نام پژوهشگر: علی قایدامینی
علی قایدامینی عبدالله طلوعی آذر
ساختارگرایی، آیین فکری مهمی است که در نیمه دوم قرن بیستم در قلمرو فلسفه و علوم انسانی پدید آمد و منشاء تاثیرات فراوانی شد این آیین در دهه 1950 میلادی توسط ساختارگرایان فرانسوی بسط و گسترش یافت و نقد ساختارگرایی به وجود آمد. ساختار نظامی است متشکل از اجزایی که رابطه ای همبسته با یکدیگر و یا کل نظام دارند، یعنی اجزا به کل و کل به اجزا سازنده وابسته اند. چنانچه اختلال در عمل یک جزء، موجب اختلال در کارکرد کل نظام می شود از این رو در تحلیل ساختاری بر مجموعه مناسبات میان اجزای ساختار در هر اثر تاکید می شود. با شناخت این مناسبات درون ساختاری است که یک اثر، معنا می یابد امروزه کمتر نقدی را می توان سراغ گرفت که از کارکردهای ساختاری بی بهره باشد. بررسی ساختاری روایت و داستان، پیشرفت و کارآیی بسیاری داشته است پیشینه پژوهش های ساختاری یا ریشه ای عمیق به نظریات صورتگرایی سال های 1915 تا 1960 میلادی باز می گردد. پیشرفت های نقد ادبی معاصر منجر به تولد مکتب ساختگرایی با الهام از نظریات زبان شناسانه فردینان دوسوسو گردید. تحلیل ساختاری را بویژه بر آثار روایی باید شگرف ترین دستاورد نقد ادبی معاصر به شمار آورد در حوزه داستانها و قصه های اساطیری و حماسی به جهت ماهیت خاص آنها می توان بهترین شیوه تحلیل و طبقه بندی ساختاری را در آثار ولادیمیر پراب روسی و رولان پارت فرانسوی دید در داستان با تأثیرپذیری از یافته های پراب به عناصر مختلف شکل دهنده ی جریان روایی متون چون طرح، شخصیت، راوی، زمان و مکان در کنار هم پرداخته می شود. جمال زاده که او را بنیان گذار داستان کوتاه در ایران می دانیم در داستان های خود از عناصر داستانی چون شخصیت، طرح، راوی، ساختار زمان و مکان و ... به خوبی استفاده کرده است. منتها شدت و حدت آن ها در داستان های مختلف او، متفاوت است در بعضی از داستان ها عناصر به استواری و قوت تمام دیده می شوند و در بعضی دیگر بسیار کمرنگ به کار رفته اند در این تحقیق سعی خواهد شد به بررسی عناصر سازنده ی داستان های جمال زاده پرداخته شود.