نام پژوهشگر: رسول حسن زاده عطایی
رسول حسن زاده عطایی مجید صامتی
فقر از مفاهیمی است که اقتصاد ایران با آن آشنایی زیادی دارد و یا به عبارت بهتر مشکلی است که با آن همراه است. البته این پدیده مخصوص ایران نیست و اکثر کشورهای درحال توسعه با این پدیده مواجه هستند. از سال 1992، اجماع بین المللی بر موضوعات کلیدی توسعه پایدار عمیق تر شده و توافقی عام بر مبارزه با فقر در همه اشکال آن پدیدار شده و این مساله به قدری مهم شده که یکی از اهداف هشت گانه توسعه هزاره کاهش فقر وگرسنگی در جهان است و سازمان ملل نیز برنامه ریزی کرده تا سال 2015 فقر(جمعیتی که با درآمد کمتر از یک دلار در روز زندگی می کنند) و گرسنگی را به نصف کاهش دهد. اما نباید این نکته را فراموش نمود که کاهش فقر تابعی از توزیع درآمد و رشد اقتصادی است. برای کاهش فقر باید توزیع درآمد به سمت عادلانه تر شدن پیش رود و همچنین رشد اقتصادی نیز لازمه ی کاهش فقر است. دولت ها نیز در رابطه با کاهش فقر مسئولیت دارند چون یکی از وظایف دولت ها توزیع درآمد است. از طرفی فقر تنها به بخش اقتصاد مربوط نمی شود چون اثرات آن نظیر جرم و جنایت، فساد و ... مربوط به کل جامعه می شود. نگاهی به شاخص های توزیع درآمد و مقایسه آنها بین مناطق شهری و روستایی و همچنین آمار هزینه و درآمد خانوارهای روستایی بیانگر وخیم تر بودن فقر در مناطق روستایی نسبت به مناطق شهری است(بانک مرکزی،سال های مختلف). با توجه به میزان بیشتر فقر در مناطق روستایی بهتر است سیاست هایی برای کاهش فقر اعمال شود که توجه بیشتری به روستاییان نماید. با توجه به اینکه شغل اکثر مردم در مناطق روستایی کشاورزی است، پس لزوم توجه به بخش کشاورزی به عنوان اهرمی قوی در جهت کاهش فقر را نشان می دهد. تحقیقات زیادی رابطه ی بین توزیع درآمد، رشد اقتصادی و فقر را اثبات نموده اند و نشان داده اند که لازمه کاهش فقر، افزایش رشد اقتصادی و درآمد سرانه و توزیع درآمد به نفع فقرا است و این تحقیقات فقر را زاییده ی بیکاری دانسته اند. حال باید ظرفیت های این بخش برای تحقق این اهداف که می توان آن را رشد به نفع فقرا (رشد فقر زدا) نامید، بررسی و توانایی ها و قابلیت های این بخش در ایجاد اشتغال، کاهش فقر و بهبود در توزیع عادلانه تر درآمد مورد شناسایی قرار گیرند. ایران بدلیل شرایط آب و هوایی و اقلیمی آن توانایی بالقوه ای در تولید و صادرات محصولات کشاورزی دارد. بخش کشاورزی که یکی از تواناترین بخش های اقتصاد و دارای پتانسیل بالا در اشتغال زایی است، در حال حاضر جمعیتی در حدود 4 میلیون نفر در آن فعالیت دارند که با احتساب جمعیت فعال در بخش صنایع ( صنایع وابسته) این میزان افزایش می یابد. این جمعیت 19 درصدی فعال در این بخش بر اساس آمار سال 1390 و به قیمت ثابت، 15% تولید ناخالص داخلی را در تقسیم بندی 15 گانه مرکز آمار ایران به خود اختصاص داده است که بعد از بخش های صنعت با 20% ، عمده فروشی و خرده فروشی با 16% و مستغلات، کرایه و خدمات کسب و کار با 15% در رده چهارم قرار دارد(بانک مرکزی،سال های مختلف). با توجه به ارتباط پسین و پیشین این بخش با سایر بخش ها و فعالیت های اقتصادی (تقاضا کننده محصولات بخش صنعت و خدمات و عرضه کننده مواد اولیه صنایع غذایی) ، رونق این بخش به رشد و رونق سایر بخش های اقتصاد نیز کمک می کند. همچنین رونق بخش کشاورزی می تواند اتکا به درآمد های نفتی را کاهش داده و ارز مورد نیاز برای واردات سایر کالاهای سرمایه ای و تولیدی و همچنین هزینه ی لازم برای سرمایه گذاری در امور زیر بنایی را فراهم نماید. همان گونه که ذکر شد، با توجه به اینکه اکثر فعالان در این بخش روستاییان هستند، بخش کشاورزی رابطه ی نزدیکی با فقر روستایی دارد. از طرفی اکثر فقرا نیز در مناطق روستایی زندگی می کنند. و شغل آنها کشاورزی است و از این طریق گذران زندگی می کنند. با توجه به این مسایل می توان به اهمیت بخش کشاورزی در ایجاد اشتغال و کاهش فقر پی برد. افزایش بهره وری در بخش کشاورزی منجر به افزایش عرضه و ارزان شدن مواد غذایی شده که خود کمک قابل توجهی به اقتصاد خانواده های فقیر است. و این بدلیل وابستگی کم بخش کشاورزی به واردات و همچنین شرایط اقلیمی کشور امکان پذیر است. با توجه به مطالب ذکر شده درمورد بخش کشاورزی و با لحاظ اینکه یکی از مشکلات کشور میزان بالای فقر و بیکاری و توزیع نابرابر درآمد بخصوص در مناطق روستایی است، اگر این مساله که فقر روستایی با بخش کشاورزی در ارتباط است و اینکه افزایش تولید در بخش کشاورزی موجب کاهش فقر در مناطق روستایی و بهبود توزیع درآمد می شود، برای اقتصاد ایران نیز اثبات شود، می توان با حمایت از کشاورزان (روستاییان) و سرمایه گذاری های زیرساختی برای کاهش هزینه های این بخش، فقر روستایی را کاهش داد و به سوی توزیع عادلانه تر درآمد حرکت کرد که نیاز به حضور و حمایت بیش از پیش دولت در بخش کشاورزی است. این پژوهش به دنبال اثبات این روابط و مشخص کردن عوامل موثر بر توزیع درآمد و فقر روستایی و رابطه بین ارزش افزوده بخش کشاورزی و مخارج دولت در این بخش با توزیع درآمد و فقر روستایی است. در نهایت این پژوهش راهکارهایی جهت بهبود در توزیع درآمد ارایه می کندکه علاوه بر بهبود در توریع درآمد، سطح اشتغال و تولیدات بخش کشاورزی را نیز افزایش داده و منجر به کاهش فقر روستایی می شود.