نام پژوهشگر: معصومه خدابنده لو
معصومه خدابنده لو محمدامیر شیخ نوری
در اواخر قرن 19صنعت ایران شامل کارگاههای پراکنده بازاربود که به تولید صنایع دستی می پرداخت. به دلایل مختلف صنایع دستی افول کرد وصنایع جدید نیز شکل نگرفت.تنها مرکز صنعتی جدید ایران صنعت نفت بود که در دست انگلیسی ها بود. صنایع جدید ایران کارگاههای کوچکی بودند که نوع کار درآنها شبیه صنایع دستی بود. تنها تمرکز چندکارگاه باعث شده بود به جای 2و3 کارگر بالاتر از ده کارگر درآن مشغول باشند.این کارگاهها بیشترکارگاههای فراوری محصولات کشاورزی برای صادرات بودند.اینها صنایع مرحله گذار ایران به مرحله اول صنعتی شدن در دوره رضاشاه بوده و اولین صنایعی بودند که درآن طبقه کارگران جدید شکل گرفت.کارگران با دستمزد اندک روزانه درانواع صنایع کارگاهی کوچک مشغول کاربودند. شرایط آنها را قانون تعیین نمی کرد ودستمزد آنها بستگی به جمعیت وبیکاری و نیازکارفرما داشت وبا تورم تناسبی نداشت بدین ترتیب قشرکارگر درکنار کشاورزان جزء محرومین جامعه به شمار می رفتند. باوقوع انقلاب مشروطه وسربرآوردن انجمن ها واحزاب،احزاب درمرامنامه خود برای حل مشکلات کارگران ایده و طرح دادند. برخی از احزاب فقط در نوشتن مرامنامه از کارگران صحبت کردند اما برخی دیگر از احزاب مثل حزب کمونیست به دلیل ماهیت وایدئولوژی خود با غلاظ و شداد ازحقوق کارگران دم زد. وکعبه آمال خودرا کشور شوروی قرارداد. نبود طبقه پرولتاریای صنعتی ونبود کادر تعلیم دیده حزبی دو مشکل مهم حزب بود. قزوین شهری بود که کارگران آن، کارگران بازار بودند. این کارگران نقاط مشترکی برای اتحاد و مبارزه نداشتند. در قزوین فعالیت حزب کمونیست برای منافع کارگران در مرحله اول تبلیغات بلشویکی توسط بلشویکهای روسی بود و در مرحله دوم انجمن «پرورش» یک گروه کمونیستی بود که با سخنرانی،انتشار روزنامه، اجرای نمایش، تشکیل کلاس اکابر، توانست گروهی از کارگران را جلب کند و کادرحزبی ایجاد کند که دردهه بعدی 6 نفر از اعضای 53 نفراز قزوین بودند.