگیری روش¬های مختلف درمان مورد توجه قرار گرفته است. لازمه¬ی کمک به زوجین برای حل مشکلات زناشویی شناخت عوامل و علل موثر در رضایت زناشویی و همچنین تعارضات زناشویی می¬باشد. روانشناسان شناختی ریشه ی بسیاری از مسائل و مشکلات زوجین را در باورهای غیر منطقی فرد درباره ی زندگی مشترک و انتظارات نابجای زوجین از همدیگر می دانند. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر باورهای زوجین در معرض طلاق و از این طریق، میزان کاهش تعارضات و افزایش رضایت زناشویی آنها بود. از آنجا که نتایج این پژوهش را می توان در جهت حل تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی بکار گرفت کاربردی وا ز نظر روش اجرا و گرد آوری داده ها نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش زوجین متقاضی طلاق کرمانشاه در سال 93-92 بود که برای انتخاب نمونه ابتدا از بین کلانتریهای شهر کرمانشاه چهار کلانتری بصورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه ها ی پژوهش بین زوجین متقاضی طلاق به تعداد 150 زوج اجرا و از بین آنهایی که بیشترین نمرات را کسب کرده بودند تعداد 21 زوج که مایل به شرکت در پژوهش بودند به عنوان نمونه ی آماری انتخاب و بصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش به تعداد 11 زوج و گروه گواه به تعداد 10 زوج قرارگرفتند. ابزارهای پژوهش عبارتند بودند از پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ، آزمون باورهای غیرمنطقی جونز، آزمون تعارض زناشویی و پروتکل آموزش تفکر انتقادی که بر اساس دیدگاه هایپل، فیشر و مایرز ساخته شده و در 6 جلسه 2 ساعته تنظیم شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره، چند متغیره و تی همبسته استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان دادند که می توان از طریق آموزش تفکر انتقادی به اصلاح باورهای غیرمنطقی پرداخت و از این طریق تعارضات زناشویی را کاهش و رضایت زناشویی را افزایش داد.
سپیده قبادی علیرضا رشیدی
¬خودکارآمدی می¬تواند در زمینه¬های پیشرفت بر رفتار اثر بگذارد. یکی از مهمترین جنبه¬ها و حوزه¬هایی که پیشرفت در آن تا حد زیادی به داشتن خودکارآمدی بالا نیازمند است،¬حوزه¬ی تحصیلی است. عوامل متعددی می¬تواند با خودکارآمدی تحصیلی رابطه داشته باشد که شناسایی این عوامل می¬تواند تأثیر بسزایی در موفقیت تحصیلی دانش¬آموزان و پیشرفت نظام آموزشی داشته باشد¬.بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه¬ی خودپنداره، حمایت اجتماعی و انگیزش پیشرفت با خودکارآمدی تحصیلی در دانش¬آموزان انجام شد. این پژوهش توصیفی و در روش اجرا: از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش¬آموزان دختر و پسر شاغل به تحصیل در دوره دوم مقطع متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392بودند و تعداد آنها 35000 نفر بود که از بین آنها 400 نفر با روش نمونه¬گیری خوشه¬ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع¬آوری اطلاعات،از پرسشنامه¬های خودپنداره راجرز(1957)،¬حمایت اجتماعی واکس و همکاران(1986)، انگیزش پیشرفت هرمنس(1970) و خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان(1999) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی و رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده¬ها نشان داد بین حمایت اجتماعی با خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش پیشرفت با خودکارآمدی تحصیلی در سطح معناداری 01/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، و بین خودپنداره با خودکارآمدی تحصیلی در سطح معناداری 01/0 رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین از میان متغیرهای پژوهش انگیزش پیشرفت با ضریب بتای 62/0 و بعد از آن حمایت خانواده با ضریب بتای 16/0 به ترتیب بیشترین توان را در پیش-بینی خودکارآمدی تحصیلی دارند. از دیگر نتایج این پژوهش عدم وجود تفاوت معنادار بین دانش¬آموزان دختر و پسر از لحاظ خودکارآمدی تحصیلی بود.
فاطمه دهقان کامران یزدانبخش
نظریه ذهن یکی از مهمترین مباحث شناخت اجتماعی می باشد و از آنجا که پیش نیازی برای درک محیط اجتماعی و درگیری در رفتارهای اجتماعی رقابت آمیز است، طی دهه های اخیر در عرصه روان شناسی مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر ارتقاء سطوح نظریه ذهن کودکان عادی 9-8 سال بود. پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و پیگری است که جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دخترعادی 9-8 سال شهر کرمانشاه بود. برای این منظور30 دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی گمارش شدند. آزمون 38 سوالی نظریه ذهن به عنوان ابزار جهت به دست آوردن داده ها استفاده گردید. گروه آزمایش تحت آموزش مهارت های ارتباطی طی هفت جلسه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آمار توصیفی و استنباطی( تحلیل کوواریانس) تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون از لحاظ میزان سطوح نظریه ذهن تفاوت معناداری در سطح (001/0>p ) وجود داشت. آزمون پیگیری با گذشت 30 روز حاکی از پایدار بودن نتایج بود. با استناد به داده های بدست آمده از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های ارتباطی موجب ارتقاء سطوح نظریه ذهن کودکان شد و از آنجا که فعالیت های آموزش داده شده براساس روش درمانی عقلانی – هیجانی- عاطفی آلبرت آلیس بود و بین شناخت اجتماعی و هیجان، ارتباط نزدیک وجود دارد تأثیرات قابل مشاهده بر ارتقاء سطوح نظریه ذهن کودکان گروه آزمایش قابل تبیین است.
هادی رحمانی کامران یزدانبخش
حضور کودک عقب مانده ی ذهنی در هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد و سلامت روانی خانواده بخصوص والدین را به خطر می اندازد. خانواده هایی که از کودک عقب مانده شان در خانه مراقبت می کنند در محاصره مسائل متنوع در همه اشکال و اندازه ها قرار دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین سبک های مقابله ای و ویژگیهای شخصیتی با بهزیستی ذهنی والدین دارای فرزند استثنایی بود. جامعه این پژوهش شامل والدین کلیه افرادی است که در دامنه سنی تولد تا 18 سالگی بوده و تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر کامیاران می باشند که شامل 70 فرد استثنایی می شود. تعداد نمونه انتخاب شده در این پژوهش 57 نفر بوده روش به کار برده شده در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. ابزارهای به کار گرفته شده شامل سه پرسشنامه می باشد. اول پرسشنامه پنج عاملی شخصیتی (neo-ffi)، دوم پرسشنامه سبکهای مقابله ای لازاروس و فولکمن و سوم پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف می باشد. نتایج به دست آمده نشان داد که بین ویژگی شخصیتی روان نژندی با مولفه های پذیرش خود، تسلط بر محیط و زندگی هدفمند از مولفه های بهزیستی ذهنی رابطه منفی معنادار وجود. همچنین بین ویژگی شخصیتی برون گرا با روابط مثبت با دیگران، خودمختاری، زندگی هدفمند و رشد فردی از مولفه های بهزیستی ذهنی رابطه مثبت معنادار وجود دارد،. علاوه بر این مسئولیت پذیری با پذیرش خود، خودمختاری، روابط مثبت با دیگران، زندگی هدفمند و رشد فردی نیز رابطه مثبت معنادار وجود دارد اما بین ویژگی انعطاف پذیری و مولفه های بهزیستی ذهنی رابطه معنادار وجود ندارد. بین ویژگی شخصیتی روان نژندی با مولفه ی گریز اجتناب از مولفه های سبک مقابله رابطه مثبت معنادار وجود دارد و بین ویژگی شخصیتی برون گرا با سبک مقابله ای خویشتن داری و بازآورد مثبت رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بین ویژگی انعطاف پذیری و سبک های مقابله رابطه معنادار وجود ندارد اما بین ویژگی شخصیتی دلپذیر بودن با سبک مقابله خویشتن دار رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بعلاوه نتایج نشان داد که مسئولیت پذیری با سبک مقابله بازآورد مثبت رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بین پذیرش خود با گریز- اجتناب و بین روابط مثبت و سبک مقابله دوری جو رابطه منفی معنادار وجود دارد، بدین معنا که با افزایش یک متغیر، دیگری کاهش می یابد و برعکس. بین خودمختاری و سبک دوری جو نیز رابطه منفی معنادار وجود دارد. اما بین تسلط بر محیط و گریز- اجتناب همبستگی مثبت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد زندگی هدفمند با سبک مقابله گریز- اجتناب رابطه منفی و با حل مدبرانه مسئله رابطه مثبت معنادار وجود دارد. اما با نتایجی که بدست آمد بین رشد فردی و سبک های مقابله در والدین کودکان استثنایی رابطه معناداری وجود ندارد.، بهزیستی روانشناختی والدین کودکان استثنایی بر اساس ویژگی های شخصیتی باوجدان بودن و روان نژندی قابل پیش بینی است. این متغیرها در مجموع 23 درصد از بهزیستی روانشناختی والدین کودکان استثنایی را تبیین میُکنند. نتایج این پژوهش نشان داد که بهزیستی روانشناختی والدین کودکان استثنایی بر اساس سبک های مقابله ای قابل پیش بینی است.
پروانه کریمی جهانگیر کرمی
چکیده در سال های اخیر رویکردهای زیست روان شناختی در شخصیت رشد و تحول فزاینده ای داشته است. در این زمینه نکته مهم که اغلب نادیده گرفته می شود، ارتباط سبب شناختی چندگانه بین شخصیت و بیماری است که اهمیتی برابر و یا حتی بیشتر از شناخت علل معمول بیماری دارد. به همین دلیل هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد سرشت و منش با اختلال جسمانی سازی و ناگویی هیجانی با میانجی گری سبک های دلبستگی بود. روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دبیران زن شاغل در آموزش و پرورش کرمانشاه در سال 93-1392 بود. نمونه آماری شامل 300 نفر که با روش نمونه گیری خوشه ایی چندمرحله ای انتخاب و پس از جلب رضایت و همکاری در این پژوهش شرکت کردند و از آنها خواسته شد پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر( 1986)، پرسشنامه جسمانی سازی( 2003)، پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو( 1994) و پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان( 1987) را تکمیل کنند. تحلیل داده ها با محاسبه ضرایب همبستگی پیرسون و بنیادی، تحلیل رگرسیون همزمان و ارزیابی الگوی پیشنهادی انجام گرفت. براساس نتایج این پژوهش مدل پیشنهادی معادلات ساختاری روابط بین متغیرهای مذکور از برازش قابل قبولی برخوردار بود. اکثر شاخص های برازندگی از انطباق کامل مدل با داده ها حکایت داشت. به طور کلی در مدل پیشنهادی پژوهش، نتایج نشان داد که ابعاد سرشت و منش هم به صورت غیرمستقیم از طریق سبک های دلبستگی و هم به صورت مستقیم با اختلال جسمانی سازی و ناگویی هیجانی رابطه دارند. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که صفات شخصیت مدل های درونکاری ایمن و ناایمن، که در چارچوب روابط دلبستگی نوزاد- مادر تشکیل می شوند را تحت تأثیر قرار می دهد و از طریق استقرار مدل های درونکاری ناایمن می توانند زمینه ظهور و استمرار آسیب پذیری ها را فراهم سازد.
زهرا ولی نیا علی حیرانی
اختلال هماهنگی رشدی معمولا با اختلالات حرکتی و شناختی نظیر تعادل، هماهنگی حرکتی، مشکلاتی در زمان واکنش و پیش¬بینی و حافظه در کودکان مبتلا همراه است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر 8 هفته برنامه تمرینی ادراکی- حرکتی بر قابلیت های حرکتی و شناختی کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی می¬باشد. تعداد 20 آزمودنی کودک در دامنه سنی 8-12سال از بین کودکان اختلال هماهنگی رشدی مدارس استثنایی شهرستان کرمانشاه حضور داشتند به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پروتکل تمرینی شامل 8 هفته تمرینات ادراکی- حرکتی بود، که طی سه جلسه در هفته و 50 دقیقه تمرینات انجام می¬گردید. متغیرهای حرکتی (نظیر تعادل ایستا، تعادل پویا، هماهنگی دو دستی، هماهنگی چشم و دست) و شناختی (نظیر زمان واکنش ساده و انتخابی، زمان پیش بینی، حافظه فعال) قبل و بعد از تمرینات توسط ابزار معتبر (تست تعادل ایستای لک لک، تست تعادل پویای y، دستگاه هماهنگی دو دستی و دستگاه هماهنگی چشم و دست، دستگاه سنجش زمان واکنش ساده و انتخابی، دستگاه زمان پیش بینی، نرم افزار حافظه فعال)، اندازه گیری شد. پس از اطمینان از توزیع طبیعی داده ها با استفاده از آزمون کولمو گرف- اسمیرنوف، از آزمون های t همبسته و مستقل برای مقایسه نتایج درون و بین گروهی استفاده شد. پیشرفت معنی داری در همه متغیرهای اندازه¬گیری شده از پیش¬آزمون تا پس آزمون در گروه آزمایش وجود داشت (p<0/05). همچنین یافته ها نشان داد گروه تجربی نسبت به گروه کنترل در متغیرهای اندازه گیری شده به طور معنی داری بهتر بودند (p<0/05). بنابراین الگوی نتایج تحقیق پیشنهاد می¬کند که انجام تمرینات ادراکی- حرکتی موجب بهبود عملکرد حرکتی و شناختی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی می¬شود.
افسانه منصوری جلیلیان کامران یزدانبخش
پژوهش حاضر در راستای تعیین نقش طرح واره های ناسازگار اولیه، خودمتمایزسازی، کمال گرایی (مثبت،منفی) و فراشناخت در گرایش به سوء مصرف مواد مخدر در دانشجویان انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه بود.که تعداد288 نفر، شامل دو گروه دختر(137نفر)، و پسر(151نفر)، به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. اطلاعات توسط پرسشنامه های طرحواره های ناسازگاراولیه یانگ(فرم کوتاه،2005)، خودمتمایزسازی(اسکورن و فرایدلندر ، 1988)، کمال گرایی منفی و مثبت (تری شورت و همکاران، 1995)، باورهای فراشناختی (ولز و کاترایت-هاتون، 2004) و گرایش به اعتیاد (وید و همکاران، 1992) جمع آوری و داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر (رگرسیون همزمان)، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. جهت تعیین برازش مدل بر اساس متغیرهای فرض شده در پژوهش، مطابق با نظریه بارون و کنی (1986) در چهار مرحله رابطه متغیرهای برون زاد و درون زاد بررسی شد. یافته ها نشان داد در فرضیه اول پژوهش، طرح واره-های ناسازگار اولیه پیش بینی کننده گرایش به سوءمصرف مواد بود و فراشناخت نقش متغیر میانجی پاره ای را داشت. فرضیه دوم پژوهش رد شد و خودمتمایزسازی نتوانست گرایش به سوء مصرف مواد را پیش بینی کند. فرضیه سوم تایید شد و کمال گرایی منفی توانست گرایش به سوءمصرف مواد مخدر را پیش بینی کند و فراشناخت نقش متغیر میانجی پاره ای داشت. فرضیه چهارم مورد تایید قرار گرفت وکمال گرایی مثبت با گرایش به سوءمصرف مواد مخدر رابطه منفی معنادار داشت در این رابطه فراشناخت نقش متغیر میانجی کامل داشت. در فرضیه پنجم پژوهش طرحواره های ناسازگار اولیه و کمال گرایی منفی پیش بینی کننده گرایش به سوءمصرف مواد مخدر بود و فراشناخت نقش متغیر میانجی پاره ای داشت. نتایج حاکی از آن بود که طرح واره های ناسازگار اولیه، کمال گرایی منفی و کمال گرایی مثبت پیش بینی کننده گرایش به سوءمصرف مواد مخدراست. از دیدگاه فراشناخت، سوءمصرف مواد یک روش موثر برای تعدیل سریع رویدادهای شناختی مانند احساسات، افکار یا خاطرات است. بنابراین این احتمال وجود دارد که رابطه بین طرح واره-های ناسازگار اولیه، کمال گرایی منفی و کمال گرایی مثبت به وسله فراشناخت میانجی گری شود. کلید واژه ها: طرحواره های ناسازگار اولیه، خودمتمایزسازی،کمال گرایی، فراشناخت، گرایش به سوءمصرف مواد مخدر
لیلا شاهملکی حمزه احمدیان
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و تعلل ورزی با خودکارآمدی وپیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان انجام گرفت . به این منظور 240 دانش آموز با میانگین سنی 2± 17 به روش چند مرحله ای– تصادفی انتخاب شدند وبه پرسشنامه های تعلل ورزی سولومون و بلوم 1984‚هوش هیجانی قربانی 1379‚خود کارآمدی عمومی شرر1982پاسخ دادند همچنین جهت اندازه گیری پیشرفت تحصیلی از ملاک معدل استفاده شد . داده ها ی حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت . ارتباط آماری معنی داری بین پیشرفت تحصیلی ‚ خود - کارآمدی با هوش هیجانی دانش آموزان مشاهده نشد . اما بین تعلل ورزی با خود کارآمدی و پیشرفت تحصیلی رابطه معنا دار وجود داشت .همچنین بین خودکارآمدی وپیشرفت تحصیلی رابطه معنا دار بدست آمد.
بهمن صادقی کامران یزدانبخش
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه خصومت و خشم با بیماری عروق کرونر قلب در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام علی (ع) کرمانشاه و مقایسه آن با افراد غیر بیمار بود. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کلیه بیماران مراجعه کننده به بیمارستان قلب و عروق امام علی (ع) شهر کرمانشاه در سال 1393 است که از آنها تست آنژیوگرافی گرفته شد که کل تعداد آنها بالغ بر 302 نفر می باشد که با توجه به محدود بودن جامعه آماری کلیه افراد بیمار قلبی کرونر قلب که 197 نفر بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و 105 نفر دیگر نیز که افراد سالم محسوب می شدند با همتاسازی از نظر سن ، تحصیلات و داشتن سابقه بیماری دیگر به غیر از بیماری قلبی، با گروه بیمار به روش نمونه?گیری در دسترس انتخاب شدند که در مجموع نمونه مورد مطالعه 302 نفر بدست آمد.
عزت اله داودی سیدمحسن حجت خواه
چکیده ندارد.
فرامرز صیدی کامران یزدانبخش
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان یکی از شاخص های مهم در ارزیابی های آموزش و پرورش است. با توجه به اینکه میزان پیشرفت و افت تحصیلی یکی از ملاک های کارایی نظام آموزشی است، بررسی متغیرهایی که با پیشرفت تحصیلی رابطه داشته باشد، یکی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش است. در این راستا، هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی و خودتنظیمی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی بود. با توجه به جامعه آماری دانش آموزان دبیرستانی شهر ایلام (700 نفر) تعداد 248 نفر دانش آموز پسر پایه ی سوم از دبیرستان های دولتی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و بر اساس جدول مورگان گزینش شدند و پرسش نامه های سبک های دلبستگی و خودتنظیمی را تکمیل کردند. برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل نمرات تحصیلی ترم قبل دانش آموزان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش و همچنین از تحلیل رگرسیون برای پیش بینی متغیر ملاک استفاده شد.