نام پژوهشگر: فاطمه امیریان
فاطمه امیریان شروین میرشاهزاده
فضاهای جمعی شهری، عرصه زندگی اجتماعی شهروندان یک شهر و محمل شکل گیری تعاملات اجتماعی آنان در طول زمان هستند. میدان-های شهری از جمله مهم ترین این فضاها می باشند. این فضاها در طول زمان و تحت تأثیر تصمیم گیری نهادهای رسمی و یا رفتارهای مردمی دستخوش تغییرات زیادی شده اند. این تغییرات به لحاظ فرمی و مفهومی در ساختار کالبدی، فضایی، معنایی و رفتاری میدان ها به وقوع پیوسته و تنزل کیفی آن ها را به همراه داشته است. از این رو در طی این پژوهش تلاش شد تا از طریق نقد این فضاهای باز شهری معاصر، به معیارهایی در طراحی میدان دست یابیم. هدف اصلی این پژوهش شناخت جنبه های معنایی عناصر ساختار فضایی میدان ها در چهارچوب نظری تحقیق بود. اهمیت این موضوع، در کمک به تعریف و یا بازتعریف فضاهای باز عمومی مورد نیاز شهروندان در بستر و زمان حال است و ضرورت آن، در پررنگ کردن نقش اجتماعی- فرهنگی این فضاها است. برای انجام این موضوع، شهر تهران به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شده و در طی نمونه گیری هدفمند، تعدادی از میدان های آن مورد بررسی قرار گرفت، تا فصول مشترک آن ها مشخص گردند. پایه نظری این طرح پژوهشی را نظریه زبان شناسی شکل داده است. معماری، یا به صورت گسترده تر هر محیط ساخته شده ای، همچون زبان دارای یکسری واژگان و دستور زبان است که از طریق آن ها پیام یا معنایی را به مخاطب خود منتقل می کند. در واقع، شباهتی ساختاری میان معماری و زبان وجود دارد و شاید بتوان گفت که معماری، همچون زبان اصلی هر کشور، زبان مشترک مردمی است که آن را در طول زمان شکل داده و پرورانده اند و متناسب با زمان و نیاز خود بخش هایی را از آن حذف یا بدان افزوده اند. نمود این زبان مشترک فرهنگی را بیش از هر چیز، در فضاهای عمومی و به عبارت دیگر فضای جمعی مردم آن شهر می توان جست. بر این اساس ، تلاش شد که راهی برای خوانش این محیط یافت شود و در این راستا برخی از نظریه های زبانی و نقاط قوت و ضعف آن ها در ارتباط با موضوع و زمینه اصلی مطرح شد و با ارائه دلایل، بر روی نشانه-شناسی و به صورت خاص مدل نشانه شناسی پیرس تمرکز گردید. سپس عناصر سازمان فضایی میدان های مورد مطالعه از طریق این مدل مورد خوانش قرار گرفت که درک و شناخت نشانه های محیطی و وجوه معنایی مختلف هر نشانه، ساختاری را که آن نشانه در آن قرار می گیرد و تفکری را که شکل دهنده آن است، در پی داشت. این شناخت توجه ما را به صورت خاص به سمت فرهنگ و طبیعت به معنای عام خود جلب کرد. همچنین این نوع تحلیل، از یک طرف ما را متوجه وجوهی از محیط می کند که با وجود داشتن پتانسیل فراوان مورد غفلت واقع شده و از طرف دیگر، با عناصری در محیط رو به رو می شویم که بدون توجه به آن شکل گرفته و به صورت یک مانع در محیط عمل می کنند. این عوامل می توانند در طراحی ها و برنامه ریزی های آینده میدان لحاظ شود. در نهایت نیز تلاش شد که نتایج حاصل از تحقیق در میدان تجریش به عنوان نمونه طراحی، ارائه گردد.
فاطمه امیریان علی مصطفایی
به منظور بررسی اثرات مختلف تنش سرما بر صفات مورفولوژیک و پروتئومیک اکوتایپ های مختلف زعفران، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار بر روی پنج اکوتایپ جمع آوری شده از استان خراسان شامل (تربت حیدریه، فردوس، گناباد، قائن، کاشمر) انجام پذیرفت. دمای°?? سانتی گراد به عنوان شرایط غیر تنش و°? سانتی گراد به عنوان شرایط تنش در نظر گرفته شد. بیشترین شاخص های مقاومت sti وgmp متعلق به اکوتایپ فردوس وکمترین آنها متعلق به اکوتایپ کاشمر بود. نتایج حاصل از الکتروفورز دو بعدی پروتئین های استخراج شده، ???? لکه پروتئینی تکرار پذیر در اکوتایپ فردوس و ???? لکه پروتئینی را در اکوتایپ کاشمر مشخص نمود. که از این تعداد ?? و ??? لکه از نظر میانگین درصد حجمی تفاوت سنتز معنی دار داشتند. به طور کلی مشخص گردید ?? لکه پروتئینی در اکوتایپ کاشمر و ?? لکه پروتئینی در اکوتایپ فردوس دارای نسبت سنتز پروتئینی بیش از دو برابر تحت دو شرایط دمایی مورد مطالعه بودند. به طور کلی در اکوتایپ حساس کاشمر، پروتئین های (متابولیسم) دارای پیشرفت سنتزی و پروتئین های (رونویسی و ترجمه) دارای پسرفت سنتزی قابل توجه بودند. همچنین در اکوتایپ مقاوم فردوس، پروتئین های (دفاعی و سم زدا) دارای پیشرفت سنتزی و پروتئین های (متابولیسم) دارای پسرفت سنتزی قابل توجه بودند.