نام پژوهشگر: فاطمه جواهری
فاطمه جواهری مرتضی عطری
بزرگترین تیره گیاهان گل دار، شامل1600 تا 1700 جنس و حدود24000 گونه است. anthemideae یک طایفه بزرگ از asteraceaeبا حدود 12 جنس و 134 گونه در ایران می باشد که از بین آن ها anthemis, achillea , tanacetum وartemisia بزرگترین جنس ها می باشند. جنسachillea ، شامل حدود 130 گونه علفی چند ساله با پراکنش جهانی می باشد. تعداد زیادی از گونه های این جنس انحصاری و محدود به نواحی خاصی هستند، در مقابل، گونه-های دیگر پراکنش جغرافیایی وسیعی دارند. 19 گونه از این جنس در مناطق مختلف اکولوژیکی وجغرافیایی ایران گسترش یافته است. این جنس در مناطق مختلفی از بیابان ها تا زیستگاه های آبی و از کنار دریا تا ارتفاعات کوه ها می روید ودر نتیجه این دامنه اکولوژیکی متنوع، چندین گونه از achillea تنوع مورفولوژیکی بالایی را نشان می دهند. بومادران یک نام رایج برای چندین گونه از achillea در زبان فارسی می باشد که به عنوان داروی ضد اسپاسم و ادرارآور، ترمیم کننده زخم ، درمان ذات الریه و ورم مفاصل مورد استفاده قرار می گیرند. عدد کروموزومی پایه در این جنس x=9 می-باشد. هدف از این پژوهش، بررسی بیوسیستماتیکی و تنوع زیستی گونه های achillea aleppica و a. millefolium در استان های همدان وکردستان با استفاده از روش d.s.s. بود. در این روش واحد مطالعه زیستگاه ویژه است. در این راستا، 10 زیستگاه ویژه برای گونه a.millefolium و 10 زیستگاه ویژه برای گونهa. aleppica تعیین گردید. در بررسی این زیستگاه های ویژه، گونه های هم باش شناسایی شدند، سپس داده های فلوریستیک با استفاده از نرم افزار anaphyto ، به روش f.c.a. آنالیز گردید و گروه بندی زیستگاه های ویژه با استفاده از مارکر فلوریستیک انجام شد. آنالیز عوامل اکولوژیک زیستگاه های ویژه در این گونه ها با استفاده از نرم افزار m.v.s.p. به روش c.c.a. صورت گرفت.همچنین شیب تغییرات و چگونگی تأثیر عوامل اکولوژیکی با قرار دادن هر یک از عوامل اکولوژیکی روی گروه بندی حاصل از f.c.a. مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از بررسی های ریخت شناسی، گرده شناسی، کروموزومی و الکتروفورز پروتئین های ذخیره ای بذر جهت تعیین نوع و سطح تنوع استفاده شد. داده های حاصل از این مطالعات توسط نرم افزارهای m.v.s.p. 3.1 و ntsys مورد آنالیز قرار گرفت. در مطالعه ریخت شناسی 52 ویژگی کمی و کیفی در زیستگاه های ویژه a. aleppica و a. millefolium ارزیابی گردید نتایج مطالعات سیتولوژی در هر دو گونه عدد پایه x=9 را نشان داد که گروه بندی های حاصل از آنالیز آن ها با نتایج حاصل از مطالعات فلوریستیک، اکولوژیک و ریخت شناختی مطابقت دارد. این نتایج منجر به تعیین 3 سیتوتیپ (2n=6x=54, 2n=8x=72, 2n=14x=126) و 5 اکوتیپ برای a. millefolium و تعیین 3 سیتوتیپ(2n=2x=18, 2n=4x=36, 2n=8x=72) و 1 اکوتیپ برای achillea aleppicaگردید.عامل اکولوژیک ارتفاع نقش تعیین کننده در ایجاد سیتوتیپ ها در گونه a. millefolium دارد. علاوه بر شمارش کروموزومی، آنالیز کاریوتیپی نیز برای گونه a. aleppica انجام گرفت. فرمول کاریوتیپی بر اساس نسبت بازوها برای جمعیت های دیپلوئید 14m+4sm وبرای جمعیت های اکتا پلوئید 56m+10sm+6st و 50m+18sm+4st به دست آمد و همچنین کلاس تقارنی همه زیستگاه ها 2a تعیین شد به غیر از یک مورد که 2b بود. نتایج الکتروفورزی پروتئین های ذخیره ای بذردر زیستگاه های ویژه این گونه ها نیز با گروه بندی های فلوریستیک، اکولوژیک، مورفومتری، سیتولوژی و گرده شناسی هم خوانی دارند. تعداد وشدت باندها در این دو گونه متفاوت بود که این نشان دهنده تنوع می باشد.
مینا هلالی ستوده محمد جواد غلامرضا کاشی
کل ساختار این تحقیق بر اساس این سوال شکل گرفته است که نظارت بر امر جنسی و متعلق مورد تأکید آن یعنی تن زنانه در سیر تحول خود از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب چه صورت بندی یافته است؟ فرضیه ای که برای پاسخ به سوال فوق مطرح شد این بود که قدرت پنهان در عناصر بر سازنده گفتمان نظارت در هر یک از مراحل سه گانه ظهور، انتشار و تحقق آن در ارتباط با شرایط اجتماعی آن دوره، مسلط و موجب به حاشیه رانی دیگر عناصر متناقض بر سازنده گفتمان می شود. با استفاده از نظریه فوکو در مورد مناسبات قدرت و بدن و نیز نظریه گفتمانی لاکلا و موفه سعی در ترسیم مرزهای معنایی برساخته شده حول مدلول تن زنانه درون بستری از منازعات و رخدادهای اجتماعی- سیاسی دوران مورد مطالعه، شده است. این تحلیل نشان داد که پهلوی دوم در انقلاب سفید با بهره گیری از تن نمایشگر زنانه اراده به غربی سازی جامعه ایرانی را پیش برد. این گفتمان که در متن جامعه در حال تکوین و انتشار بود از سوی حاشیه سنتی مورد هجوم قرار گرفت؛ مواجهه این دو گفتمان منجر به ظهور گفتمان سومی شد که با توجه به قوت استعاری اش از عوامل تأثیر گذار در پیروزی انقلاب اسلامی شد. با پیروزی انقلاب آنچه در مسیر رویدادها و شرایط و مقتضیات سیاسی و اجتماعی ایران طی دوران بعد از انقلاب صورت گرفت تغییری گزیده بود در برخی قواعد متناسب با زمینه و واگشتی بود به سمت قواعد برسازنده امر جنسی در گفتمان سنتی و روزآمد کردن آن ها با مقتضیات جدید جامعه، اما نکته ای که در شرایط فعلی ایران به نظر می رسد که موجد بسیاری از کشمکش ها و جنجال هاست آن است که این تغییر در درون به واسطه دربرداشتن عناصر مدرن مانند زن در عرصه عمومی عنصری که در فرهنگ و سنت به معنای بنیادین آن وجود ندارد ذاتاً دچار بحران و سرگردانی شده است و به اشکال گوناگون و در مناسبت های مختلف خود را به منصه نمایش می گذارد و به بستر منازعات سیاسی در سطح خرد و کلان بدل می شود.
نرگس طالبی آشتیانی فاطمه جواهری
مساله این تحقیق، بررسی نقش اخلاق در رضایتمندی زنان از زندگی زناشوییشان است. لذا پرسش اصلی این است که: مفهوم رضایت زناشویی، چه گستره ای را فرا می گیرد و با توجه به عوامل مختلف اثرگذار بر رضایت زنان از این رابطه، چه ابعادی از این مفهوم، متأثر از کنش اخلاقی هر یک از زوجین می باشد؟ در پاسخ به این سوال چون رضایت از رابطه زناشویی در این تحقیق یک نگرش به شمار آمده لذا شناسایی آن بدون ارجاع به لایه های پنهان اندیشه کنشگران ممکن نیست. با توجه به این مطلب راه حل تئوریک مساله از طریق روش کیفی که عمدتا برای شناسایی دقیق مفاهیم به کار می رود،انجام خواهد گرفت و از میان روشهای کیفی از روش "نظریه مبنایی" استفاده شده است. در فرایند پژوهش بررسی چهارچوب نظری تحقیق با تکیه بر تئوری های رضامندی از زندگی زناشویی و تئوریهای اخلاقی با ساختار مفهومی خاص خود تهیه و فرموله گردید. نتایج به دست آمده حاکی از آنند که زنان بر حقوق فردیشان توجه زیادی نموده و خواهان نفی رابطه سلسه مراتبی در روابط زناشوییشان هستند. آنها به دنبال هویتی مستقل برای خود می باشند هویت فردی نه هویت مادری یا هویت همسری. زنان در پیگیری این خواسته های خود از زندگی که در میل به مولفه هایی چون صمیمیت، محبت و تفاهم نمود می یابد، با چالش های بسیاری مواجه هستند مثلا راهکارهای عملی که در زندگیشان برای رسیدن به رضایت مطرح می کنند نهایتا به خودشان باز می گردد و اخلاق را در از خودگذشتگی و نادیده گرفتن خود تعریف می کنند. این مطالعه نشان می دهد نگاه اخلاقی و کنش مبتنی بر آن که در میان افراد یکسان نیست، در تاروپود روابط خانوادگی تنیده شده است. چه در خود پدیده رضایت از زندگی و چه در استراتژی های رسیدن به آن.
شیوا علینقیان محمود شهابی
در رساله حاضر دلالت ها یا معانی فرهنگی حاکم بر انتخاب پوشش های متنوع زنانه در فضای شهر تهران تشریح و تحلیل شده است. در این راستا چند پرسش مد نظر بوده است. اول آن که زنان با ظاهر شدن در کدهای مختلف پوششی به دنبال خلق چه معانی هستند؟ دوم آن که زنان در فرایند تولید معانی مورد نظر خود از چه استراتژی استفاده می کنند؟ و در نهایت این که پیامدهای چنین انتخاب پوششی چیست؟ برای پاسخگویی به سوالات فوق از یک رویکرد پدیدار شناسانه و استقرایی مطابق با روش نظریه پردازی مبنایی استفاده شده است. نتایج تحقیق که برآمده از نمونه گیری نظری و مصاحبه با 35 زن تهرانی بود نشان داد که پوشش زنان تهرانی نه تنها در شکل بلکه در معانی نیز دارای لایه ها وسطوح متنوعی است و نمی توان آن را تنها در یک ایده ی اصلی که گفتمان مسلط تلاش در بازتولید آن دارد، خلاصه کرد. داده ها نشان می دهند که تنوع پوششی در شهر تهران از یک منطق مذاکره ای که مبتنی بر نوعی چانه زنی و بده بستان با محیط می باشد؛ نشأت می گیرد. زنان از طریق تغییر کدهای پوششی خود با فضایی که وارد آن می شوند به گفتگو می پردازند و در قبال پوششی که برمی گزینند، پاسخی متناسب از محیط دریافت می کنند و بدین ترتیب خود را به اهداف، انگیزه ها و پیامدهای مورد انتظار نزدیک می کنند. یک زن می تواند به واسطه ی تغییر پوشش خود در محیطهای مختلف، حضور اجتماعی متفاوتی را رقم زند. چنین تغیری نتیجه ی زندگی در یک زیست جهان متناقض است و نشان می دهد که زنان در فضای امروز ایران نه در قالب کلیشه ی سنتی، فرودست و پذیرای بی چون و چرای ساختارهای اجتماعی هستند و نه توان از بین بردن آنها را دارند بلکه به طور همزمان دارای درجاتی از سوژگی و فرودستی می باشند که به آنها این امکان را می دهد تا ساختارهای اجتماعی را نه به طور کامل بلکه به طور نسبی نادیده بگیرند و یا به چانه زنی با آن بپردازند.
فریق میروقشلاق فاطمه جواهری
هدف از این تحقیق بررسی تلقی بیمارانگارانه مردم نسبت به اعتیاد و عوامل اجتماعی مرتبط با آن است. در این مورد از نظریه های پزشکی شدن و پزشکی شدن اعتیاد استفاده شده است. براساس فرضیات تحقیق گرایش به ارزش های مدرن اعتماد به نهاد پزشکی، تجربه آسیب دیدن از سوی فرد معتاد، آشنایی با گروه های فعال در زمینه درمان معتادان و ارزیابی از میزان موفقیت آنها، میزان آگاهی عمومی فرد و در نهایت پایگها اقتصادی-اجتماعی خانواده فرد پاسخگو با نوع نگرش بیمارانگارانه نسبت به اعتیاد ارتباط دارد. تحقیق حاضر از نوع مطالعات تبینی است و با روش پیمایش و نمونه گیری غیر تصادفی انجام شده است. پس از آزمون مقدماتی پرسشنامه و انجام اصلاحات لازم اطلاعات تحقیق بوسیله مصاحبه حضوری با 354 نفر از ساکنین شهر تهران که در زمان تحقیق در پارک های مختلف مناطق شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز حضور داشتند گردآوری شده است. یافته های تحیق نشان می دهد که میانگین شاخص تلقی بیمارانگارانه به اعتیاد ( با دامنه تغییرات 3-1) 22/2 می باشد. به این ترتیب می توان گفت اکثر پاسخگویان در وضعیت گذار از تلقی جرم انگارانه بسوی تلقی بیمار انگارانه از اعتیاد هستند و از این حیث در میانه این فرایند قرار دارند. نتایج تحقیق حاضر دیدگاه برخی از نظریه پردازان مبنی بر این که اعتیاد هنوز به طور کامل پزشکی نشده را تایید می کند. بررسی رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که گرایش به ارزش های مدرن بیشترین (بتا-25% ) وضعیت اقتصادی-اجتماعی منطقه شهری که فرد در آن حضور دارد (بتا=21%) ارزیابی مثبت از عملکرد گروه های خودیار در زمینه اعتیاد (بتا=16% ) تجربه آسیب جسمی (بتا =15%) و آسیب مالی (بتا =14%-) از سوی فرد معتاد و در نهایت میزان مطالعه پاسخگویان (بتا =11%) به ترتیب دارای بیشترین همبستگی با تلقی بیمار انگارانه از اعتیاد هستند.
داود احمدی قیداری فاطمه جواهری
تغذیه یکی از عناصر لاینفک حیات انسانی است و به لحاظ تاریخی، در بسیاری از جوامع به نقش و اهمیت آن در هنر، شعر، آوازهای عامیانه توجه فراوانی شده است. البته، فرآیند آماده سازی و توزیع آن برای تداوم و بقای هر جامعه ضروری است. نظامهای غذایی گذشته، در بسیاری از جنبه ها و به گونه ای بنیادین متفاوت از نظام های غذایی امروز است. در طول تاریخ، انرژی فیزیکی بسیاری برای تهیه غذا صرف می شد، در حالیکه امروزه مشاهده فروشگاه مواد غذایی با جلوه ای از محصولات متنوع ا زهمه بخش های جهان، گواه انتخاب و تنوع مصرف کنندگان و سهولت تهیه در این دوره است. یعنی، وجود چنین مکانهایی، خودسندی است بر یکی از موفق ترین پیامدهای توسعه و رشد نظام های جدید تولید و توزیع غذا و تاحدی تاکید بر کنترل فزاینده و اهمیت توجه به اعتماد تامین کنندگان آن است. اما سلامتی یکی از اساسی ترین موضوعاتی است که در هر جامعه ای مطرح است و جامعه سالم مستلزم انسانهای سالم است. امروزه در جوامع توسعه یافته کیفیت غذاها بسیار مورد توجه واقع شده و این موضوع در جامعه ما به طور عام و در مناطق شهری و صنعتی به طور خاص اهمیت اساسی دارد. در این پژوهش برای مسأله مند ساختن موضوع از آمارهای چاقی بهره گرفته شد و تا حدی سعی بر آن بود تا ارتباطی میان تغذیه و سلامت افراد برقرار گردد. به علاوه، نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در انتخاب های غذایی افراد نیز به عنوان موضوع اصلی پژوهش نیز مطمح نظر بود. یعنی عواملی همچون دین، خانواده ، ازدواج، روابط با افراد، رسانه، تصویر از بدن، جنس، سن و پایگاه اقتصادی-اجتماعی الگوهای تغذیه ای افراد را تحت تاثیر قرار می دهند. از تیوری های گوناگون روانشناختی، اجتماعی و جامعه شناختی استفاده شد و در نهایت از تیوری سبک زندگی سالم برای تبیین موضوع بررسی استفاده شد. اما فرضیات دوازده گانه ای هم از تیوی مورد نظر مطرح شدند که با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه اطلاعات گردآوری شدند. نمونه گیری این پژوهش تصادفی خوشه ای بود که با استفاده از فرمول کوکران از جامعه ی ایران 400 نمونه انتخاب گردید. اما پس از تجزیه و تحلیل داده های آماری تمامی فرضیات نیز تایید شدند. در نتیجه باید گفت که همانگونه که غذا موضوع علومی همچون روانشناسی ، روانشناسی اجتماعی و اقتصاد می باشد، می تواند موضوعی جامعه شناختی نیز باشد. چرا که بسیاری از متغیرهای اجتماعی نیز فرآیند تغدیه را تحت تاثیر قرار میدهند. روش پژوهش حاضر نیز مبتنی بر پیمایش است و اطلاعات با استفاده از پرسشنامه و با نمونه 400 نفری با نمونه گیری خوشه ای بدست آمد.
فرزاد عباسی خودلان ابوعلی ودادهیر
دانش پزشکی در روند تکاملی خود خدمات ارزشمندی ارائه کرده است، که در این میان پیوند اعضا از جایگاه ویژه ای برخوردار است. هزاران انسان زندگی و سلامت خویش را مدیون این بخش از دانش پزشکی هستند. یکی از منابع عمده که قادر به تأمین عضو برای این شیوه نوین پزشکی- درمانی می باشد، پیوند اعضا از افراد مبتلا به مرگ مغزی است. برتری این روش بر این مبنا می باشد که بسیاری از اعضا، قابل دریافت از فرد زنده نیستند. اما آمارهای واقعاً پایین از میزان اهدای عضو این افرا د بیانگر این است که به دلایل متعدد اجتماعی و فرهنگی، مرگ مغزی به عنوان یک منبع اصلی تأمین اعضای پیوندی مقبولیت عام نیافته است و اعضا و بافت های ارزشمندی که می توانند نجات بخش جان انسان های دیگر باشد، بدون استفاده به زیر خاک می روند. از این رو اهدای عضو و بافت، پس از مرگ مغزی، موضوع اصلی این پژوهش بوده و در همین راستا در پی شناسایی عوامل تأثیرگذار بر گرایش مردم به اهدا می باشد. بنابراین نحوه مطرح شدن تعریف جدیدی از مرگ به واسطه پیشرفت فناوری های زیست پزشکی و فراهم آمدن منبع جدیدی برای پیوند عضو و فراز و نشیب های آن و وضعیت اهدای عضو از موارد مرگ مغزی در کشورهای مختلف، نگاه ادیان مختلف و از جمله اسلام به امر اهدا و پیوند و دیدگاه قانونی درباره مبحث اهدای عضو مورد بررسی قرار گرفته است تا جایگاه کشور ما در مقایسه با دیگر کشورها در این زمینه مشخص شود. در یک نگاه کلی می توان گفت وضعیت ایران (7/5 در میلیون) در امر اهدای عضو از افراد مرگ مغزی در مقایسه با بسیاری از کشورهای غیر آسیایی (30 در میلیون) بسیار پایین می باشد و این در حالی است که به لحاظ نگاه دینی و قانونی وضعیت تقریباً مشابهی با این کشورها دارد. از این رو برای تبیین این موضوع، نگاه جامعه شناختی و دیدگاه های مختلف آن مطرح شده است؛ بدین گونه که از یک طرف اهدای عضو به عنوان یک کنش اجتماعی در نظر گرفته شده و دیدگاه های وبر، پارسنز، بوردیو، هابرماس و گیدنز در این رابطه ارائه شده و از طرف دیگر نگرش به اهدای عضو و دیدگاه های نظری آن پایان بخش مباحث نظری بوده است. از آنجا که اهدای عضو مسئله ای چندبعدی است و تا کنون نظریه ای جامع و کامل برای تبیین آن مطرح نشده است؛ لذا جهت غنای نظری، فهم و تبیین آن از ترکیبی از این نظریات بهره گرفته شده است. نهایتاً جمع آوری اطلاعات بوسیله پرسشنامه و مصاحبه حضوری با نمونه 400 نفری از افراد 18 سال به بالای ساکن شهرکاشان در قالب دو گروه از افراد دارای کارت اهدا و فاقد کارت اهدا انجام شده است. یافته های این پژوهش ضمن ارائه تصویری کلی از وضعیت اهدا بیانگر این است که عوامل اجتماعی و فرهنگی نقش قابل توجهی در کم و کیف اهدا دارند. نتایج حاکی از آن است که بیشتر افراد (حدود 75%) نگرش مثبتی نسبت به اهدای عضو دارند و سهم افراد دارای کارت اهدا از این میزان بیشتر از افراد فاقد کارت اهدا است. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز حاکی از این است که بینش و آگاهی مذهبی بالاترین اثر (46%) را در تبیین تغییرات نگرش به اهدای عضو دارد. نگرش خانواده، عام گرایی، آگاهی نسبت به اهدا و پیوند و اعتماد به حرفه پزشکی نیز به ترتیب اثرات معناداری را بر تعیین تغییرات نگرش به اهدای عضو دارند. از طرف دیگر رابطه معناداری در سطح 99% بین عوامل اجتماعی- فرهنگی با آمادگی عملی برای اهدای عضو وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز بیانگر این است که با افزایش عقل گرایی، اخلاق گرایی، مطلع بودن از ویژگی ها و شرایط اهدا عضو و در نهایت استفاده از رسانه های ارتباط جمعی در مجموع شانس یا احتمال آن که فرد در گروه دارندگان کارت اهدا عضو قرار گیرد، افزایش می یابد.
مرجانه یزدانی فاطمه جواهری
مرگ تنها مجهول مدرنیته است، گره ای که به یاری خرد و ابزار مدرن گشودنی نیست، بنابراین طبیعی است که مهم ترین تابوی اجتماعی در جوامع صنعتی مرگ باشد. امروزه به واسطه فرایندهای جهانی شدن، دیگر هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که تا اندازه ای از ساز و کارهای مدرن از جمله دانش و تکنولوژی بهره مند نباشند و از سوی دیگر، هنوز نمی توان گفت که دین حتی در صنعتی ترین کشورها تأثیر خود را به کلی از دست داده است. در کنارهم قرار گرفتن اقتدار پزشکی و اقتدار مذهبی در جامعه ما، مسائل جدیدی را در ارتباط با نگرش افراد به مرگ به وجود آورده است. به این ترتیب افراد برای ایجاد و خلق تاکتیکی برای مواجهه و نگرش به مرگ، مدام به ارزش ها و نگرش های مدرن می رسند و آن را در تماس با ارزش هایی که از قبل در نظام معنایی ذهنشان مستقر بوده قرار می دهند. تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثر بر نگرش به مرگ در میان سالمندان انجام شده است. در این تحقیق متغیرهایی همچون دین داری، اعتماد به پزشکی، تجربه مرگ، دغدغه مرگ، رضایت از زندگی، حمایت اجتماعی و عوامل اعتقادی (درک از خدا، انسان، زندگی پس از مرگ) و تأثیر آن ها بر نگرش به مرگ مورد بررسی قرار گرفت. در تحقیق حاضر روش پیمایش مورد استفاده قرار گرفته و از تکنیک پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جمعیت مورد مطالعه، سالمندان (60 سال به بالا) شهر تهران است، که 390 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، آزمونt و رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. در نهایت مشخص شدکه بین هریک از عوامل اجتماعی ذکر شده و نگرش به مرگ رابطه معنا دار وجود دارد. همچنین نتایج تحقیق حاضر از برازش بالای نظریات با یافته های تجربی مشاهده شده حکایت دارد. واژگان کلیدی: پذیرش طبیعی مرگ، اجتناب از مرگ، انکار مرگ، مرگ به مثابه گذرگاه ، ترس از مرگ، دین داری، پزشکی شدن، سالمندان، مرگ.
جمال حسن نژاد فاطمه جواهری
از دو دهه گذشته موقعیت زنان از نظر تحصیل و اشتغال فراتر رفته و به دستیابی آنان در کنترل منابع و قدرت تصمیمگیری در خانواده و مشارکت در جامعه انجامیده است. حجم انبوه مطالعات و طرح های پژوهشی در این خصوص که «آیا تحصیلات و اشتغال زنان در مناسبات قدرت در خانواده و مشارکت اجتماعی آنان تأثیر گذار است»، زمینه ی این را فراهم کرد تا تحقیقی با همین عنوان، البته با روش فراتحلیل، صورت گیرد. در همین راستا مسئله اصلی پژوهش حاضر «بررسی رابطه بین تحصیلات و اشتغال زنان با مناسبات قدرت در خانواده و اجتماع» بود. به منظور پاسخگویی به این سوالات، با عنایت به تئوریهای مطرح، از نظریه منابع، کارکردگرایی و نوسازی که در برگیرنده ابزار و عناصر لازم جهت انجام این بررسی است استفاده گردید. جامعه پژوهش را کلیه پژوهش های انجام شده، بین سال 1374 تا پایان سال 1390 در زمینه ارتباط بین تحصیلات و اشتغال زنان با مناسبات قدرت در داخل خانواده و مشارکت اجتماعی در ایران تشکیل دادند. از طریق نمونه گیری هدفمند تعداد 54 پژوهش که دارای ویژگی های مناسب برای ورود به فراتحلیل بودند، انتخاب شدند. ابزار پژوهش، چک لیست گزینش پژوهش ها از نظر فنی و روش شناختی بود. به منظور آزمون فرضیات، از نرم افزار cma و برای آمار توصیفی دادهها از نرم افزار spss استفاده گردید. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش ترکیب اندازه اثر نشان داد که اندازه اثر کل بین رابطه تحصیلات با مناسبات قدرت در خانواده و اجتماع به ترتیب برابر با ( 0.38es= ، 0.32es=) و اندازه اثر رابطه بین اشتغال زنان و مناسبات قدرت در خانواده و اجتماع به ترتیب برابر ( 0.29 es=، 0.24es=) میباشد. که بر مبنای شاخص های تفسیری بالاتر از حد متوسط می باشند. یافتهها نشان میدهند که اشتغال و تحصیلات زنان میتوانند بر روی قدرت تصمیم گیری در خانواده و جامعه تأثیر بگذارند.
بهار حاجی عزیزی سید حسین سراج زاده
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه دینداری و سبک زندگی انجام شده است. همچنین رابطه بین ابعاد دو متغیر (دینداری و سبک زندگی) مطالعه شده است. برای تبیین رابطه بین متغیر مستقل(دینداری) و متغیر وابسته(سبک زندگی) از نظریه های دورکیم، وبر و بوردیو استفاده شده است. روش این تحقیق پیمایش بوده و اطلاعات توسط پرسشنامه جمع آوری شده است. جمعیت این پژوهش دانشجویان دانشگاه خوارزمی تهران ( واحد کرج) در سال تحصیلی 92-91 بوده است، که تعداد 397 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. توصیف اغلب متغیرها بر اساس میانگین استاندارد شده ارائه شده است. نتایج به دست آمده از آمار توصیفی نشان داده است که بیش از نصفی (51%) از جمعیت نمونه، دارای میزان دینداری بالایی بوده اند ، و سایر افراد نمونه(حدود 45%) نیز دارای دینداری متوسطی بوده اند و تنها 3% از پاسخگویان دینداری ضعیفی داشته اند. بنابراین جمعیت نمونه این تحقیق دارای دینداری نسبتا بالایی بوده است. در بررسی سبک زندگی نیز نتایج توصیفی نشان داده است که اکثر افراد پاسخگو در حد متوسطی رفتارهای زیست محیطی را رعایت می کنند، بیشترین مصرف رسانه ای آنان مربوط به ماهواره و اینترنت بوده است؛ در مدیریت بدن، زنان مدیریت بدن بالاتری نسبت به مردان داشته اند و در نحوه گذران اوقات فراغت، شیوه-های رسانه محور و جمع گرایانه بیشترین زمان فراغتی نمونه تحقیق را به خود اختصاص داده است. جهت بررسی فرضیه های تحقیق از آزمون های دو متغیره و چند متغیره استفاده شد. نتایج آزمون های دو متغیره نشان داد؛ بین دینداری و رفتار زیست محیطی، مدیریت بدن، مصرف رسانه ای و نحوه گذران اوقات فراغت رابطه معنی داری در سطح اطمینان 99 درصد وجود دارد؛ بدین ترتیب تمامی فرضیات پژوهش تایید شدند؛ همچنین ابعاد مختلف دینداری نیز تاثیرات متفاوتی روی سبک زندگی افراد داشته است. در مطالعه رابطه متغیرهای زمینه ای با سایر متغیرهای تحقیق، پایگاه اقتصادی- اجتماعی فقط با ابعاد اخلاقی و عبادی دینداری، رفتار زیست محیطی، اوقات فراغت تفریح محور و مصرف ماهواره دارای رابطه معنادار بوده است. متغیر جنس، تنها با مدیریت بدن و بعد عبادی دینداری دارای رابطه معنادار بوده است و در نهایت متغیر تاهل، فقط با رفتار زیست محیطی و بعد عبادی دینداری رابطه معنادار داشته است. نتایج نهایی تحقیق نشان داد که دین، همچون گذشته به عنوان نهادی ریشه دار در تعیین سبک زندگی افراد موثر است، اگرچه ممکن است بسیاری از تغییرات و نوسانات در ارزش های دینی رخ دهد اما در نهایت دین به عنوان یک الگوی ارزشی بنیادین در ایران بر بسیاری از جنبه های زندگی افراد تاثیرگذار می باشد. این یافته ها دلالت های نظری بوردیو در خصوص تاثیر سرمایه فرهنگی بر سبک زندگی، دورکیم درباره دین به مثابه الگویی از معنابخشی و وبر در مورد تاثیر دینداری های مختلف بر رفتارها و کنش ها را تایید کرده است. کلید واژه ها: دینداری، رفتار زیست محیطی، مدیریت بدن، مصرف رسانه ای، نحوه گذران اوقات فراغت.
فاطمه جواهری احمد ودادی
تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط بین هوش سازمانی و قابلیت نوآوری سازمانی در شرکت ملی پخش فراورده های نفتی ایران ، صورت گرفته است ، هوش سازمانی ، ظرفیت یک بنگاه برای بکارگیری نیروهای مغزی اش و بسیج تمامی توانایی هوشی که در دسترس دارد و تمر کز آن نیروی مغزی برای رسیدن به ماموریت سازمان می باشد. هوش سازمانی در عصر صنعت نه تنها ابتکار و نوآوری سازمانی را موجب می شود بلکه مزیت رقابتی پایدار را در پی خواهد داشت. نوآوری اجرای موفق ایده های خلاق در درون سازمان است. امروزه همه سازمانها به خوبی می دانند ، سازمانها با قابلیت نوآوری بالاتر نسب به سازمانهای بدون نوآوری ، سود بیشتری را کسب خواهند کرد . توانمندسازی به معنی قدرت بخشیدن است توانمندسازی به این معنی است که افراد را تشویق کنیم تا نقش فعالتری در کارشان ایفا کنند و تا آنجا پیش روند که مسئولیت فعالیت های خود را به عهده بگیرند و در نهایت به حدی برسند که بدون مراجعه به مسئول بالاتر بتوانند تصمیمات کلیدی بزرگی بگیرند. قلمرو مکانی تحقیق ، شرکت ملی پخش فراورده های نفتی ایران می باشد . جامعه آماری شامل 918 نفر از کارکنان شرکت ملی پخش می باشند و تعداد نمونه 100نفر است . روش نمونه گیری از روش نمونه گیری ،تصادفی ،طبقه ای نسبی استفاده گردیده است. پایایی پرسشنامه ها از طریق آلفای کرونباخ با ضریب بالای 96/0به دست آمده است . برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (جدول توزیع فراوانی ،درصد فراوانی )و آمار استنباطی (آزمون کولموگروف-اسمیرنوف ، آزمون t ، آزمون ضریب همبستگی پیرسون ،آزمون رگرسیون ) استفاده شده است . نتایج حاصل از پژوهش بیانگر وجود رابطه مثبت و معنادار بین هوش سازمانی و قابلیت نوآوری سازمانی است. هوش سازمانی با همبستگی 83/0با قابلیت نوآوری سازمانی رابطه دارد .بعد کاربرد دانش بیشترین تاثیر و بعد سرنوشت مشترک کمترین تاثیر را دارد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر وجود رابطه مثبت و معنادار بین هوش سازمانی و توانمندسازی کارکنان است. هوش سازمانی با همبستگی 72/0با توانمندسازی کارکنان رابطه دارد .بعد فشار عملکرد بیشترین تاثیر و بعد اتحاد و توافق کمترین تاثیر را دارد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر وجود رابطه مثبت و معنادار بین توانمندسازی کارکنان و قابلیت نوآوری سازمانی است. توانمندسازی کارکنان با همبستگی 76/0با قابلیت نوآوری سازمانی رابطه دارد . بعد معنی دار بودن شغل بیشترین تاثیر و بعد پذیرفتن شخصی نتیجه کمترین تاثیر را دارد. وضعیت همه ابعاد هوش سازمانی ، پایین تر از عدد 3 می باشد که پایینتر ازمیزان متوسط می باشد . وضعیت ابعاد قابلیت نوآوری سازمانی، بعد نوآوری در خدمات با میانگین 02/3بالاتر از میانگین3 است و بقیه ابعاد پایین تر از 3 هستند . وضعیت ابعاد توانمند سازی کارکنان در سه بعد ،خود اثر بخشی ،خود سامانی و پذیرفتن شخصی نتیجه بالاتر از میانگین متوسط 3است و بقیه ابعاد از متوسط پایین تر است.
هما صدری فاطمه جواهری
زنان سرپرست خانوار از جمله گروه های آسیب پذیر اجتماع هستند که در جامعه با مشکلات فراوانی دست به گریبانند. با توجه به این که در سال های اخیر با روند درحال رشد شمار زنان سرپرست خانوار مواجه بوده ایم، نگاه ویژه به مسایل و مشکلات آن ها امری ضروری و لازم است. هدف اصلی این پژوهش بررسی میزان سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار شاغل و زنان سرپرست خانوار غیر شاغل تحت پوشش سازمان بهزیستی استان البرز در سال 1392 می باشد. این تحقیق به روش پیمایش، به صورت مقطعی و با روش نمونه گیری تصادفی با حجم نمونه 286 نفر که جمعیت تحقیق 1123 خانوار از زنان سرپرست خانوار بوده، انجام شده است. ابزار اندازه گیری این تحقیق پرسشنامه سلامت اجتماعی کییز و پرسشنامه محقق ساخته مورد تایید استاد راهنما است. نتایج به دست آمده نشان می دهد 98 درصد از گروه مورد مطالعه سلامت اجتماعی متوسطی دارند. از لحاظ رضایت شغلی 74 درصد از زنان سرپرست خانوار شاغل در سطح متوسط هستند. در آزمون لون نشان می دهد که سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار شاغل 7 درصد از زنان سرپرست خانوار غیرشاغل بیشتر است. براساس یافته های تحقیق سرمایه اجتماعی، رضایت شغلی، میزان اوقات فراغت زنان سرپرست خانوار شاغل از زنان سرپرست خانوار غیرشاغل بالاتر است. فقط در زمینه دین داری، زنان سرپرست خانوار غیر شاغل میزان دین داری بالاتری را نسبت به زنان سرپرست خانوار شاغل اظهار داشته اند. کلید واژه ها: زنان سرپرست خانوار، سلامت اجتماعی، سرمایه اجتماعی، دین داری، اوقات فراغت.
شهاب بازوند مسعود گلچین
این تحقیق باهدف بررسی رابطه میزان و نوع استفاده از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان با سبک زندگی شهروندان خرم آبادانجام شده است. تحقیق از نوع تحقیقات همبستگی و مقایسه ای است و در اجرای این تحقیق از روش پیمایشی استفاده شدکه تکنیک مورداستفاده،پرسشنامه است. هدف اصلی این تحقیق رسیدن به یک شناخت واقعی و ملموس از وضعیت مصرف شبکه های ماهواره ای فارسی زبان شهروندان خرم آبادی و آثار آن بر سبک زندگی این شهروندان است. جامعه آماری در این پژوهش تمام افراد بالای 18 سال ساکن در شهر خرم آباد است که از بین آن هانمونه ای 400 نفری انتخاب و ضمن پرسش از وضعیت مصرف شبکه های ماهواره ای فارسی زبان سوالاتی نیز از سبک زندگی این شهروندان پرسیده شده است.چارچوب نظری تحقیق نظریه کاشت گربنر و همچنین نظریه بوردیو درمورد سبک زندگی است. بر طبق نتایج این تحقیق، رابطه مستقیمی بین میزان و نوع استفاده از شبکه های ماهواره ای با سبک زندگی وجود دارد، به این معنی که هرچه میزان و نوع استفاده ازشبکه های ماهواره ای بیشتر می شود، سبک زندگی مدرن ترمی شود.
سید وحید سیدالعلما فاطمه جواهری
بر اساس پیش بینی های سازمان بهداشت جهانی، بیماری های قلبی و عروقی به عنوان مهمترین علت مرگ و میر در سراسر جهان تا سال 2020 است و این در حالی است که آمارهای رسمی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نشان می دهد بیش از 40درصد مرگ ومیرها در کشور ناشی از بیماری های قلبی و عروقی و بیش از 19درصد مربوط به سکته های قلبی است، به طوری که ایران رکورددار بالاترین آمار مرگ قلبی در جهان نامیده شده است. تحقیق حاضر با استفاده از تکنیک مصاحبه روایی و مصاحبه قوم نگارانه به دنبال کشف و شناسایی عوامل مهم و موثر اجتماعی -فرهنگی در بروز بیماری های قلبی بوده است. نمونه تحقیق بیماران قلبی بستری شده در بیمارستان قلب شهید رجایی بوده و جهت تجزیه و تحلیل داده ها و ارائه مدل نظری نهایی از روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. براساس نتایج، عوامل بهره مندی اندک از سرمایه اقتصادی، منزلت اجتماعی اندک، پیامدهای منفی شهرنشینی، تجربه شرایط سخت زندگی در دوران کودکی، فشار روانی و تضعیف عاملیت انسان شرایط اولیه در ایجاد بیماری های قلبی بوده اند که دارای پیامدهای اولیه تعیین کننده های اجتماعی-اقتصادی بیماری و باورهای فرهنگی خاص می باشند؛ از طرفی عوامل دوگانگی آگاهی و رفتار، سبک زندگی ناسالم و کم سوادی بهداشتی به عنوان شرایط ثانویه موجد پیامد زمینه های ابتلا به بیماری قلبی خواهد شد.
محمد رضا نبی زاده زینب کاوه فیروز
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سرمایه اجتماعی وکیفیت زندگی در بین سالمندان ساکن منازل و آسایشگاه های شهر تهران انجام گرفته است. برای رسیدن به هدف تحقیق از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه مبتنی بر مصاحبه استفاده شده که با توجه به جامعه آماری تحقیق، تعداد 384 نفر از سالمندان ساکن منازل و آسایشگاه های شهر تهران به عنوان نمونه تحقیق انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش گویای آن است که بین سرمایه اجتماعی و ابعاد تشکیل دهنده آن(اعتماد اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی) با کیفیت زندگی سالمندان رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بین نوع سکونت سالمندان و متغیرهای کیفیت زندگی و سرمایه اجتماعی نیز رابطه معنی داری مشاهده شد، به این صورت که سالمندان ساکن منازل در مقابل سالمندان ساکن آسایشگاه ها از سرمایه اجتماعی بالاتر و کیفیت زندگی بهتری برخوردار می باشند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که 43 درصد تغییرات کیفیت زندگی تابع سرمایه اجتماعی می باشد. با در نظر گرفتن نوع سکونت می توان گفت 53 درصد نوسانات کیفیت زندگی سالمندان ساکن منازل تحت تاثیر سرمایه اجتماعی و 30 درصد تغییرات کیفیت زندگی سالمندان ساکن آسایشگاه ها تابع سرمایه اجتماعی آن ها است. ضرایب بتای ابعاد سرمایه اجتماعی نیز نشان دهنده این مهم است که در بین ابعاد سرمایه اجتماعی، متغیر مشارکت اجتماعی با ضریب بتای 59 درصد در بین سالمندان ساکن منازل و ضریب بتای 49 درصد در بین سالمندان ساکن آسایشگاه ها، بیشترین تاثیر را بر روی کیفیت زندگی سالمندان داشته است. به عبارتی می توان گفت در بین سالمندان اعم از سالمندان ساکن منازل و سالمندان ساکن آسایشگاه ها، مهمترین بعد اثرگذار سرمایه اجتماعی بر کیفیت زندگی آن ها، مشارکت اجتماعی می باشد.
امیر محمّدی فاطمه جواهری
در این پژوهش سعی بر آن است تا علاوه بر بررسی میزان «خواندن و نوشتن» دانشجویان عوامل موثر بر آنها نیز شناسایی شوند. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر نظریه ی ابر تابع رفتار بوده و از سایر نظریات در ذیل این دستگاه مفهومی استفاده شد. . مدعای این دستگاه مفهومی (نظریه ی ابر تابع) این است که رفتار هر کنشگری تحت تاثیر 4 عنصر «فرصت، نیاز، انتظار و معنا» قرار دارد. همچنین سه میدان خانواده، مدرسه و دانشگاه به عنوان حلقه هایی که وظیفه ی جامعه پذیری افراد برای «خواندن و نوشتن» را به عهده دارند در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند و عناصر چهارگانه نظریه ی ابر تابع رفتار در این میدان ها سنجیده شدند. روش مورد استفاده در این تحقیق کمی – پیمایشی و تکنیک مورد استفاده پرسشنامه ساخت یافته بود. جامعه ی آماری تحقیق، دانشجویان دانشگاه های جامع دولتی استان تهران و تعداد جمعیت نمونه تحقیق(1393) برابر با 440 نفر است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که میدان خانواده و مدرسه تا قبل از دانشگاه بر میزان مطالعه ی غیر درسی و فرا درسی افراد تاثیر گذار بوده است، اما در حال حاضر تاثیر چندانی بر میزان مطالعه ی دانشجویان ندارد. به عبارتی دیگر افراد تا قبل از دانشگاه تحت تاثیر جامعه پذیری میدان مدرسه و خانواده برای مطالعه قرار داشتند، اما در دوره ی دانشگاه تحت تاثیر شبکه های اجتماعی در دانشگاه قرار دارند.
سیما امانی فاطمه جواهری
روابط دختر و پسر خارج از چارچوب به عنوان رفتاری فرهنگی و اجتماعی پدیده نسبتاً جدیدی است که در سالهای اخیر ابعاد تازهای یافته است. با این وجود آمار و اطلاعات اندکی درباره این پدیده وجود دارد و پژوهشهای اندکی در مورد آن انجام شده است. پژوهش حاضر با هدف مطالعه گرایش به رابطه با جنس مخالف خارج از چارچوب ازدواج و عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط انجام شده است. روش انجام این پژوهش پیمایش و نمونه تحقیق 300 نفر از جوانان تهرانی است. با مرور ادبیات تحقیق عوامل موثر بر نگرش به رابطه با جنس مخالف مشخص شدند که عبارتند از: دینداری، میزان استفاده از رسانهها، نگرش خانواده به رابطه با جنس مخالف، گرایش به فرهنگ جهانی و تأثیر گروه مرجع بر فرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد بیش از نیمی از پاسخگویان نگرش مثبتی به رابطه با جنس مخالف دارند. همچنین استفاده از رسانههای داخلی و دینداری دارای رابطه معکوس و معنادار با نگرش به رابطه با جنس مخالف هستند در حالی که استفاده از رسانههای خارجی، گرایش به فرهنگ جهانی، تأثیر گروه مرجع و نگرش خانواده دارای رابطه مستقیم و معنادار با نگرش به رابطه با جنس مخالف هستند. تحلیل رگرسیون نشان داد که تنهای متغیرهای نگرش خانواده، نگرش گروه مرجع، گرایش به فرهنگ جهانی، میزان استفاده از روزنامه/مجله در معادله باقی مانده و 39 درصد از واریانس نگرش به رابطه با جنس مخالف را تبیین میکنند.
راضیه عارفیان مسعود گلچین
در این پژوهش، نگرش دو نسل متفاوت دختران مجردو زنان متأهل شهرستان دزفول ، نسبت به نقش¬ ¬¬¬های خانه-داری و عوامل اجتماعی موثر بر آن¬ مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار از یک چهارچوب نظری تلفیقی، مرکب از، نظریه کارکردی- ساختی، نظریه-ارزشی اینگلهارت، نظریه هویت جنکینز ونظریه فمنیسم استفاد¬ه شده است.با کمک پرسشنامه، داده¬ها از بین 301 نفر که به عنوان نمونه با روش احتمالی، اتفاقی و نمونه در دسترس انتخاب شده بود، جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان می¬دهدکه گرایش بیشتر به ارزش¬های نوگرایی و ارزش¬های فمنیستی و همچنین برخورداری از پایگاه اقتصادی- اجتماعی و تحصیلات بالاتر در کل نگرش منفی¬تری نسبت به نقش¬های خانه داری ایجاد میکند¬ ودر مقابل اعتقاد به مردسالاری و افزایش سن، نگرش مثبت تری به این نقش ها را در پی دارد. اطلاعات حاصل از رگرسیون نیز نشان می دهد که 20% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل گرایش به ارزش های فمنیستی، تحصیلات و مردسالاری تبین می شود.
فاطمه جواهری جواد مختاری
انرژی خورشیدی از جمله انرژی های دوستدار محیط زیست می باشد و امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در سال های اخیر، استفاده از این منبع انرژی باعث به وجود آمدن سلول های خورشیدی متنوعی شده است. از بین انواع سلول های خورشیدی، نوع حساس شده به رنگزا بسیار مورد توجه قرار گرفته است و در این دسته از سلول ها رنگزا از اهمیت بالایی جهت افزایش راندمان تبدیل انرژی برخوردار است. رنگزاهای آلی مشکلات زیست محیطی کمتری دارند و طراحی های مختلفی برای آنها وجود دارد، به طوری که در این پروژه رنگزایی به صورت -a d-? متشکل از جزء الکترون دهنده و کشنده قوی طراحی شده است. نفتالیمید و فنوکسازین ، به ترتیب، به عنوان جزء الکترون کشنده و الکترون دهنده مورد استفاده قرار گرفته اند و انتظار می رود راندمان تبدیل انرژی خورشیدی به الکتریکی بالایی حاصل شود.
حجت علیلو فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
هادی خانی فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
محمدجواد علیزاده فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
اکبر عزیزی زین الحاجلو فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
محمدمهدی عظیمی زارچ فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
سمیه ولایتی خواجه حسین سراج زاده
چکیده ندارد.
شعیب یاری فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
مریم چتری بیدگلی فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
علیرضا مالکی عذاری بیژن زارع
چکیده ندارد.
میرمحمد هاشمی دیزج یکان فاطمه جواهری
چکیده ندارد.
اکبر نامور علی ساعی
این پژوهش به تحلیل جامعه شناختی بیمارا ن قلبی و عروقی می پردازد و هدف آن بررسی تاثیر عواملی چون سرمایه اجتماعی ،اقتصادی ، فرهنگی و سبک زندگی بر بروز بیماری قلبی و عروق می باشد .در این کار پس از بیان مسئله بودن بیماری قلبی و عروقی در شهر بوشهر تلاش نموده که در چهارچوبی نظری- تجربی به تبیین این مسئله پرداخته شود. درچارچوب نظری از نظریات بوردیو ، کلمن ، نان لین، کاکرهام استفاده شده است و تلاش شده با ارائه مدلی که در برگیرنده عوامل مادی و غیر مادی است به تبیین نظری بیماری بپردازیم. این تحقیق در رویکرد مادی، سرمایه اقتصادی را مد نظر داشته و در رویکر غیر مادی، سرمایه اجتماعی و فرهنگی بکار برده است و در یک نگاه تلفیقی از هر دو رویکرد استفاده شده است .جمعیت نمونه این تحقیق 320 نفر بوده که بصورت تصادفی از بین کسانی که به بیمارستانهای شهر بوشهر مراجعه نموده اند انتخاب شده اند.روش تحقیق روش پیمایشی بوده و از ابزار پرسشنامه جهت گرداوری داده ها استفاده شده و به کمک برنامه spss از تکنیک رگرسیون ساده ، چندگانه و تحلیل مسیرجهت تحلیل داده ها به کار گرفته شده است. متغیرهای مستقل شامل سرمایه اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی است و متغیر وابسته بیماری قلبی و عروقی است و سبک زندگی به عنوان متغیر مداخله گر در تحلیل مطرح است .تحلیل توصیف و تبیینی یافته ها نشان می دهد که 42/5 درصد بیماران را زن و 57/5 درصد را مرد تشکیل داده اند و 51/25 درصد بیماران در سنین 48-45 سالگی قرار دارند.یافته ها نشان می دهد که بین سرمایه های فرد و بیماری قلبی و عروقی رابطه معکوس وجود دارد به طوری که هرچه سرمایه های فرد افزایش می یابد شدت بیماری قلبی و عروقی کاهشی می آبد .از طرفی دیگر سرمایه اجتماعی همرا ه با سبک زندگی بیشترین تاثیر را بر شدت بیماری قلبی و عروقی دارد.