نام پژوهشگر: مریم شادی

مقایسه نظریه عدالت در آرا فارابی و جان رالز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  مریم شادی   حمیدرضا ضیایی

مهمترین و یا حداقل یکی از مهمترین دغدغه های پیامبران، حکمای الهی، متفکران و فلاسفه سیاسی و اجتماعی ، یافتن حقیقت عدالت در عرصه زندگی اجتماعی انسان و تلاش برای ارائه راهکارهایی برای تحقق آن بوده است. از این رو هر فیلسوف سیاسی و اجتماعی از آغاز تاکنون برای بنیانگذاردن فلسفه سیاسی - اجتماعی خود مدعی کشف حقیقت عدالت مطابق با تلقی و تعریف خود از آن بوده و به تبع آن به تجویز سیاستها و برنامه هایی برای تحقق عملی آن در زندگی اجتماعی پرداخته است. ابونصر فارابی و جان رالز دو تن از این فیلسوفان هستند که هر یک به نوعی در کشف حقیقت عدالت گام برداشته اند. بین فلاسفه معاصر، جان رالز از جمله کسانی است که درباره رابطه عدالت و آزادی مباحث مبسوطی ارائه نموده و تلاش دارد تا این دو مفهوم را همساز نماید. از دید وی عدالت از درون آزادی سر برمی آورد. نظریه عدالت رالز به معنای انصاف، شامل دو اصل است که اصل اول و مقدم آن، تصدیق حق مساوی همگان برای برخورداری از آزادی های اساسی است. نظریه عدالت رالز به مثابه مهمترین نظریه در فلسفه سیاسی معاصر در جهت ابتنای نظام عدالت محور شمرده می شود. این نظریه بر آن است تا اثبات نماید؛ نظامی عادلانه شمرده می شود که دارای دو مشخصه آزادی و تمایز باشد. بر اساس اصل آزادی، نظام مبتنی بر این نظریه موظف است از آزادی های اساسی، حقوق سیاسی و اجتماعی آحاد جامعه مانند آزادی اندیشه و بیان، حق رأی و مشارکت در تعیین سرنوشت و حق دستیابی به مناصب اجتماعی و سیاسی حمایت نماید و بر اساس اصل تمایز، زندگی حد اقلی را برای طبقه محروم جامعه فراهم نماید.از سوی دیگر فارابی نیز به ارائه تصویری از عدالت در اجتماع فاضله خود می پردازد. فارابی در تعریف عدالت و تلقی خود از آن اساسا تحت تاثیر فلسفه افلاطونی است.