نام پژوهشگر: علی رضا شجاعی زند
نادر صنعتی شرقی علی رضا شجاعی زند
مروری بر پیمایش هایی که پیرامون عرفی شدن مردم جهان به انجام رسیده است نشان می دهد که این مطالعات به تاثیر مناسبات فزاینده جهانی بر عرفی شدن مردم جهان کمتر پرداخته اند. بر این اساس، رساله حاضر کوشش نمود تا رابطه جهانی شدن فرهنگی و عرفی شدن مردم کشورهای جهان را با توجه به متغیرهای زمینه ای اثرگذار بر این رابطه مورد بررسی قرار دهد. متغیرهای زمینه ای مورد نظر در این مطالعه عبارتند بودند از: سنت های مذهبی غیر اسلامی، سطح توسعه یافتگی، تمایزات اجتماعی (قومی، زبانی و مذهبی) و میزان رضایت مردم از نظام های سیاسی حاکم در کشورشان. نتایج مطالعه حاضر نشان می داد که جهانی شدن فرهنگی رابطه مستقیم و مثبتی با عرفی شدن مردم جهان دارد. البته با در نظر گرفتن سهم کنترلی سایر متغیرهای منتج از تئوری های رقیب (نظریه مدرنیزاسیون و نظریه بازارهای مذهبی) این اثر به میزان قابل توجهی کاهش می یافت. یافته های دیگر مطالعه حاکی از آن بود که اثر جهانی شدن فرهنگی در کشورهای اسلامی، اثری غیر عرفی کننده و در کشورهای غیر اسلامی اثری عرفی ساز از خود نشان می دهد. همچنین مشخص گردید که جهانی شدن فرهنگی در کشورهایی که از نظر قومی متنوع می باشند؛ به نسبت کشورهایی که از نظر قومی همگون می باشند؛ اثر عرفی کننده بیشتری دارد. علاوه بر این جهانی شدن فرهنگی در نظام های سیاسی غیرسکولار بی ثبات و یا به لحاظ اقتصادی نابرابر اثر قابل توجهی بر عرفی شدن فردی بر جای می گذاشت. مطالعه حاضر با یافته خلاف انتظاری نیز روبرو گردید. یافته های مطالعه نشان می داد که جهانی شدن فرهنگی کاملا مخالف انتظارات نظری مطالعه در جوامعی که از نظر مذهبی همگون می باشند اثر عرفی ساز بسیار بیشتری به نسبت جوامع ناهمگون مذهبی دارد.
علی محمد ابراهیمی علی رضا شجاعی زند
منطق علوم اجتماعی از بدو پیدایش قطعی و کلاسیک بوده است. با ظهور منطق فازی به تدریج استفاده از این منطق در علوم اجتماعی به دلیل توانایی های زیادی که به آن نسبت داده می شد و کاربرد فراوان آن توانایی ها -در صورت وجود- در حل مسائل مربوط به این علم، رواج یافت. تغییر منطق در یک علم یا دستگاه معرفتی پیامدهای فراوانی دارد که بر سایر اجزا اثر می گذارد. بدیهی است که بدون شناخت دقیق این پیامدها نمی توان دست به تغییر منطق زد. پژوهش حاضر سعی دارد این پیامدها را شناسایی و هزینه-فایده ی آن ها را برآورد کند و در ادامه با مقایسه قابلیت ها و ظرفیت های منطق فازی با منطق کلاسیک به این سوال اساسی پاسخ دهد که «آیا تغییر منطق علوم اجتماعی از کلاسیک به فازی به سود این علوم هست یا خیر؟» یافته های این پژوهش نشان می دهد منطق فازی ویژگی های اولیه و ضروری یک روش علمی را دارا نیست و به عبارت دیگر نمی توان آن را منطقی هم پای سایر منطق ها قلمداد کرد. همچنین با فرض دارا بودن این ویژگی ها و رفع معایب، منطق فازی در مقایسه با منطق کلاسیک مزیتی ندارد.
رضوان قصابی حسین سراج زاده
چکیده ندارد.