نام پژوهشگر: هادی بیگی ملک آباد
هادی بیگی ملک آباد محسن قمی
این نوشتار به بررسی انتقادی نظریه عقلانیت طه عبدالرحمن از منظر حکمت متعالیه و دلالت های آن بر علوم اجتماعی می پردازد. به این منظور مبانی نظریه عقلانیت طه عبدالرحمن مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به طرح عقلانیت سه لایه و مراتبی وی درباره عقلانیت پرداخته می شود. پایین ترین لایه از عقلانیت، عقلانیت مجرداست که ضمن تعریف و پی گیری تاریخی این عقلانیت در یونان و روزگار جدید به طرح محدودیت های منطقی، فلسفی و واقعی آن اقدام می شود. در ادامه عقلانیت مسدد و عقلانیت موید که رنگ و بوی دینی و عرفانی دارند طرح می گردد. عقلانیت مسدد با استمداد از مقاصد دینی بخشی از نقص های عقل مجرد را برطرف می سازد و عقل موید به سبب مداومت بر کنش دینی آفاق عقل مجرد را به جهان ذوات و وادی یقین باز می نماید ، مضاف برآن عقلانیت در ابزارها را هم به ارمغان می آورد. همچنین در ادامه به آسیب شناسی عقل مسدد و موید هم پرداخته می شود. در جریان طرح سطوح سه گانه عقلانیت به دلالت های خاصی که این لایه های عقلانیت در علوم اجتماعی دارند اشاره می شود، هرچند نظریه عقلانیت طه عبدالرحمن خود در متن نظریه اجتماعی قرار دارد. در این راستا به بحث معنا، کنش، ساختار، جامعه، اهداف، ابزار، آزادی و ... پرداخته می شود. در خاتمه ضمن اذعان به برخی نقاط قوت نظریه و رویکرد طه عبدالرحمن ، از منظر حکمت متعالیه مبانی این نظریه مورد انتقاد قرار گرفته و در آنها مناقشه می شود. انسان شناسی اخلاقی عبدالرحمن مورد پذیرش انسان شناسی عقلانیت مدار حکمت متعالیه قرار نگرفته و نگاه وی به معرفت هم در هاله ای از نسبیت قرار می گیرد که امری مردود قلمداد می شود.هستی شناسی دیالکتیکی وگفتگویی وی که تاکید زیادی بر زبان دارد ودر پی آن است که رنگ وبوی زبانی به هستی شناسی بدهد، مورد انتقاد قرارگرفته وبرنقش ابزاری زبان در حکمت متعالیه تاکید می شود.