نام پژوهشگر: محمد اکبری بورنگ
سید مهدی حسینی اسد الله زنگویی
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و شایستگی اجتماعی با موفقیت تحصیلی دانش-آموزان مقطع متوسطه شهر زابل انجام گرفته است. پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد و جامعه آماری 9386 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه شهر زابل می باشد که تعداد 400 نفر از این جامعه با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند و در نهایت تعداد 351 پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. ابزار جمع آوری داده ها دو پرسشنامه هوش هیجانی شات و شایستگی اجتماعی می-باشد. پایایی آزمون هوش هیجانی با استفاده از آلفای کرونباخ 77% و پایایی پرسشنامه شایستگی اجتماعی، 86% به دست آمد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که هوش هیجانی و شایستگی اجتماعی با موفقیت تحصیلی رابطه مثبت معنادار دارند و قادر به پیش بینی موفقیت تحصیلی می باشند. واژگان کلیدی:
مسعود رمرودی اسدالله زنگویی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی ذهنیت فلسفی و جهت گیری های برنامه درسی دبیران مدارس متوسطه شهر زاهدان انجام شده است. روش انجام این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است و جامعه آماری آن 894 نفر دبیر کلیه مدارس متوسطه شهر زاهدان در سال تحصیلی 92-91 بود که در نهایت با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 270 دبیر به عنوان نمونه انتخاب گردید. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه ذهنیت فلسفی با 60 گویه و پرسشنامه جهت گیری های برنامه درسی چانگ و وونگ با 30 گویه بود که ضریب پایایی با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ، 72/0 برای پرسشنامه ذهنیت فلسفی و 86/0 برای پرسشنامه جهت گیری های برنامه درسی بدست آمد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین ذهنیت فلسفی دبیران و جهت گیری های برنامه درسی آنان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و ابعاد «جامعیت» و «تعمق» توانایی پیش بینی جهت گیری های برنامه درسی را داشتند. براساس نتایج بدست آمده، بین ذهنیت فلسفی دبیران از نظر جنسیت، سن و مدرک تحصیلی تفاوت معنی داری وجود داشت، اما این تفاوت در جهت گیری های برنامه درسی دبیران مشاهده نشد.
حفیظه بلوچ محمد اکبری بورنگ
هدف از اجرای این پژوهش مقایسه¬ی هوش هیجانی دانش¬آموزان یک¬زبانه و دوزبانه و نقش آن در نگرش نسبت به یادگیری درس زبان انگلیسی است. روش پژوهش، علی- مقایسه¬ای و جامعه¬ی آماری آن را تمامی دانش¬آموزان یک¬زبانه و دوزبانه دوره¬ی متوسطه شهر چابهار که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بوده¬اند را شامل شد. برای این منظور نمونه¬ای به حجم 260 نفر با استفاده از نمونه¬گیری طبقه¬ای برابر انتخاب شدند، برای جمع¬آوری اطلاعات از پرسش¬نامه هوش هیجانی شات و همکارانش و همچنین پرسش¬نامه نگرش¬سنج گاردنر استفاده گردید. داده¬های جمع¬آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، آزمون تی مستقل، تحلیل واریانس چندمتغیره و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته¬های پژوهش نشان داد که دانش¬آموزان یک زبانه و دوزبانه به لحاظ هوش هیجانی به طور کلی با یکدیگر تفاوت ندارند، اما در بررسی مولفه¬های هوش هیجانی در دانش آموزان یک¬زبانه و دوزبانه تفاوت معناداری در مولفه تنظیم هیجان مشاهده شد؛ و دانش¬آموزان دوزبانه از تنظیم هیجانی بالاتری نسبت به دانش¬آموزان یک¬زبانه برخوردار هستند. هم¬چنین دانش¬آموزان دختر نیز از تنظیم هیجان و ارزیابی هیجانی بالاتری برخوردار بودند. در بررسی نگرش نسبت به یادگیری درس زبان انگلیسی در دانش¬آموزان یک¬زبانه و دوزبانه و جنسیت تفاوت معناداری به لحاظ آماری مشاهده نشد. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره حاکی از معناداری بین نگرش نسبت به یادگیری درس زبان و موفقیت تحصیلی رابطه معناداری مشاهده شد.
فاطمه غلام زاده محمد اکبری بورنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی کیـفیت تدریس معلمان و سرزندگی تحصیلی دانش¬آموزان بر حـسب جهت¬گیری¬های برنامه درسی معلمان پایه پنجم و ششم ابتدایی شهر بیرجند انجام شده¬¬است. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری مورد نظر در این پژوهش شامل کلیه معلمان شهر بیرجند و کلیه دانش آموزان معلمانی که در سال تحصیلی 93-1392 مشغول به کار تدریس و تحصیل بوده¬اند؛ که تعداد 150 نفر از معلمان به روش نمونه¬گیری ساده و در ارتباط با هر معلم 6 دانش¬آموز به روش نمونه-گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه جهت¬گیری¬های برنامه¬درسی چانگ و وونگ (2002) که روایی محتوایی آن قبلاً توسـط سازندگان آن تأیـیـد شده¬بود و پایایی آن در این پژوهش 63/0 به¬دست آمد، پرسشنامه کیفیت تدریس سراج (2003) که ضریب پایایی آن 71/0 به¬دست آمد و همچنین پرسشنامه سرزندگی تحصیلی دانش¬آموزان حسین چاری و دهقانی¬زاده (1391) که ضریب پایایی آن 57/0 به¬دست آمد، استفاده شده¬است. نتایج رگرسیون گام ¬به¬گام نشان داد که جهت¬گیری¬های برنامه¬درسی معلمان با کیفیت تدریس آنان رابطه دارد. هم چنین نتایج آزمون رگرسیون گام به گام نشـان داد که سرزندگی تحصیـلی دانــش¬آموزان برحسـب جهت¬گیـری¬های ¬برنامـه¬درسـی معلمان آنان، تنـها رویکرد التقاطـی مـی¬تواند پیـش¬بینـی¬کننده سرزندگی تحصیلی دانش¬آموزان ¬باشد. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که از مولفه¬های کیفیت تدریس تنها بعد ارزشیابی تدریس می¬تواند پیش بینی کننده سرزندگی تحصیلی دانش¬آموزان باشد. همچنین نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که جهت-گیری¬های برنامه¬درسی معلمان برحسب سابقه¬کاری و جنسیت آنان متفاوت نیست.
فهیمه صیامی محمد اکبری بورنگ
مقدمه: یکی از اهداف دانشگاه ها ارتقای کیفیت آموزش و موفقیت تحصیلی دانشجویان است. از مهم ترین شاخص های نشان دهنده ی کیفیت نظام آموزشی، درگیری تحصیلی می باشد. درگیری تحصیلی فراگیران یکی از اهداف مهم هر نظام آموزشی است. بر این اساس، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی نقش ترجیح سبک تدریس اساتید و دانشجویان بر درگیری تحصیلی آنان در دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام گردید. روش ها: این پژوهش از نظر نوع تحقیق، کاربردی و از لحاظ روش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه ی اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود. روش نمونه گیری در این تحقیق، نمونه گیری طبقه ای است که بر اساس فرمول کوکران نمونه ای به حجم 50 نفر از اساتید انتخاب گردید و از میان دانشجویان هریک از اساتید انتخاب شده، 10 نفر مورد بررسی قرارگرفتند. پرسش نامه ها به دو صورت الکترونیکی و کاغذی در اختیار 50 استاد و 500 دانشجو قرار گرفت. ترجیح سبک تدریس اساتید و دانشجویان با پرسش نامه موسی پور (1377) و درگیری تحصیلی با پرسش نامه زرنگ (1391) ارزیابی شد. پایایی هر سه پرسش نامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ احراز گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های: t مستقل، ضریب رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس، تحلیل واریانس چند متغیره (mnova) و من ویتنی انجام شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که دانشجویان سبک تدریس دانشجو محور را بیش از سبک تدریس استاد محور ترجیح داده و در سطح بالاتری ارزش گذاری نمودند. یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک تدریس دانشجو محوری با درگیری تحصیلی دانشجویان رابطه ی معنادار وجود دارد. همچنین بین ترجیح سبک تدریس استاد محور با درگیری تحصیلی دانشجویان رابطه معناداری مشاهده نشد. مقایسه سبک تدریس دانشجویان و درگیری تحصیلی آنان بر حسب جنسیت نشان داد که دانشجویان دختر، سبک تدریس دانشجو محور و دانشجویان پسر سبک تدریس استاد محور را در سطح بالاتری ارزش گذاری نمودند. همچنین دانشجویان دختر، در مقایسه با دانشجویان پسر از درگیری تحصیلی در سطح بالاتری برخوردار می باشند. همچنین بین ترجیح سبک تدریس اساتید برحسب سابقه ی تدریس، جنس و رتبه علمی، رابطه معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد می شود به تطابق ترجیح سبک های تدریس اساتید با ترجیح سبک های تدریس دانشجویان و یا به عبارتی به تعامل تدریس- یادگیری توجه بیشتری شود.
محمد مقدری هادی پورشافعی
روش: در این پژوهش از روش شبه آزمایشی استفاده شد. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر تحت حمایت کمیته امداد مقطع اول متوسطه شهر بیرجند شامل 252 نفر، که تعداد (40 دانش آموز تحت حمایت شامل دو گروه آزمایش و کنترل و 20 دانش آموز عادی جهت گروه کنترل) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به گروه آزمایش طی 10 جلسه یک ساعته مهارت های خود-تنظیمی (شناختی و فراشناختی) آموزش داده شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه خود-تنطیمی بوفارد (71/0?=) و پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمانس (84/0?=) جمع آوری شدند؛ و با نرم افزار spss و استفاده از آمار توصیفی و استنباطی شامل میانگین، انحراف معیار، رگرسیون، آزمونt مستقل، آزمون لوین و تحلیل کواریانس، مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خود-تنظیمی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان تحت حمایت امداد تأثیر دارد (p<0/001). بین میانگین خود-تنظیمی دانش آموزان دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان عادی بیشتر از دانش آموزان تحت حمایت می باشد (p<0/001). بین خود-تنظیمی و موفقیت تحصیلی کلیه دانش آموزان رابطه وجود دارد (04/0p=). نتیجه گیری: انتظار می رود با تقویت مهارت های خود-تنظیمی و افزایش بنیه انگیزشی، همچنین فراهم نمودن نیاز های دانش آموزان، امکان دستیابی هر چه بهتر به موفقیت در طول دوران تحصیل را فراهم نمود.
فاطمه مالی اسدالله زنگویی
جامعه آماری مورد نظر در این پژوهش شامل کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهر بیرجند که در سال تحصیلی93- 1392 مشغول به کار بوده اند، می باشد بر اساس آمار اداره ی آموزش و پرورش شهر بیرجند، تعداد کل دبیران600 نفر می باشند که بر اساس فرمول کوکران برای چنین جامعه ای تعداد 200 نفر نمونه ای مطلوب بوده که به روش نمونه گیری طبقه ای برابر مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی شخصی معلم شان- موران و وولفلک هوی (2001)، و پرسشنامه خودکارآمدی جمعی معلم شان- موران و بار (2004) و همچنین پرسشنامه محقق ساخته پذیرش تغییر برنامه درسی، استفاده شده است.. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که تنها خودکارآمدی فردی قادر به پیش بینی پذیرش تغییر برنامه درسی می باشد r=0/202 r2=0/04 p<0/05) ( خودکا رآمدی جمعی به دلیل عدم نقش معناداری در پیش بینی متغیر ملاک وارد مدل نشد. همچنین در بررسی وضعیت پذیرش تغییر برنامه-درسی نتایج نشان دادکه معلمان آماده پذیرش تغییر برنامه درسی می باشند
میثم دانش مقدم محسن آیتی
پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر روش آموزشی مربی گری بر خودراهبری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان صورت پذیرفت. روش پژوهش، شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در گروه آزمایش، تدریس به روش مربی گری (الگوی leap) انجام شد و در گروه کنترل از روش تدریس سنتی استفاده شد.یافته ها نشان داد که روش آموزشی مربی گری در مقایسه با روش سنتی تدریس، در ایجاد یادگیری خود راهبر و پیشرفت تحصیلی موثرتر است.