نام پژوهشگر: فریده نظرزاده

مقایسه حافظه شرح حال و فراشناخت ها در اختلال وسواس- اجبار، اضطراب اجتماعی و گروه بهنجار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  فریده نظرزاده   حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف

مقدمه : در دو دهه گذشته، یکی از حوزه هایی که مورد توجه محققان قرار گرفته و پژوهشهای گسترده ای درباره موضوعات مربوط به آن انجام شده شناخت می باشد. این حوزه از روانشناسی به مطالعه و پژوهش در زمینه یادگیری ،حافظه ،توجه و.... می پردازد. علاوه بر این محققان به بررسی رابطه ی پدیده شناخت با ابعاد دیگر مانند هیجان و عواطف پرداخته و تلاش کرده اند تبیین های دقیق در مورد نقش شناخت در شکل گیری و تداوم هیجانات ارائه دهند. این نکته هنگامی اهمیت بیشتری پیدا می کند که به نقش شناخت در شکل گیری، پدید آیی و تداوم اختلالات بویژه اختلالات هیجانی در مطالعات توجه شود. در مطالعه رابطه ی میان شناخت و هیجان، برخی روانشناسان به ابعاد شناختی اختلالات هیجانی پرداخته اند. یکی از مهمترین جنبه های شناختی که ارتباط بس انکار ناپذیری را با اختلالات هیجانی دارد حافظه می باشد،که در سالهای اخیر پژوهش های قابل ملاحظه ای را به خود اختصاص داده است. از جمله اختلالات هیجانی که در سالهای اخیر بررسی هر چه بیشتر ابعاد شناختی آن (مانند حافظه) مدنظر قرارگرفته است، اختلالات اضطرابی می باشند (بروین و هولمز، 2003). از این رو تبیین ابعاد شناختی این اختلالات می تواند ضمن ارائه یک رویکرد علمی دقیق در ارائه و توسعه روشهای مختلف درمانهای جدید و همچنین تدوین و ارائه روشهای ارزیابی و تشخیصی قابل اعتماد که از مشکلات روش شناختی رایج در حوزه آسیب شناسی می باشد کمک خواهد کرد .شناسایی جنبه های مختلف شناختی وسواس می تواند به تجدیدنظر در فهم دیدگاههای موجود در مورد این اختلال منتهی شود. با توجه به ناهمسویی نتایج پژوهش های پیشین، پژوهش حاضر می تواند، ضمن افزایش دانش نظری در مورد وسواس و مقایسه آن با اختلال اضطراب اجتماعی، آغازی برای مطالعات بیشتر در جهت روشن ساختن تفاوتهای این اختلال با سایر اختلالات هم طبقه اش و حتی ایجاد یک صورت بندی جدید در طبقه بندی اختلالات اضطرابی باشد. از نظر بالینی و عملی نیز شناسایی وجوه افتراق این اختلال با سایر اختلالات اضطرابی به ظهور بینش جدیدی از این اختلال منتهی خواهد شد تا روش های مختلف درمانی موجود، متناسب با ویژگی های آن تعدیل یا روش های درمانی جدید طراحی شود. لذا پژوهش حاضر در پی آن است تا ضمن پرداختن به بحث حافظه در بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی - اجباری (ocd) و اختلال اضطراب اجتماعی(sad) تفاوتهای عملکرد این دو اختلال را در باورهای فراشناختی مشخص کند. لازم به ذکر است که اختلال وسواسی- اجبار ی علیرغم اینکه در dsm-iv-tr در طبقه اختلالات اضطرابی قرار دارد، اما از آنجائیکه مشکلات شناختی و عصب روان شناختی بیشتری نسبت به سایر اختلالات اضطرابی دارند، به نظر می رسد که در حافظه شرح حال و باورهای فراشناختی نیز عملکردی متفاوت با اختلال اضطراب اجتماعی داشته باشند. 1- بیان مساله اختلال وسواسی - اجباری که از شایع ترین اختلالات روانپزشکی محور یک می باشد، عبارت است از وسواسهای فکری یا عملی برگشت کننده که بدلیل شدت، وقت گیر بوده و منجر به پریشانی آشکار می شود، در این اختلال فرد به غیر منطقی و افراطی بودن آن آگاه می باشد. وسواسهای فکری عقاید، افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنی پایداری هستند که مزاحم و نامناسب بوده و منجر به اضطراب آشکار می شوند. همچنین وسواسهای عملی، رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی هستند که هدف آنها پیشگیری یا کاهش اضطراب یا پریشانی است (dsm-iv-tr، 2000). از آنجا که در راهنمای تشخیصی و آماری بیماری های روانی ((dsm-iv-tr اضطراب به عنوان هسته اصلی نشانه های ocd مطرح است، این اختلال در گروه اختلالات اضطرابی قرار میگیرد، اما اشتراکات کمی با سایر اختلالات این گروه دارد و در سالهای اخیر این اختلال به عنوان یک اختلال عصب روانشناختی با زیر بنای مسائل عضوی مطرح شده است (اشتاین ،2002). اختلال ocd یک اختلال ناهمگون و نامتجانس با زیر مجموعه های مختلف است. از جمله می توان به شستشو، وارسی، نظم، انباشت و... اشاره کرد. دو نوع از شایع ترین زیر مجموعه های اختلال وسواس زیر مجموعه شستشو( که در آن فرد به طور مکرر خود را می شوید ) و وارسیهای اجباری (که در آن فرد برای اینکه مطمئن شود یک فعالیت را به درستی انجام داده است به طور مکرر آن فعالیت را چک می کند) می باشند.(مولر و رابرت ،2005 ) واز رایج ترین زیر مجموعه های اختلال ocd وارسیهای اجباری متنوعی می باشند که در بیش از 50 درصد از مبتلایان به این اختلال اتفاق می افتد.(هاندرسون و پولارد ،1988؛ کالیس ، کامپوز ولکمن ،2005) . افرادی که از اختلال وسواس رنج می برند ،احساس می کنند مجبورند به چیزهایی که نمی خواهند ،فکر کنند و یا برای انجام برخی تشریفات (که اغلب بی معنی هستند )برخلاف میلشان اقدام کنند ،اگرچه این افراد متوجه هستند که رفتارهایشان غیر منطقی است، اما احساس می کنند که نمی توانند این احساس و اعمال را کنترل نمایند. چندین گزارش شناختی از وسواس بر باورها و محتوای ذهنی ناکارآمد این بیماران متمرکز هستند به عنوان مثال راچمن (1998) مطرح می کند که سوتعبیرهای فاجعه بار از افکار و تصاویر و تکانه های ناخوانده شخص، انگیزه های اصلی در سبب شناسی افکار وسواسی در ocd هستند. به عبارت دیگر ،بیماران مبتلا به وسواس به افکارناخوانده شان بیش از حد اهمیّت می دهند. از سوی دیگر ،محققان پیشنهاد کرده اند که ماهیت تکراری افکار و رفتارهایی که مشخصه این اختلال است به دلیل نقص یا سوگیری در پردازش اطلاعات آنهاست (تالیس ، 1999). به عنوان مثال، بیماران مبتلا به ocd اغلب گزارش می دهند که مطمئن نیستند که آیا آنها یک عمل را به درستی انجام داده اند و یا صرفا تصور انجام آن را داشته اند. چنین شکیاتی ممکن است به وسواس فکری که منجربه وارسیهای اجباری درب ها ، قفل ها و غیره می شود، منتج گردد.اینکه علت این شک و تردید ها چیست ؟ آیا این امکان وجود دارد چک کننده های وسواسی نقایص خاصی از حافظه که منجر به این عدم اطمینان می شود،دارند؟ از آنجا که ocd شامل شک و تردید مداوم و عدم اطمینان در مورد اینکه آیا اعمال خاصی صورت گرفته است یا نه، این موضوع قابل قبول است که نقص یا سوگیری حافظه می تواند یک نقش کلیدی در سبب شناسی و حفظ این اختلال بازی کند. با توجه به ماهیت نشانه شناختی اختلال ocd، آنچه در این میان با اهمیت تلقی می شود عملکرد حافظه این افراد در بخشهای مختلف است که به نظر می رسد از نقص بر خوردار می باشد. حافظه فرایند ذخیره سازی اطلاعات، تجارب و بازیابی احتمالی آنها در آینده است. این توانایی بازنمایی و باز یابی اطلاعات برای تمام فرایندهای شناختی از جمله ادراک و حل مساله از اهمیت بنیادین بر خوردار است. حافظه یک مفهوم کلی است و به آن دسته از فرایندهای روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب، ادراکات و یادآوری مجدد آن قادر می سازد اطلاق می گردد (ویلیامز، بامهوفر،کرانه، هرمانز و همکاران ، 2007). نقص حافظه در افراد مبتلا به ocd به کاهش اعتماد و اطمینان به حافظه اشاره دارد. در واقع افراد مبتلا به ocd به حافظه شان شک دارند که آیا عملی را انجام داده اند یا فقط تصور به انجام عملی کرده اند (تالیس ، 1997؛ ولز ، 2000؛ مولر و رابرتز، 2003). همچنین در افراد مبتلا به ocd سوگیری حافظه و توجه نسبت به اطلاعات و محرک تهدید کننده دیده می شود (رادومسکی و همکاران ، 1999 و 2001) که پیوند و یا جفت شدن سوگیری توجه با سوگیری حافظه در خصوص تهدید اطلاعات موجب اشتغال ذهنی این افراد به افکار مخرب و نگران کننده می شود ( مولر و رابرتز، 2003). به طور کلی، دانشمندان شناختی سه نوع از حافظه را متمایز کرده اند. اپیزودیک ، معنایی و رویه ای ( گراسک ، لاکهارت ، و والترز ، 1990) . حافظه اپیزودیک ( ضمنی ) به حافظه برای رویدادهای شخصی مورخ در گذشته فرد اشاره دارد. این نوع از حافظه مشخص شده است که کاملانسبت به فراموشی آسیب پذیر است. تمایز میان انواع مختلف فرآیندهای حافظه مهم است زیرا این امکان وجود دارد که برخی از فرآیندهای نسبت به انواع دیگر در تداوم و حفظ رفتارهای تکراری که مشخص ocd است، مهم ترباشند. حافظه ضمنی (از جمله حافظه شرح حال) نقش بسیار مهمی در آشکارسازی نشانه های اختلال وسواسی – اجباری ایفا میکند .محققان شناختی که، از نظریه ساختاری حافظه پیروی می کنند معمولاً جایگاه حافظه شرح حال را زیر مجموعه حافظه ضمنی می دانند (مولرو رابرتز،2005). ویلهم و همکاران (1997) دریافتند که بیماران وسواسی در باز خوانی اطلاعات مربوط به حافظه شرح حال خود دچار اختلال هستند.حافظه شرح حال جنبه ای از حافظه است که با یادآوری حوادث گذشته که به صورت شخصی تجربه شده اند، مرتبط می باشد. این نوع حافظه دریچه ای به درون عملکرد هیجانی و انگیزشی فرد باز می کند و منجر به یک احساس فردی از خود شده و به خود معنا می بخشد. مطالعات زیادی به نقش حافظه شرح حال در آسیب شناسی پرداخته است(سوترلند ، 2008). علاوه بر این، یکی از مباحث نوین در روانشناسی امروز، مسأله ابعاد فراشناختی و به عبارتی تفکر فرد در مورد تفکرخود است. این مسئله بیانگر این است که فرد بسته به این که کدام سطح از باورهای فراشناختی را به کار می برد و کدام یک از این سطوح بر فرآیندهای شناختی فرد حاکم است، حائز اهمیت است. واژه «فراشناخت » که نخستین بار توسط فلاول (1979) به کار برده شد، به فرایند «تفکر درباره تفکر» و دانش در مورد این که "چه می دانیم" و "چه نمی دانیم" اطلاق می شود. مطالعه فراشناخت ابتدا در حیطه روانشناسی رشد آغاز شد و به دنبال آن به حوزه های دیگراز جمله روانشناسی حافظه ،پیری و همچنین روانشناسی عصب شناختی گسترش یافت (ولز،2009) . فراشناخت به ساختارها، دانش و فرایندهای روانشناختی اشاره می کند که با کنتر ل، تغییر و تفسیر افکار و شناخت ها سروکار دارند. بر اساس نظریه پردازی های اخیر ، فراشناخت یکی از عوامل مهم در توسعه و تداوم اختلالات روانشناختی است (ولز ،2000؛ ولز و متیوز ،1994). مخصوصا در اختلال اضطراب منتشر (gad )(ولز ، 2005 ) و اختلال وسواس اجباری (ocd ) (ولز و پاپاجوجیو، 1998 ). از آنجایی که تعداد مطالعات انجام شده که در آن گروه کنترل شامل یک اختلال اضطرابی دیگر باشد اندک می باشد، دانش ما رادر مورد اینکه آیا این نقص و سوگیری شناختی مختلف مختص به ocd است (برخلاف زمینه های مشترکی که در اختلالات اضطرابی به طور کلی وجود دارد )، محدود می کند. بنابراین هدف این مطالعه عبارتند از اینکه، افراد مبتلا به وسواس ابتدا چه عملکردی در حافظه شرح حال و فراشناخت ها دارند و ثانیا، در مقایسه با اختلال اضطراب اجتماعی از چه عملکردی برخوردار هستند.