نام پژوهشگر: حسن قریبی
حسن قریبی اصغر دادبه
شیوه فرهنگ نویسی در ایران، بیش از آنکه بر پایه استخراج مداخل از «متون» باشد بر مبنای استفاده از فرهنگ های پیشین، و لاجرم تکرار واژه ها و شواهد مندرج در آنها و سپس افزودن واژه های متأخر بوده است. این شیوه نامه که لغت نامه ها را در زمره متون فارسی به شمار آورده است ـ با استناد به دیباچه اکثر فرهنگ های قدیم ـ باعث شد تا بسیاری از مداخل «کهن» بدون ذکر شواهد متنوع و یا تنها با ذکر «یک شاهد»، که بعضاً دستخوش تصحیف نیز شده اند، مسیر طولانی لغت نامه نویسی را طی کنند. اما روش «رونویسی» که به نظر نگارنده حجم قابل توجهی از«فرهنگ های عمومی» را دربرمی گیرد. مدخل گزینی واژگان و ترکیب ها بر اساس یک شاهد و راه یافتن این مداخل به فرهنگ های عمومی، سوالات بنیادی زیر را به ذهن متبادر می کند: الف: آیا شاهد ذکر شده در این گونه فرهنگی، تنها شاهد موجود در متون و فرهنگ ها بوده است؟ ب: آیا شاهد مذکور، گویاترین شاهد موجود در متون بوده است؟ ج: آیا کاربرد واژه در همان یک شاهد متوقف شده است؟ د: آیا مبنای انتخاب شواهد، متون فارسی است یا لغت نامه ها؟ رعایت اصل فراوانی یا بسامد یکی از اصول مدخل گزینی در فرهنگ های عمومی است، اصلی که فرهنگ های تخصصی اجباری به مراعات آن ندارند. در این پایان نامه که بر مبنای فرهنگ های «بسامدی» تهیه شده است؛ نگارنده با نگاهی انتقادی به مدخل های تک شاهدی شعری، بانکی از این مدخل های ویژه را از فرهنگ های معتبر عمومی فارسی به صورت مقایسه ای گردآوری کرده است.