نام پژوهشگر: سعید محرمی پور
بابک ظهیری یعقوب فتحی پور
سرخرطومی یونجه، hypera postica (gyllenhal) (coleoptera: curculionidae)، یکی از زیان بارترین آفات یونجه، medicago sativa l.، در جهان به شمار می رود. به منظور بررسی دینامیسم جمعیت این آفت در شهرستان همدان، پارامتر های دموگرافیک آن در آزمایشگاه (در محدوده ی دمایی 9 تا 37 درجه ی سلسیوس) و در مزرعه (طی سال های 1383 تا 1386) مورد بررسی قرار گرفت. نمو جنینی در دمای ثابت 9 و 37 درجه ی سلسیوس مشاهده نشد، اما تخم ها در محدوده ی دمایی 5/11 تا 0/36 درجه سلسیوس تا مرحله ی حشره ی کامل پیش رفتند، هرچند نزدیک به دو انتهای این دامنه مرگ و میر بالایی مشاهده شد. توزیع مدت زمان نمو تمام مراحل نارس سرخرطومی یونجه به ویژه در دما های میانی به سمت زمان طولانی تر چولگی نشان داد. سهم ثابت زمان های صرف شده در مراحل تخم، لارو و شفیره بیانگر هم ریختی نرخ نمو این گونه در محدوده ی دمایی 0/14 تا 5/31 درجه سلسیوس می باشد. تفاوت معنی داری بین مدت زمان نمو نر ها و ماده ها در دما های مورد آزمون مشاهده نشد. نرخ نمو مراحل نارس سرخرطومی یونجه به عنوان تابعی از دما با دو مدل خطی و 23 مدل غیرخطی برازش داده شد. دمای آستانه ی پایین نمو و ثابت گرمایی برای 5، 50، 95 و 100 درصد ظهور هر یک از مراحل نارس با مدل خطی برآورد شدند. در این تحقیق تفاوت آماری معنی داری بین دو مدل خطی مرسوم و ikemoto وجود نداشت. تخمین هایی از دمای بهینه، آستانه ی پایین و آستانه ی بالای نمو با مدل های برگزیده ی غیرخطی logan-6/lactin-2، analytis-3/briere-2 و analytis-3/briere-2 به ترتیب برای مراحل تخم، لارو و مجموع مراحل نارس به دست آمد. دوره ی پیش از تخم ریزی، دوره ی تخم ریزی و طول عمر ماده به طور معنی داری با افزایش دما در محدوده ی مورد آزمون کاهش یافتند. متوسط نرخ بقای روزانه ماده های بالغ (lx) با پارامتر های shape و scale توزیع فراوانی weibull توصیف شد. میانگین نرخ باروری روزانه (mx) نیز به عنوان تابعی از زمان با مدل های enkegaard و analytis برازش داده شد. مقادیر انتروپی جدول زندگی در دامنه ی 5/31-0/14 درجه سلسیوس کوچکتر از 5/0 بود که دلالت بر منحنی بقای نوع i slobodkin دارد، هرچند انتروپی بزرگتر از 5/0 در دمای 5/11 درجه سلسیوس متناظر با منحنی بقای نوع iii بود. الگوی گنبدی نامتقارن نرخ ذاتی افزایش طبیعی (rm) در واکنش به دما با مدل های غیرخطی analytis/allahyari و analytis/briere-2 برازش داده شد و تخمین هایی از دما ی بهینه، آستانه ی پایین و آستانه ی بالای رشد جمعیت بر آورد شد. مدل manly-1997 به عنوان مناسب ترین مدل برای توصیف نوسانات فراوانی جمعیت مراحل زیستی سرخرطومی یونجه شناخته شد. تجزیه ی پارامتر های جداول زندگی multiple decrement (به دست آمده از سه مزرعه طی سه سال) به روش «سنتی» و «مشارکت در ?» عوامل کلیدی متفاوتی را به نمایش گذاشت که ناشی از حساسیت متفاوت ? به تغییر پذیری پارامتر های دموگرافیک مراحل مختلف نموی سرخرطومی یونجه می باشد. در روش سنتی، klii (مرگ لارو های دوره ی دو ناشی از همه ی عوامل تلفات) و در روش مشارکت در ?، نرخ تخم ریزی ماده ها در متر مربع (b2&3) به عنوان عوامل کلیدی معرفی شده و مورد بحث قرار گرفتند. در میان تمام عوامل تلفات تنها kli-z (مرگ لارو های دوره ی یک ناشی از قارچ بیمارگر)، klii و klii-z (مرگ لارو های دوره ی دو ناشی از قارچ بیمارگر) وابسته به تراکم عمل کرده و بقیه ی عوامل مستقل از تراکم جمعیت تحت تاثیر بودند. یافته های فوق ممکن است در ساخت مدل های کارآمد فنولوژیک و دینامیسم جمعیت این آفت مشارکت نمایند.
مهدیه سعیدی سعید محرمی پور
کاربرد وسیع حشره کش هایی با طیف وسیع سبب توسعه نژادهای حشرات مقاوم، از بین رفتن موجودات مفید، طغیان آفات ثانویه و اثرات نامطلوب زیست محیطی گردیده است. در سال های اخیر اسانس ها، به سبب خواص حشره کشی، دور کنندگی و ضد تغذیه ای توجه زیادی را در کنترل آفات به سمت خود معطوف ساخته اند. در این تحقیق اثرات اسانس نارنگی رقم کلمانتین، citrus reticulata blanco (rutaceae)، لیمو ترش رقم لیسبون citrus limon l. (rutaceae) و نارنج (rutaceae) citrus aurantium l. روی حشرات کامل دو گونه آفت انباری شامل، سوسک چهار نقطه ای حبوبات col: bruchidae))callosobruchus maculatus (f.) و شپشه آرد tribolium confusum jacquelin du val (tenebrionidae) در شرایط دمایی 1±25 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 5±70 درصد و در تاریکی مورد بررسی قرار گرفت. اسانس ها به روش تقطیر با آب به دست آمدند. براساس مقدار lc50، سوسک چهار نقطه ای حبوبات و شپشه آرد به ترتیب به اسانس نارنج و نارنگی حساسیت بیشتری نشان دادند. سمیت تنفسی اسانس نارنج نسبت به اسانس نارنگی و لیمو از دوام بیشتری برخوردار بود. اثرات دور کنندگی اسانس ها با اولفکتومتر rzr سنجیده شد و نشان داد که اسانس ها به طور معنی داری سبب دور شدن حشرات می گردند. در این پژوهش اسانس نارنگی و لیمو به ترتیب بیشترین اثرات دور کنندگی را برای سوسک چهار نقطه ای حبوبات و شپشه آرد ایجاد نمودند. اثرات اسانس ها روی تفریخ تخم و لاروهای 1، 4 و 8 روزه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تخم های مسن نسبت به تخم های جوان حساسیت بیشتری به اسانس دارند. اگرچه مرگ و میر لاروها در برابر اسانس ها با افزایش سن آن ها کاهش یافت. اسانس ها به طور معنی داری بر میزان تخمریزی سوسک چهار نقطه ای حبوبات اثر گذاشتند. به طوری که در بالاترین غلظت به کار برده شده (ppm3000)، بالاترین میزان بازدارندگی تخمریزی سوسک چهار نقطه ای حبوبات نسبت به اسانس نارنگی ایجاد شد. آزمایشات دیسک آردی نشان داد که اسانس ها اثرات معنی داری روی شاخص های تغذیه ای شپشه آرد دارند، به طوری که اسانس نارنج و لیمو روی شاخص fdi موثرتر از اسانس نارنگی عمل نمودند. آنالیز gc-ms به ترتیب 16، 17 و 16 ترکیب را در اسانس نارنگی، لیمو و نارنج شناسایی نمود، که اغلب، مونوترپنویید هستند.
صفیه سلیمان نزاد یعقوب فتحی پور
تاثیر ده رقم clark, m4, m9, m7, sahar, l17, tellar, gorgan3, sari, zane سویا روی پارامترهای زیستی (طول دوره مراحل مختلف سنی و پارامترهای دموگرافیک) و شاخص های تغذیه ای (نرخ رشد و مصرف نسبی و کارایی تبدیل غذای خورده شده و هضم شده و شاخص مصرف و هضم شوندگی)کرم غوزه پنبه hlicoverpa armigera در شرایط آزمایشگاه و در دمای 1±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 10±65 % و دوره ی نوری 16ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی مورد ارزیابی قرار گرفت. بیشترین و کمترین طول دوره ی رشدی مراحل نابالغ به ترتیب روی ارقام sahar (66/48 روز) و clark (00/46 روز) ثبت گردید. ارقام مختلف سویا به طور معنی داری پارامترهای رشد جمعیت کرم غوزه پنبه را تحت تاثیر قرار دادند. کمترین مقادیر نرخ ذاتی افزایش جمعیت روی ارقام sahar (084/0 ماده/ ماده/ روز) و l17 (090/0 ماده/ ماده/ روز) به دست آمد که این امر نشان دهنده ی وجود مقاومت آنتی بیوزی در این ارقام می باشد. علاوه بر این رقم clark و sari نیز به دلیل داشتن بالاترین نرخ ذاتی افزایش جمعیت (به ترتیب 113/0 و 114/0 ماده/ ماده/ روز ) از حساسیت بیشتری نسبت به این آفت برخوردار بودند. در بررسی های میزان تغذیه، بیشترین درصد کارایی تبدیل غذای هضم شده (24/17) و خورده شده (04/36) به ترتیب روی رقم clarkو کمترین میزان این مقادیر به ترتیب 81/9 و 81/14 روی رقم sahar مشاهده گردید. کلیه این نتایج و تجزیه کلاستر ارقام مختلف سویا بر مبنای پارامترهای دموگرافیک و شاخص های تغذیه ای نشان دهنده مقاومت نسبی ارقام sahar, m4, gorgan3 و l17 و مناسب بودن نسبی رقم clark برای رشد کرم غوزه پنبه h. armigera می باشد.
راحیل اسدی آرخلو جعفر خلقانی
. نتایج این مطالعه نشان داد که پارامترهای دموگرافی پسیل زیتون تحت تأثیر ارقام مختلف زیتون قرار گرفته است. این موضوع اشاره بر آن دارد که مکانیسم های بیوشیمیایی و مرفولوژیکی در ارتباط با زیتون و پسیل منجر به ظهور استراتژی های مقاومت در زیتون می شود. نتایج نشان داد که کارایی زنبور p. zdeneki بطور غیر مستقیم تحت تأثیر ارقام مختلف زیتون قرار گرفته است. طول دوران قبل از بلوغ زنبور ماده پرورش یافته روی پسیل زیتون روی چهار رقم زیتون از 00/1±96/24 روز (رقم فیشمی) تا 91/0±34/26 روز (رقم شنگه) متغیر بود. طول عمر افراد ماده زنبور از 46/12 تا 97/14 روز در ارقام مختلف متغیر بود. نرخ بقا در افراد ماده تازه ظاهر شده زنبور روی ارقام فیشمی، زرد، شنگه و روغنی زیتون به ترتیب 60/84، 25/82، 71/85 و 12/78 درصد محاسبه شد. بیشترین مقدار نرخ ذاتی و متناهی افزایش جمعیت زنبور (به ترتیب002/0±28/0 و 002/0±32/1) روی رقم شنگه بدست آمد. ترجیح مرحله سنی میزبان در شرایط انتخابی و غیرانتخابی بررسی شد. نتایج نشان داد که p. zdeneki قادر به پارازیته کردن پنج مرحله سنی پورگی میزبان بوده است. در شرایط انتخابی، نسبت پارازیتیسم پوره های سن سوم و چهارم از نظر آماری با بقیه سنین متفاوت بود. کمترین ترجیح میزبانی برای تخمگذاری در سنین اول و دوم مشاهده شد که مربوط به اندازه کوچک بدن آنهاست. اگرچه در رفتار تغذیه از میزبان هیچ تفاوت آماری بین سنین مختلف مشاهده نشد. بر این اساس p. zdeneki با رفتار تغذیه از میزبان منجر به مرگ و میر تعداد بیشتری از میزبان می شود. در بررسی واکنش تابعی وابسته به عمر دو رفتار تخمگذاری و تغذیه مورد توجه قرار گرفت. بر اساس رگرسیون لوجستیک در تمام طول عمر و در هر دو رفتار زنبور واکنش تابعی از نوع دوم بود. بالاترین نرخ حمله در پارازیتیسم و شکار میزبان در زنبورهای 1 تا 5 روزه بدست آمد. زمان دستیابی در هر دو حالت با افزایش عمر زنبور افزایش یافت. توانایی زنبور p. zdeneki در جستجو، تغذیه و پارازیته کردن پسیل زیتون در تمام طول عمر و همچنین نرخ بالای باروری و نرخ ذاتی افزایش جمعیت در مقایسه با میزبان، این زنبور را بعنوان انتخابی مناسب برای کاربرد در برنامه های کنترل بیولوژیک علیه پسیل زیتون می کند. به هرحال مطالعات آزمایشگاهی و صحرایی بیشتری برای بررسی فاکتورهای دیگری (نظیر دما) روی ویژگی های زیستی و رفتاری این زنبور لازم است.
محمد حسین حسین پور سعید محرمی پور
در این پژوهش اثر حشره کشی اسانس سه گیاه باریجه، ferula gummosa boiss.، درمنه artemisia annua l. و سداب ruta graveolens l. روی دو گونه آفت انباری به نام های شپشه آرد tribolium castaneum (herbst) و سوسک چهار نقطه-ای حبوبات callosobruchus maculatus (f.) مورد بررسی قرار گرفته است. همه آزمایش ها در شرایط دمایی 1±27 درجه سانتیگراد، رطوبت نسبی 5±65 درصد و در تاریکی انجام شده اند. اسانس دو گیاه درمنه و سداب از بخش های هوایی (برگ و ساقه) این گیاهان و به روش تقطیر با آب به دست آمدند. اسانس گیاه باریجه از صمغ آن به دست می آید که از شرکت زردبند تهران خریداری شد. آزمایش های روند سمیت تنفسی نشان دادند که با افزایش زمان و غلظت اسانس ها میزان مرگ و میر افزایش می یابد. مقادیر lc50 محاسبه شده برای اسانس سه گیاه باریجه، درمنه و سداب روی شپشه آرد به ترتیب 19/287، 34/225 و 64/169 میکرولیتر بر لیتر هوا و برای سوسک چهار نقطه ای حبوبات به ترتیب 20/29، 11/16 و 79/14 میکرولیتر بر لیتر هوا بود. در آزمایش اثر بازدارندگی تخم ریزی اسانس ها روی سوسک چهار نقطه ای حبوبات اسانس سداب بیشترین بازدارندگی و اسانس باریجه کمترین بازدارندگی را اعمال کردند. در آزمایش اثر تخم کشی اسانس های گیاهی، با وجود اینکه مقاومت تخم ها به اسانس ها هم زمان با افزایش سن آنها افزایش یافت، اختلاف معنی داری بین تخم های یک روزه و سه روزه سوسک چهار نقطه ای حبوبات دیده نشد. همچنین، با افزایش غلظت اسانس ها، درصد تلفات ایجاد شده در تخم ها افزایش یافت و درصد تخم کشی اسانس درمنه و سداب بیشتر از اسانس باریجه بود. اسانس سه گیاه باریجه، درمنه وسداب اثر بازدارنده بر تغذیه افراد بالغ شپشه آرد اعمال کردند و اسانس گیاه سداب بازدارندگی تغذیه بیشتری را نسبت به اسانس باریجه و درمنه ایجاد کرد. اسانس های مورد آزمایش دارای اثر دورکنندگی روی حشرات کامل شپشه آرد و سوسک چهار نقطه ای حبوبات بودند و در همه حالات درصد دورکنندگی روی سوسک چهار نقطه ای حبوبات بیشتر از درصد دورکنندگی روی شپشه آرد بود. همچنین، اسانس گیاه درمنه بالاترین درصد دورکنندگی را روی هر دو حشره مورد آزمایش ایجاد کرد. در آزمایش بررسی دوام سمیت تنفسی روی حشرات کامل سوسک چهار نقطه ای حبوبات، مشخص شد با گذشت زمان اثر سمیت تنفسی اسانس ها کاهش می یابد. اسانس گیاه درمنه بالاترین دوام و اسانس گیاه باریجه کمترین دوام را داشت.
مهرنوش نیکویی سعید محرمی پور
در این تحقیق اثرات اسانس گیاهان مورخوشzhumeria majdae rech f. & wendelbo و پونه کوهی mentha mozaffariani jamzad روی مراحل رشدی دو گونه آفت انباری شامل سوسک چهار نقطه ای حبوبات callosobruchus maculatus (f.) و شپشه آرد tribolium confusum jacquelin du val در شرایط دمایی 1±27 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5 ±65 درصد و در تاریکی مورد بررسی قرار گرفت. اسانس ها به روش تقطیر با آب استخراج گردیدند. براساس مقادیر lc50، سوسک چهار نقطه ای حبوبات نسبت به شپشه آرد حساسیت قابل توجهی به هردو اسانس از خود نشان داد. در هر دو گونه حشره، با افزایش غلظت و زمان اسانس دهی درصد تلفات افزایش یافت. سمیت تنفسی اسانس پونه کوهی نسبت به اسانس مورخوش از دوام بیشتری برخوردار بود. نتایج نشان داد که اسانس ها به طور معنی داری سبب دور شدن حشرات کامل می گردند. در این پژوهش بیشترین اثرات دورکنندگی اسانس ها روی شپشه آرد صورت گرفت. اثرات تخم و لارو کشی اسانس های گیاهی نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که تخم های مسن نسبت به تخم های جوان حساسیت بیشتری به اسانس ها نشان دادند. اگرچه با افزایش سن لاروی میزان مرگ و میر آن ها نسبت به اسانس های گیاهی کاهش یافت. اسانس ها به طور قابل ملاحظه ای بر میزان تخم ریزی سوسک چهار نقطه ای حبوبات تاثیر نهادند. به طوری که در بالاترین غلظت به کار برده شده (8000 پی پی ام)، اسانس های مورد مطالعه سبب 100 درصد بازدارندگی تخمریزی سوسک چهار نقطه ای حبوبات گردیدند. در این پژوهش اثرات اسانس های گیاهی روی توده محصول انباری نیز مورد بررسی قرار گرفت و نتایج بسیار قابل توجهی حاصل گردید. به طوری که مقادیر lc50 به دست آمده نشان می دهد که اسانس ها به داخل توده ماش نفوذ کرده و حشرات کامل سوسک چهار نقطه ای حبوبات را از بین برده اند. درصد ظهور حشرات نسل f1 در ظروف تیمار شده با اسانس نسبت به شاهد به میزان قابل توجهی کاهش یافت و در بالاترین غلظت های به کار رفته از دو اسانس، درصد ظهور حشرات نسل f1 به میزان 93 تا 97 درصد کاهش یافت. اسانس های مورد مطالعه به طور قابل توجهی درصد تخم ریزی سوسک چهار نقطه ای را در توده محصول کاهش دادند. شناسایی و استخراج ترکیبات شیمیایی اسانس ها با استفاده از دستگاه gc-ms انجام شد. عمده ترین ترکیبات اسانس مورخوش و پونه کوهی به ترتیب لینالول و 1- منتول بودند که در گروه مونوترپنوئیدها جای می گیرند.
فاطمه حمزه وی سعید محرمی پور
چکیده در این پژوهش سمیت تنفسی اسانس برگ درختان اکالیپتوسdehnh. eucalyptus camaldulensis و بطری شور callistemon viminalis gaertn. روی سه گونه آفت انباری شامل شپشه آرد jacquelin du val. tribolium confusum ، شپشه گندم sitophilus granarius l. و شپشه دندانه دارoryzaephilus surinamensis l. و زنبور پارازیتوئید cephalonomia tarsalis (ashmead) در شرایط دمایی1? 27 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5? 60 درصد و در تاریکی مورد بررسی قرار گرفت. اسانس های این دو گیاه به روش تقطیر با آب استخراج شدند. بر اساس مقدار lc50، زنبور پارازیتوئید حساس ترین حشره و شپشه آرد هم مقاوم ترین حشره بود. اسانس بطری شور سمی تر از اسانس اکالیپتوس بود. در آزمایش بررسی دوام مشخص گردید که اسانس اکالیپتوس دوام بیشتری نسبت به اسانس گیاه بطری شور دارد. اسانس های گیاهی مورد آزمایش روی حشرات مورد مطالعه به طور معنی داری اثر دور کنندگی داشتند. بیشترین میزان دور کنندگی روی حشرات کامل شپشه آرد در غلظت 10 میکرولیتر از هر دو اسانس مشاهده شد. غلظت کشنده 50 درصد (lc50) در توده محصول برای اسانس اکالیپتوس و بطری شور به ترتیب 50/875 و 27/741 میکرولیتر بر لیتر هوا به دست آمدند. اثر سمیت تنفسی اسانس ها روی لارو شپشه آرد بررسی شد. نتایج نشان داد که لارو 5 روزه و بعد از آن حشره کامل حساسیت بیشتری به اسانس داشتند و لارو 20 روزه مقاوم ترین آن ها بود. در شاخص های تغذیه ای اثر اسانس روی شپشه آرد، شاخص بازدارندگی اسانس ها موثرتر از شاخص کارایی تبدیل غذای خورده شده به دست آمد. شناسایی ترکیبات گیاهی با استفاده از دستگاه gc-ms نشان داد که دراسانس بطری شور 1و8 سینئول، آلفاپینن و لیمونن و در اسانس اکالیپتوس پاراسیمن، آلفاپینن و آلوآرومادندرن از عمده ترکیبات تشکیل دهنده اسانس ها بودند.
فرناز عراقیه فراهانی سعید محرمی پور
به منظور بررسی فیزیولوژی دیاپوز و سرماسختی سن گندم، حشرات کامل زمستان گذران به طور ماهانه از مرداد تا اسفند 1388 از ارتفاعات حدود 2000 متری و فروردین و اردیبهشت 1389 از مزارع مشرف به ارتفاعات روستای قلی آباد کبودرآهنگ استان همدان جمع آوری شد. بر اساس نتایج بدست آمده از طول دوران پیش از تخمگذاری افراد زمستان گذران می توان قضاوت نمود که احتمالاً از آذر یا اوایل دی ماه دیاپوز سن گندم خاتمه یافته و پس از آن افراد جمعیت سن گندم وارد دوران پس دیاپوز می شوند که این دوران تا اواخر اسفند ماه ادامه می-یابد. بررسی نقطه انجماد نشان داد که همواره بخشی از جمعیت دارای نقطه انجماد بالایی هستند که در مرداد ماه 30 درصد از افراد جمعیت را تشکیل می دهد. اما در زمان پایان دیاپوز در دی ماه به اوج خود یعنی به 84 درصد می رسد. بررسی نقطه انجماد و میزان تحمل حشرات به دماهای پایین نشان داد که همواره بخشی از جمعیت آمادگی استراتژی تحمل به یخ زدگی را دارند، به طوری که در آبان ماه استراتژی تحمل جزئی به یخ زدگی و در دی ماه استراتژی تحمل متوسط به یخ زدگی را دارا بودند. تنوع پیچیده ای از ترکیبات ضد یخ مانند ترهالوز، گلیسرول، گلوکز، مایواینوزیتول، ریبیتول و سوربیتول در حشرات کامل سن گندم شناسایی شدند. ترهالوز و گلیسرول ترکیب اصلی ضد یخ در سن گندم بودند. غلظت ترکیبات ضد یخ با کاهش دمای هوا به طور معنی داری افزایش یافت و در دوران پس دیاپوز به بیشترین مقدار خود رسید. به طور کلی می توان گفت سن گندم پتانسیل بالایی در برابر تحمل به سرما دارد و از آنجا که همواره با رطوبت محیط در تماس است، می تواند از استراتژی تحمل به یخ زدگی بهره مند شود. اطلاعات هواشناسی نشان می دهد که در سال مورد مطالعه عملاً حشرات در ارتفاعات، دمای 7- درجه سلسیوس یا پایین تر را به مدت 24 ساعت تجربه نکرده اند و بنابراین استرس یخ زدگی نمی تواند نقشی مهمی در تلفات سن گندم در کوه داشته باشد.
فاطمه سعیدی سعید محرمی پور
نحوه زمستان گذرانی شته مومی کلم brevicoryne brassicae (l.) و میزان تحمل آن به سرما نقش مهمی در بقای آن در زمستان و نهایتاً روی میزان جمعیت آن در بهار دارد. به منظور بررسی میزان تحمل به سرما در جمعیت های زمستان گذران این شته، پوره ها و افراد بالغ به صورت ماهانه طی ماه های مهر 1387 تا اردیبهشت 1388 و مهر 1388 تا اردیبهشت 1389 از روی کلم های زینتی کاشته شده در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس جمع آوری شد. در هر دو سال مورد مطالعه، میانگین نقطه انجماد بدن افراد بالغ و پوره ها پایین تر از 20- درجه سلسیوس به دست آمد. نقطه انجماد در طول ماه های مورد مطالعه حدود 3 تا 4 درجه سلسیوس در افراد بالغ و 5/1 درجه سلسیوس در پوره ها در نوسان بود. در مورد میزان تحمل به سرما، در هر دو سال مورد مطالعه حدود 70 تا 95 درصد افراد بالغ و پوره ها قادر به تحمل دمای 5- درجه سلسیوس به مدت 24 ساعت بودند. اما درصد بقای افراد بالغ تیمار شده در دمای 10- درجه سلسیوس از 55 درصد در مهر ماه سال 1387 به 87 درصد در آذر ماه افزایش یافت. درصد بقای افراد بالغ در دمای فوق در سال 1388 نیز روندی مشابه سال قبل را طی نمود، به طوری که از 21 درصد در مهر ماه به 90 درصد در آذر ماه افزایش یافت که بسیار چشمگیر می باشد. درصد بقای طی ماه های سرد نیز چنین روندی را نشان داد. به علاوه رابطه همبستگی معنی داری بین افزایش تحمل به سرما و کاهش دمای هوا مشاهده شد. در هر دو سال 4 ترکیب گلوکز، مانیتول، مایواینوزیتول و ترهالوز در افراد بالغ زمستان گذران این شته شناسایی شد که تغییرات فصلی قابل توجهی را در ماه های مورد مطالعه نشان دادند. مقدار این ترکیبات در ماه های سرد سال افزایش یافت که مطابقت بالایی با افزایش تحمل حشره به سرما داشت. مقدار گلیکوژن در هر دو سال از 5 میلی گرم بر گرم وزن تر حشره تجاوز نکرد و طی ماه های مورد مطالعه اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشت. از نظر سرماسختی سریع، زمانی که حشره به مدت کوتاه در معرض دماهای حدود صفر تا 5 درجه سلسیوس قرار گیرند سپس به دماهای زیر صفر منتقل شوند، بقا افزایش می یابد. هشتاد درصد پوره های سن یک و افراد بالغ این شته زمانی که به طور مستقیم در دمای 3/7- درجه سلسیوس قرار گرفتند ازبین رفتند. اما هنگامی که افراد بالغ به مدت 2 ساعت و پوره ها به مدت 3 ساعت در صفر درجه سلسیوس قرار داده شده سپس به 3/7- درجه سلسیوس منتقل شدند، میزان بقا به بیشترین مقدار (به ترتیب در افراد بالغ 71 درصد و در پوره ها 63 درصد) افزایش یافت. در اثر سرمادهی با سرعت های متفاوت تا صفر درجه سلسیوس در سرماسختی سریع، بیشترین بقا (90 درصد در افراد بالغ و پوره ها 82 درصد) در اثر سرمادهی با کمترین سرعت °c/min 05/0 به دست آمد. سرماسختی سریع اثرات زیانباری روی دوره رشدی پوره های سن یک، طول عمر و باروری افراد بالغ نگذاشت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که شته مومی کلم علی رغم فعالیت و تولیدمثل در طول زمستان، پتانسیل و ظرفیت تحمل بالایی در برابر سرما دارد. این شته قابلیت افزایش تحمل خود به سرما را به صورت فصلی یا آنی دارد و همواره تهدیدی برای ایجاد جمعیت های انبوه روی محصولات بهاره به ویژه کلزا در اول فصل می باشد.
سید علیرضا سیدی سعید محرمی پور
در این تحقیق اثر اسانس صمغ گیاه باریجه، ferula gummosa boiss (apiaceae) روی حشره آفت شب پره آرد، ephestia kuehniella zeller (pyralidae) و زنبور پارازیتوئید آن،habrobracon hebetor say (braconidae) به ترتیب در شرایط دمایی1?27 و 1?25 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5?60 درصد و شب پره آرد در تاریکی و زنبور پارازیتوتید در شرایط 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی مورد بررسی قرار گرفت. اسانس صمغ گیاه به روش تقطیر با آب استخراج شد. شناسایی ترکیبات گیاهی با استفاده از دستگاه gc-ms نشان داد که در این اسانس 41 ترکیب شیمیایی وجود دارد. آزمایشات سمیت تنفسی نشان داد که اسانس صمغ گیاه باریجه به ترتیب در غلظت784/30 و168/9 میکرو لیتر بر لیتر هوا پس از 24 ساعت باعث 50 درصد مرگ و میر در حشرات کامل شب پره آرد و زنبور پارازیتوئید آن شد. در آزمایش بررسی دوام اسانس مشخص گردید که اثر اسانس صمغ گیاه باریجه روی شب پره آرد در غلظت 5/62 میکرو لیتر بر لیتر هوا بعد از 25 روز از بین می رود. اسانس مورد آزمایش در غلظت های مختلف روی شب پره آرد به طور معنی داری اثر دور کنندگی داشت. همچنین اثر اسانس صمغ گیاه باریجه روی تفریخ تخم، مرگ و میر لارو سنین مختلف و تخمریزی شب پره آرد بررسی گردید. به ترتیب غلظت 613/257 و 172/176 میکرو لیتر بر لیتر هوا از اسانس باعث 50 درصد مرگ و میر در جمعیت تخم های یک و دو روزه شب پره آرد گردید. همچنین غلظت های 592/6، 723/97، 8/218 و 681/750 میکرو لیتر بر لیترهوا از اسانس باعث 50 درصد مرگ و میر در جمعیت لاروهای سن اول، دوم، سوم و چهارم شب پره آرد گردید. بالاترین میزان تخمریزی شب پره آرد در غلظت 8 میکرولیتر بر هوا مشاهده گردید. در این تحقیق اثر اسانس صمغ گیاه باریجه روی تفریخ تخم و تخم ریزی زنبور پارازیتوئیدh. hebetor بررسی گردید. بالاترین میزان تخمریزی زنبور پارازیتوئید روی لارو تیمار شده شب پره آرد در غلظت 5/7 میکرولیتر بر لیتر هوا و بالاترین میزان تخم ریزی زنبور پارازیتوئید تیمار شده با اسانس صمغ باریجه روی لارو شب پره آرد در غلظت 3/1 میکرولیتر بر لیتر هوا مشاهده گردید. غلظت 787/3 میکرولیتر بر لیتر هوا از اسانس صمغ باریجه باعث 50 درصد مرگ و میر (lc50) در تخم های گذاشته شده روی لاروهای تیمار شده شب پره آرد می گردد. همچنین غلظت 887/2 میکرولیتر بر لیتر هوا از اسانس صمغ باریجه باعث 50 درصد مرگ و میر (lc50) در جمعیت تخم های زنبورهای پارازیتوئید تیمار شده می گردد.
مهدی جمال سعید محرمی پور
در دهه های اخیر، فرمولاسیون های جدیدی از حشره کش های گیاهی به عنوان جایگزینی مناسب برای آفت کش های مصنوعی توسعه یافته است. در این تحقیق، سمیت تنفسی، خاصیت دورکنندگی، سمیت تماسی و شاخص های تغذیه ای اسانس گیاه زنیان carum copticum c. b. clarke قبل و بعد از نانوکپسوله شدن، روی شب پره پشت الماسی plutella xylostella (l.) مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش ها تحت شرایط دمایی 1±27 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد، شرایط نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که سمیت تنفسی اسانس کپسوله نشده گیاه زنیان در مقایسه با اسانس نانوکپسوله شده در مدت زمان 24 ساعت روی تخم و حشره کامل به ترتیب 71/1 و 58/2 برابر بیشتر می باشد، اما اثرات دورکنندگی نانوکپسول اسانس گیاه زنیان پس از 24 ساعت به طور معنی داری بیشتر از اسانس خالص بود. علاوه بر این، سمیت تماسی فرمولاسیون نانوکپسول در روش splb (اسپری روی سطح ظرف، برگ و بدن حشره) بالاتر از روش غوطه ور کردن حشره در محلول سمی بود. در حالی که روش غوطه ور کردن حشره در محلول سمی اسانس کپسوله نشده به طور معنی داری موثرتر از روش اسپری کردن بوده است. همچنین، فرمولاسیون نانوکپسول اسانس در غلظت مختلف اثرات معنی داری روی کارایی تبدیل غذای خورده شده (eci)، شاخص تقریبی هضم شوندگی (ad) و کارایی تبدیل غذای هضم شده (ecd) داشت، در حالی که روی شاخص بازدارندگی تغذیهای (fdi) اثر معنی داری نشان نداد. نتایج به دست آمده نشان داد که فرمولاسیون نانوکپسول، قدرت رهاسازی تدریجی اسانس و افزایش دوام آن را در پی دارد. در ضمن فرمولاسیون تهیه شده، قابلیت رقیق شدن در آب را دارا بوده و از طریق اسپری کردن می توان به اثر حشره کشی قابل قبول دست یافت. همچنین فرمولاسیون نانوکپسول علاوه بر خاصیت دورکنندگی عوارض سمیت پس از تغذیه در شب پره پشت الماسی را در پی دارد.
شقایق سودی سعید محرمی پور
سوسک برگخوار نارون xanthogaleruca luteola (muller) یکی از آفات کلیدی نارون در سراسر دنیاء محسوب می شود که زمستان را به شکل حشرات کامل در حالت دیاپوز در پناهگاه های امن سپری می کند. در مطالعه حاضر تغییرات نقطه انجماد بدن (scp)، میزان بقاء حشرات در دماهای زیر صفر درجه سلسیوس، تغییرات فصلی قندها و گلیکوژن در طی سال های 1387 و 1388 مورد بررسی قرار گرفت. در هر دو سال نقطه انجماد بدن حشرات کامل فعال به طور معنی داری بالاتر از حشرات کامل زمستان گذران بود. همچنین با پیشرفت دیاپوز تحمل حشرات به سرما در زمستان در ماه های آذر و دی به حداکثر رسید به طوری که در اوایل پاییز (شروع دیاپوز) تنها 35 درصد افراد قادر به تحمل دمای 15- درجه سلسیوس به مدت 24 ساعت بودند در حالی که این میزان در اوایل زمستان (دیاپوز) به بیش از 70 درصد افزایش یافت. پایین ترین میزان تحمل به سرما در حشرات جمع آوری شده در اردیبهشت ماه (100 درصد) مشاهده شد. مقادیر حداقل دمای کشنده در دامنه نقطه انجماد قرار داشت، بنابراین نقطه انجماد بدن شاخص مناسبی برای تخمین سرماسختی حشرات زمستان گذران سوسک برگخوار نارون به شمار می رود. حشرات زمستان گذران قادر به تحمل دماهای نزدیک به نقطه انجماد بودند، اما هیچ یک از حشرات در دماهای پایین تر از نقطه انجماد (مثلاً دمای 20 درجه سلسیوس که در این آزمایش استفاده شد، زنده نماندند. بر اساس این نتایج می توان گفت حشرات زمستان گذران سوسک برگخوار نارون از استراتژی غیر متحمل به یخ-زدگی بهره می برند . مقادیر قندهای الکلی به روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا و مقدار گلیکوژن به روش طیف سنجی تعیین گردید. گلوکز، تری هالوز و مایواینوزیتول مهم ترین ترکیبات قندی ساخته شده توسط حشرات کامل زمستان گذران سوسک برگخوار نارون محسوب می شوند که در این میان روند تغییرات مایواینوزیتول بسیار قابل توجه بود. با افزایش مایواینوزیتول مقدار گلیکوژن ذخیره ای به طور معنی داری کاهش یافت. همچنین تغییرات غلظت قندهای الکلی در دمای ثابت 5 و 15 درجه سلسیوس مورد بررسی قرار گرفت. قرار دادن حشرات در دمای 5 درجه سلسیوس تنها منجر به افزایش غلظت مایواینوزیتول شد. در دمای 15 درجه سلسیوس در طول دوره دیاپوز حشرات قادر به ساختن هیچ یک از ترکیبات فوق نبودند. از این نتایج حاصل از این مطالعه می توان نتیجه گرفت که حشرات زمستان گذران سوسک برگخوار نارون به خوبی قادرند با موفقیت سرمای زمستان را در تهران پشت سر بگذارند.
الهام چگنی یعقوب فتحی پور
کرم غوزه پنبه helicoverpa armigera (hübner) یکی از مهم ترین آفات با دامنه میزبانی وسیع می باشد. در این تحقیق، شاخص های تغذیه ای شامل نرخ مصرف نسبی (rcr)، نرخ رشد نسبی (rgr)، کارایی تبدیل غذای خورده شده (eci)، کارایی تبدیل غذای هضم شده (ecd) و همچنین قابلیت تقریبی هضم شوندگی (ad)، ترجیح میزبانی و ترجیح تخم ریزی این آفت بررسی شده است. این مطالعات روی 10 رقم کلزا (brassica napus l.) شامل talaye، opera، licord، modena، slm046، hayula420، zarfam، okapi، rgs003 و sarigol در شرایط آزمایشگاهی با دمای 1±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±60 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی مورد ارزیابی قرار گرفت. در بررسی شاخص های تغذیه ای، بیشترین کارایی تبدیل غذای خورده شده و هضم شده در مجموع سنین لاروی به ترتیب 323/12 و 357/32 روی رقم talaye وکمترین مقدار آن به ترتیب 947/5 و 922/6 روی رقم okapi به دست آمد. نتایج حاصل از ترجیح میزبانی نشان داد که لاروها در بیشتر سنین رقم talaye را نسبت به سایر میزبان ها ترجیح می دهند. در آزمایش ترجیح تخم ریزی غیرانتخابی روی ارقام مختلف کلزا توسط حشرات ماده کرم غوزه پنبه در طی 24، 48، 72 و 96 ساعت اختلاف معنی داری مشاهده شد. در آزمایش ترجیح تخم ریزی انتخابی در شرایط آزمایشگاهی و نیمه صحرایی نیز اختلاف معنی داری مشاهده گردید. بیشترین میزان تخم در آزمایش ترجیح تخم ریزی انتخابی تحت شرایط آزمایشگاهی و نیمه صحرایی در کل 4 روز به ترتیب روی رقم opera (33/103 تخم به ازای هر حشره ماده) و zarfam(33/73 تخم به ازای هر حشره ماده) به دست آمد. در هر دو روش آزمایشگاهی و نیمه صحرایی رقم rgs003 نامناسب ترین رقم برای تخم ریزی حشرات کامل کرم غوزه پنبه بود. بر اساس نتایج به دست آمده از شاخص های تغذیه ای، ترجیح میزبانی و ترجیح تخم ریزی ارقام okapi، rgs003 و sarigol جزء ارقام نسبتاً مقاوم و ارقام talaye و opera جزء ارقام حساس برای کرم غوزه پنبه معرفی شدند.
معصومه ضیایی سعید محرمی پور
در این پژوهش اثرات تلفیقی خاک دیاتومه با پودر و اسانس گیاهان زنیانc. b. clarke carum copticum (l.) و زیره سبز،cuminum cyminum (l.) ، روی حشرات کامل شپشه گندم، sithophilus granarius (l.) و شپشه آرد، tribolium confusum jacquelin du val، در دمای 1 ± 27 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ± 55 درصد و تاریکی در چهار تکرار بررسی شد. اثر حشره کشی خاک دیاتومه ایرانی جمع آوری شده از معادن ممقان و مراغه در اندازه ذرات 37 تا 149 میکرومتر مورد بررسی قرار گرفت. گندم رقم پیشتاز مادری با خاک های دیاتومه ایرانی و فرمولاسیون تجاری ®silicosec تیمار گردید. مرگ و میر حشرات کامل شپشه گندم تا 7 روز و در مورد شپشه آرد تا 14 روز شمارش شد. خاک دیاتومه ®silicosec و به دنبال آن نمونه ممقان بیشترین اثر حشره کشی را روی حشرات کامل داشتند اما نمونه مراغه کمترین اثر را به همراه داشت. علاوه بر این، در بیشتر موارد نمونه های خاک دیاتومه با اندازه ذرات کوچک تر موثرتر از ذرات بزرگ تر عمل کردند. سپس، اثر حشره کشی پودر زنیان و زیره سبز و اسانس آن ها در توده گندم و بدون گندم بررسی شد. نتایج نشان داد پودر گیاهان اثر حشره کشی کمتری نسبت به اسانس آن-ها داشت. در ضمن سمیت اسانس گیاهان در حضور دانه های گندم کاهش یافت. اثر غلظت زیر کشنده (25lc) اسانس گیاهان روی فعالیت حرکتی حشرات کامل توسط نرم افزار swistrack version3 بررسی شد. اسانس به طور معنی داری باعث افزایش مسافت و سرعت حرکت حشرات گردید. در بررسی اثر تلفیقی خاک دیاتومه با پودر و اسانس گیاهان؛ در تمام موارد تلفیق پودر گیاهان با خاک دیاتومه موجب کاهش اثر حشره کشی (خاصیت آنتاگونیستی) گردید. با این وجود، در اکثر موارد تلفیق اسانس گیاهان با خاک های دیاتومه موجب افزایش اثر حشره کشی (خاصیت سینرژیستی) شد. بنابراین، تلفیق اسانس با خاک دیاتومه باعث کاهش غلظت مورد نیاز اسانس و برخی خواص نامطلوب آن ها می گردد؛ هر چند برخی معایب اسانس گیاهان نظیر پایداری کم آن ها را اصلاح نمی کند. برای این منظور، فرمولاسیون نانو ژل با روش خود تجمعی تهیه و اسانس زنیان و زیره سبز در آن بارگذاری شد. نتایج نشان داد اثر حشره کشی و دوام نانو ژل زنیان و زیره سبز روی هر دو گونه حشره به طور معنی داری بیشتر از اسانس آن ها بود. در این فرایند، درصد ترکیبات شیمیایی اسانس بارگذاری شده در نانو ژل نسبت به اسانس بدون فرآوری تغییر قابل توجهی نشان نداد.
مهسا نصراصفهانی سعید محرمی پور
تاثیر اسانس چهار گیاه دارویی از خانواده نعناییان ) lamiaceae ( شامل آویشن، اسطوخودوس، رزماری و مرزنجوش روی کشندگی و پارامترهای فیزیولوژیکی شبپره پشت الماسی plutella xylustella در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی )دمای 16 )تاریکی: روشنایی( ساعت( مورد بررسی قرار گرفت. سمیت : 75 ودوره نوری 8 ± 24 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ±2 حاد تماسی گوارشی، روی لارو سن سوم شبپره بوسیله نرم افزار polo pc بدست آمد. میزان lc10 ، lc30 و lc50 برای 1/ 1 و 599 /271 ،1/ 1 درصد، برای اسانس گیاه اسطوخودوس 1857 / 1 و 325 /1899 ،1/ اسانس گیاه آویشن به ترتیب 1129 1 درصد بود. با توجه / 1 و 528 /711 ،1/ 1 درصد و برای گیاه مرزنجوش 234 / 1 و 198 /372 ،1/ درصد، برای گیاه رزماری 151 به نتایج بیشترین خاصیت حشرهکشی مربوط به اسانس گیاه آویشن و کمترین آن مربوط به اسانس گیاه مرزنجوش میباشد. اثر دورکنندگی تحت غلظتهای زیر کشنده lc10 و lc30 اسانسهای گیاهی روی لارو سن سوم شبپره بررسی و نتایج 56 در غلظت /154 ± 4/ نشان داد که بیشترین میزان دورکنندگی در مورد اسانس آویشن 513 lc30 و کمترین مربوط به 19 درصد در غلظت /2 ± 3/ اسانس اسطوخودوس 611 lc10 میباشد. تأثیر اسانسهای گیاهی مورد مطالعه روی شاخصهای تغذیه این آفت تحت تأثیر غلظت lc10 و lc30 آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. شاخص مصرف، کارایی تبدیل غذای خورده شده، کارایی تبدیل غذای هضم شده، قابلیت هضم نسبی و نرخ رشد نسبی در لاروهای تیمار شده تفاوت معنیداری با شاهد نشان داد. همچنین تاثیر اسانسهای گیاهی روی میزان آنزیمهای گوارشی آفت تحت تاثیر غلظت lc50 24 و 48 ساعت بعد از تیمار مورد ارزیابی قرار گرفت. پروتئین و تریگلیسیرید کل در مقایسه با شاهد به طور معنیداری کاهش یافت. فعالیت آنزیمهای آلکالین فسفاتاز و پروتئاز در لاروهای تیمار شده، کاهش معنیداری را با شاهد نشان دادند. آنزیم لیپاز در مورد اسانس آویشن و مرزنجوش و آنزیم آلفا آمیلاز در اسانس رزماری 24 ساعت بعد از تیمار افزایش معنی داری نسبت به شاهد نشان دادند. در مورد آنزیمهای سم زدا گلوتاتیون اس ترانسفراز و استراز تفاوت معنی داری بین تیمارها با شاهد وجود داشت. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اسانسهای مورد استفاده علاوه بر اینکه در دوزهای بالا دارای اثرات لاروکشی هستند در دوز- های زیر کشنده میتوانند منجر به اثر دورکنندگی و کاهش تغذیه شوند و در پی آن کاهش وزن لاروها و به وجود آمدن حشرات کامل ضعیف با قابلیت تخم کمتر را به همره داشته باشند.
نیره حامدی سعید محرمی پور
فیزیولوژی سرماسختی در سه گونه کفشدوزک شکارگر (goeze) hippodamia variegata، brumus octosignatus (gelber) وl. coccinella septempunctata در طی سال های 88-91 بررسی شد. هر سه گونه به طور ماهانه از پناهگاه-های زمستانه از لابلای بوته های گرامینه در کو ه های اطراف روستای قلی آباد از توابع شهرستان کبودرآهنگ جمع آوری شدند. پس از انتقال به آزمایشگاه نقطه انجماد بدن، تحمل به دماهای زیر صفر، میزان ترکیبات ضدیخ، گلیکوژن، چربی و اسیدهای چرب غشا ارزیابی شدند. به علاوه، نقش سرعت سرد شدن و مدت زمان سرمادهی روی میزان تحمل کفشدوزک ها به سرما بررسی شد. همچنین اثر دماهای مختلف در سنتز ترکیبات ضدیخ و مصرف احتمالی گلیکوژن مورد بررسی قرار گرفت. از آنجایی که این گونه ها در دوره زمستان گذرانی نقطه انجماد پایینی داشته و در اثر قرارگیری در دمای نقطه انجماد بدن حدود 80 درصد جمعیت پس از 5/2 ساعت و تمام جمعیت پس از 24 ساعت از بین می رفتند، جزو حشرات حساس به یخ زدگی تقسیم بندی شدند. تحمل به دماهای زیر صفر با کاهش دمای محیط زمستان گذرانی افزایش می یافت. مهمترین ترکیبات ضدیخ در این حشرات گلوکز، مایواینوزیتول و گلیسرول بود. این ترکیبات با کاهش دمای محیط افزایش یافته و با گرم شدن تدریجی هوا مجددا کاهش یافتند. ترکیبات ذخیره ای بدن که علاوه بر سنتز ترکیبات ضدیخ از آن ها در تولید انرژی جهت مهاجرت و جستجو برای یافتن پناهگاه مناسب استفاده می شد، گلیکوژن و چربی بود. این دو ترکیب قبل از شروع زمستان-گذرانی به میزان زیادی ذخیره و با پیشروی زمستان گذرانی مصرف می شدند. افزایش میزان اسیدهای چرب غیراشباع به اشباع غشاء نیز از دیگر راه های مقابله با آسیب های ناشی از کاهش دمای محیط بود. این ترکیب تا آذر ماه که تقریبا دمای محیط به حداقل میزان خود رسید ادامه یافت و سپس تا پایان زمستان که دمای محیط به تدریج افزایش می یافت، ثابت ماند. از مهمترین اسیدهای چرب که در تغییر این نسبت نقش داشتند، اسید چرب غیر اشباع اولئیک (c18:1) و اسید چرب اشباع استئاریک (c18:0) بود. به طور کلی این کفشدوزک ها قادر به تحمل 10 درجه سلسیوس پایین تر از کمترین دمای ثبت شده محیط بودند. بنابراین، در شرایط کشور ما به راحتی قادرند زمستان را با حداقل تلفات سپری کنند. ازآنجایی که تمامی تغییرات و سازش ها وابسته به دمای محیط بودند، بنابراین مهاجرت به ارتفاعات و پناهگیری در لابلای بوته های مرتعی برای کاهش نوسان های دمایی در طی دیاپوز برای این حشرات ضروری به نظر می رسد.
بی بی زهرا صحاف سعید محرمی پور
در این پژوهش تاثیر عصاره اکدیستروئیدی اسفناج l. (chenopodiaceae) spinacia oleracea پیش از تغذیه و پس از تغذیه بر شب پره پشت الماسیplutella xylostella l. (lepidoptera: plutellidae)، شب پره آرد ephestia kuehniella zeller (lepidoptera: pyralidae) و شته مومی کلم brevicoryne brassicae l. (hemiptera: aphididae) بررسی گردید. تجزیه عصاره متانولی اسفناج با استفاده از دستگاه hplc-ms نشان داد که این عصاره حاوی 3/97 میکرو گرم در 50 گرم وزن تر برگ 20 هیدروکسی اکدیزون است. در ابتدا آزمایشات زیست سنجی صورت گرفت. با افزایش غلظت عصاره اکدیستروئیدی اسفناج میزان مرگ و میر در تخم و لارو سن سوم شب پره پشت الماسی و شب پره آرد و پوره های شته مومی کلم افزایش پیدا کرد. سپس با استفاده از اطلاعات زیست سنجی در لاروها، اثرات بلندمدت عصاره اکدیستروئیدی اسفناج بررسی گردید. پس از تغذیه لارو سن سوم از غذای تیمار شده با غلظت های به دست آمده از زیست سنجی، در نسل بعد، طول دوره لاروی شب پره پشت الماسی کاهش و در شب پره آرد افزایش یافت. عصاره اکدیستروئیدی اسفناج باعث کاهش معنی دار نرخ خالص باروری، زادآوری و تعداد تخم در روز دو شب پره مورد آزمایش گردید. نرخ ذاتی افزایش جمعیت در هر دو شب پره با افزایش غلظت کاهش یافت. نتایج نشان داد که عصاره مورد مطالعه در حشرات مورد آزمایش به شدت بازدارنده تغذیه و تخمریزی است. پس از مشاهده اثرات ضدتغذیه ای در حشرات، عوارض بیوشیمیایی به وجود آمده ناشی از تغذیه از طریق اندازه گیری مقدار ترکیبات بدن و آنزیم ها بررسی گردید. کاربرد غلظت های زیرکشنده عصاره در غذای لاروهای سن سوم موجب کاهش مقدار گلیکوژن، پروتئین، چربی کل و کلسترول در شب پره پشت الماسی و شب پره آرد گردید. همچنین مقدار آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز کاهش یافت.
فاطمه تابع بردبار سعید محرمی پور
امروزه تحقیقات جهت استفاده از عصاره های گیاهی مانند اکدیستروئید های گیاهی، به دلیل توانایی کنترل آفات در حال افزایش است. اکدیستروئیدهای گیاهی دارای ساختاری مشابه هورمون پوست اندازی حشرات می باشند و گیاهان جهت حفاظت از خود در برابر گیاه خواران، این ترکیبات را تولید می کنند. اکدیستروئید های موجود در گیاهان از طریق اختلال در سیستم هورمونی باعث اختلال در تغذیه و رشد حشرات می-گردند. گزارش هایی از وجود ترکیبات اکدیستروئید ی در برخی گونه های سرخس وجود دارد، اما تا کنون گزارشی از وجود چنین ترکیباتی در سرخس شتر مرغی در دست نمی باشد. در این پژوهش اثرات کشنده و زیر کشنده عصاره متانولی سرخس شتر مرغی روی شب پره پشت الماسی و شب پره آرد و امکان وجود ترکیبات اکدیستروئید ی در آن مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش ها در شرایط دمایی 1±27 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5±60 درصد و در شرایط نوری 8:16 (روشنایی و تاریکی) برای شب پره پشت الماسی و در شرایط دمایی 1±27 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5±60 درصد و در تاریکی برای شب پره آرد انجام شد. اثر عصاره متانولی روی تفریخ تخم و لارو های سن سوم شب پره پشت الماسی و سن چهارم شب پره آرد مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش سمیت تماسی مشخص شد که عصاره متانولی سرخس شتر مرغی در شب-پره پشت الماسی و شب پره آرد در غلظت 44/28 درصد و 79/27 درصد سبب 50 درصد مرگ و میر در تخم شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر لارو ها در برابر افزایش غلظت عصاره و مدت زمان، افزایش می یابد. در این پژوهش، اثر غلظت های زیر کشنده عصاره متانولی سرخس شتر مرغی روی شب پره پشت الماسی و شب پره آرد مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که غلظت های زیر کشنده به طور معنی داری سبب کاهش تعداد شفیره، حشرات کامل خارج شده، باروری و طول عمر حشرات کامل می شوند. هم چنین به طور معنی داری سبب کاهش نرخ خالص تولید مثل (r0)، نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، مدت زمان یک نسل (t) و مدت زمان دو برابر شدن جمعیت (dt) شد. نتایج حاصل نشان داد که غلظت های زیر کشنده عصاره متانولی سرخس شتر مرغی سبب کاهش پارامتر های جدول زندگی و جدول تولید مثل در شب پره پشت الماسی و شب پره آرد می شوند. آزمایشات شاخص های تغذیه ای شب پره پشت الماسی نشان داد که عصاره متانولی سرخس شتر مرغی به طور معنی داری نرخ رشد نسبی، شاخص های کارایی تبدیل غذای بلعیده شده، کارایی تبدیل غذای هضم شده و شاخص تقریبی هضم شوندگی غذا را در مقایسه با شاهد کاهش می دهد. به طوری که یافته های حاصل از کاربرد عصاره متانولی حاکی از اثرات سمیت پس از تغذیه توسط عصاره گیاه سرخس می باشد. استخراج و شناسایی ترکیبات شیمیایی عصاره متانولی سرخس شتر مرغی با استفاده از دستگاه hplc انجام شد و ترکیب 20-hydroxyecdysone در عصاره متانولی سرخس شتر مرغی مورد شناسایی قرار گرفت.
چمران همتی سعید محرمی پور
چکیده: بید سیب زمینی phthorimaea operculella zeller یکی از آفات مهم گیاهان تیره solanaceae به خصوص سیب زمینی درمزرعه و انبار می باشد. در سال های اخیر، بید سیب زمینی از مناطق سردسیر مانند دماوند، اردبیل و همدان نیز گزارش شده است که نشان می دهد این حشره قادر است زمستان های سخت را در این مناطق سپری نماید. بنابراین استراتژی تحمل بید سیب زمینی به دماهای زیر صفر مورد بررسی قرار گرفت. به این ترتیب ابتدا تغییرات نقطه انجماد و میزان تحمل مراحل مختلف رشدی بید سیب زمینی به سرما در شرایط آزمایشگاهی (1±29 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±70 درصد و 16l:8d )بررسی گردید. پس از محاسبه میزان سرمای لازم برای مرگ و میر 50 درصد جمعیت به مدت 2 ساعت ((lt50 برای مراحل مختلف رشدی، آزمایش ها مربوط به تاثیر سرمادهی، نرخ سرد شدن و استرس گرمایی بر میزان نقطه انجماد و تحمل مراحل مختلف رشدی انجام شد. از آن جا که در منابع علمی گزارشی مبنی بر وجود دیاپوز در این آفت وجود نداشت، بنابراین آزمایش تعیین دوره روشنایی بحرانی برای القای دیاپوز در 5 دوره روشنایی 16l:8d,14l:10d, 12l:12d, 10l:14d, 8l:16dدر سه دمای 15، 20 و 30 درجه سلسیوس انجام شد. همچنین تغییرات نرخ اسید چرب غیر اشباع و اشباع در شفیره های شاهد، سرمادهی شده و دیاپوزدار مشخص گردید. پایین ترین نقطه انجماد مربوط به مرحله تخم (29/0 ± 8/25- درجه سلسیوس) و بالاترین آن مربوط به مرحله لارو سن آخر (01/1±1/16- درجه سلسیوس) بود. نقطه انجماد پیش شفیره و شفیره به ترتیب 9/18- و 18- درجه سلسیوس بود. میزان lt50 برای لارو سن 1، 5/15- درجه سلسیوس، لارو سن آخر 4/12- درجه سلسیوس، پیش شفیره 9/17- درجه سلسیوس و شفیره 16- درجه سلسیوس بود. با توجه به این نتایج استراتژی سرماسختی این آفت، حساس به یخ زدگی از نوع متحمل به سرما (chill tolerance) تعیین شد. سرمادهی در دماهای صفر و 5 درجه سلسیوس به مدت یک هفته تغییری در میزان نقطه انجماد ایجاد نکرد اما میزان تحمل مراحل مختلف بید سیب زمینی را به سرما افزایش داد. بین نرخ سرد شدن و درصد مرگ و میر در همه مراحل رشدی رابطه همبستگی مثبت و معنی داری مشاهده شد به طوری که با کاهش نرخ سرد شدن میزان مرگ و میر نیز کاهش یافت. استرس گرمایی (40 درجه سلسیوس به مدت 2 ساعت)نیز میزان مرگ و میر را در مراحل مختلف رشدی کاهش داد. القای دیاپوز در مرحله شفیره و در 10 ساعت روشنایی و 14 ساعت تاریکی و دماهای 15 و 20 درجه سلسیوس اتفاق افتاد. بررسی اسیدهای چرب غشا مشخص کرد که در شفیره های دیاپوزدار نسبت اسید های چرب غیر اشباع به اسید های چرب اشباغ افزایش می یابد و این افزایش به ویژه به کاهش پالمیتیک اسید (c16:0) و افزایش اولئیک اسید(c18:1) مربوط است و به این ترتیب غشاهای سلولی این آفت به این روش در برابر دماهای پایین سازگار می شوند. نقطه انجماد شفیره های دیاپوزدار نسبت به شفیره های پرورش یافته در شرایط آزمایشگاهی کاهش یافت اما وزن آن ها افزایش یافت. به طور کلی نتایج آزمایش نشان می دهد که بید سیب زمینی می تواند به صورت شفیره به حالت دیاپوز زمستان های سخت را در شرایط مزرعه و انبار با موفقیت سپری کند. واژه های کلیدی: بید سیب زمینی، سرماسختی، سازش به سرما، استرس گرمایی، دوره روشنایی بحرانی، اسیدهای چرب غشا
زهرا گنجی سعید محرمی پور
بید چغندر قند scrobipalpa ocellatella (boyd) (lepidoptera: gelechiidae) یکی از مهم ترین آفات گیاه چغندر محسوب شده و پراکنش جهانی دارد. این حشره زمستان را به صورت لاروهای سنین مختلف در سر ریشه های بجا مانده در مزرعه و بوته های برداشت نشده سپری می کند. به منظور بررسی میزان تحمل بید چغندر قند به دماهای زیر صفر و مطالعه سازوکارهای سرماسختی آن، لاروهای زمستان گذران بید چغندر قند از آبان ماه 1389 تا فروردین 1390 و از شهریور تا اسفند 1390 به صورت ماهیانه جمع آوری شد. تغییرات فصلی نقطه انجماد، میزان تحمل به سرما و ترکیبات ضدیخ آن ها در لاروهای سن آخر مورد مطالعه قرار گرفت. میانگین نقطه انجماد لاروها در ماه های مختلف بین 14- تا 18- درجه سلسیوس در نوسان بود. این تنوع را می توان به ذرات غذایی در دستگاه گوارش لاروها مربوط دانست. سرماسختی لاروهای سن آخر از ابتدای پاییز تا اواسط زمستان افزایش معنی دار داشت. پنج ترکیب محافظ سرمای اصلی شناسایی شده در لاروهای سن آخر شامل ترهالوز، گلوکز، گلیسرول، مایواینوزیتول و سوربیتول بودند. به نظر می رسد گلیسرول در سرماسختی بید چغندر قند نقش اصلی را داشته باشد. این حشره می تواند دماهای نزدیک به نقطه انجماد خود را تحمل کند و حتی در بعضی ماه ها بخشی از جمعیت یخ زدگی جزئی را تحمل نمودند. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که در طول زمستان لاروهای کامل سرگردان و پیش شفیره نقش اصلی حفظ جمعیت حشره در نسل بعد را به عهده دارند.
مریم نگهبان علی هاشمی
خواص حشره کشی نانوکپسول حاوی اسانس گیاه درمنه artemisia sieberi روی شب پره پشت الماسی plutella xylostella و شپشه آرد tribolium castaneum امروزه با استفاده از فناوری های جدید از جمله تولید فرمولاسیون نانوکپسول می توان به محدویت های کاربردی استفاده از اسانس های گیاهی غلبه کرد. لذا در این پژوهش اسانس گیاه درمنه artemisia sieberi besser با استفاده از روش پلیمریزاسیون همزمان امولسیون روغن در آب در مقیاس نانو، کپسوله شد. سپس اثرات سمی (تنفسی و تماسی)، دورکنندگی و ضد تغذیه ای نانوکپسول تولید شده روی لارو سن سوم شب پره پشت الماسی plutella xylostella (l.) و حشرات کامل 1 تا 3 روزه شپشه آردtribolium castaneum (herbst) در مقایسه با اسانس معمولی (غیر کپسوله) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سمیت تنفسی اسانس نانوکپسول شده در دزهای زیر کشنده، (بعد از گذشت 7 روز) به طور معنی دار موثرتر از اسانس معمولی است. در زیست سنجی مربوط به سمیت تماسی اسانس علیه شب پره پشت الماسی و شپشه آرد به ترتیب روش های غوطه ور کردن برگ و غوطه ور کردن حشره در محلول تهیه شده از اسانس معمولی موثرتر از فرمولاسیون نانوکپسوله بود، در حالی که اسپری کردن اسانس نانوکپسول شده به طور معنی داری موثرتر از سایر روش ها بوده است. همچنین فرمولاسیون نانوکپسول توانست مدت دوام تنفسی و تماسی حشرات را به طور معنی داری افزایش دهد. نتایج به دست آمده از اثر دور کنندگی نانوکپسول نشان داد که علی رغم اثر بالای دورکنندگی اسانس معمولی در کوتاه مدت (حداکثر 6 ساعت پس از اسانس دهی)، فرمولاسیون نانوکپسول قادر است در مدت 24 ساعت به طور معنی دار برتری خود را از اسانس معمولی به اثبات برساند. همچنین فرمولاسیون نانوکپسول علاوه بر نقش بازدارندگی تغذیه، اثرات سمیت تغذیه ای اسانس را به اثبات رساند. علی رغم تفاوت های اساسی در بیولوژی، فیزیولوژی و رفتار تغذیه ای حشرات مورد آزمایش، به طور کلی روند واکنش حشرات در بسیاری موارد نسبت به اسانس نانوکپسول شده مشابه بود، لذا می توان با اطمینان بیشتری نسبت به قدرت اثر این فرمولاسیون در شرایط مختلف قضاوت نمود. به طور کلی به نظر می رسد که یافته های این پژوهش می تواند کاربرد اسانس های گیاهی را در عمل امیدوار نماید. زیرا فناوری جدید نانوکپسول کردن اسانس از طریق رهایش کنترل شده ترکیبات موثره می تواند بسیاری از محدودیت های کاربرد اسانس های گیاهی را در کنترل حشرات آفت نه تنها در انبار بلکه در سطح مزرعه را بر طرف نماید. هرچند که لازم است مطالعات متعددی در جهت مقرون به صرفه کردن فناوری های نو انجام شود. در ضمن لازم است قابلیت های فرمولاسیون جدید نانوکپسول در محیط های طبیعی محصولات انباری، گلخانه ای و مزرعه ای مورد آزمایش قرار گیرد.
احسان بهروزی مقدم حمزه ایزدی
پروانه برگ خوار سفید پسته، ocneria terebinthina stgr. lepidoptera: lymantriidae یکی از آفات درختان پسته است، که به صورت لارو زمستان گذرانی می کند. به منظور بررسی اثر تغییرات دمای محیط روی میزان ذخایر غذایی لاروهای زمستان گذران این حشره این ذخایر در لاروهای زمستان گذران وغیر زمستان گذران، لاروهای زمستان گذران طی ماه های مهر تا اسفند سال 1388 از باغ های پسته شهرستان رفسنجان جمع آوری شدند. در طول مدت زمستان گذرانی، در میزان پروتئین و چربی لاروها تغییرات معنی داری مشاهده نشد، اما گلیکوژن در ماه مهر دارای بیشترین میزان خود بود و با کاهش دما در دی ماه به کمترین میزان خود رسید. تغییرات در قند کل بر عکس تغییرات گلیکوژن بود و از کمترین میزان خود در ماه مهر به بیشترین میزان خود در ماه آذر رسید. وجود رابطه منفی بین تغییرات قندکل با گلیکوژن، بیانگر تبدیل شدن گلیکوژن به سایر ترکیبات قندی است که این قندها سبب کاهش نقطه انجماد بدن حشره و تحمل دمای پایین توسط این حشره می شود. همچنین لاروهای زمستان گذران نسبت به لاروهای غیر زمستان گذران دارای چربی و گلیکوژن بالاتری بودند، اما میزان قند کل و پروتئین در آن ها تفاوت معنی داری مداشت. بنابر این، لاروهای زمستان گذران این حشره قبل از زمستان گذرانی اندوخته ای از مواد غذایی را به صورت چربی و گلیکوژن، جهت تحمل فصل سرما ذخیره می کنند. بالا رفتن میزان چربی و گلیکوژن قبل از زمستان گذرانی و تبدیل گلیکوژن به سایر قندها در طول زمستان گذرانی عامل تحمل دماهای پایین تا 1#15- درجه سانتیگراد توسط لاروهای زمستان گذران می باشد. علاوه بر این تفاوت در ذخایر غذایی لاروها در دو دمای 25 و 35 درجه سانتیگراد نشان دهنده، بالاتر بودن میزان پروتئین در لاروهای پرورش یافته در دمای 25 درجه سانتیگراد و بالاتر بودن میزان گلیکوژن در لاروهای پرورش یافته در دمای 35 درجه سانتیگراد بود گلیکوژن فرم ذخیره انرژی است، بنابر این با بالا رفتن دما دوره رشد و نمو کوتاه، سرعت متابولیسم بالا و میزان ذخایر غذایی نیز بالا می رود. همچنین در این تحقیق تاثیر شبه هورمون های پیری پروکسی فن و کلروفلوآزورون روی مرفولوژی و فیزیولوژی لاروهای حشره مورد بررسی قرارگرفت. لاروهای تیمار شده با پیری پروکسی فن دارای پوست اندازی مضاعف همراه با بدشکلی بوده و دوره لاروی در این لاروها تقریبا 3 برابر طول دوره لاروی شاهد بود. همچنین به علت حفظ خصوصیات لاروی توسط این شبه هورمون، میزان پروتئین در این لاروها دارای افزایش معنی داری بود. لاروهای تیمار شده با کلروفلوآزورون، توانایی پوست اندازی نداشته و به حالتی مابین لارو و شفیره تبدیل و ضمن افزایش دوره لاروی، تلف شدند. این شبه هورمون توانایی کاهش گلیکوژن در لاروهای تیمار شده را نسبت به لاروهای شاهد داشت.
وحید قاسمی سعید محرمی پور
سامانه ایمنی حشرات به دو بخش واکنش های سلولی و هیومرال تقسیم می شود که با مشارکت یکدیگر دفاع مستحکمی در برابر عوامل مهاجم تشکیل می دهند. . هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر دما و دو تنظیم کننده رشد حشرات، پیری روی پاسخ ایمنی لارو شب پره مدیترانه ای آرد در برابر دو قارچ بیمارگر می باشد. بر اساس مطالعات میکروسکوپی، پنج مورفوتیپ اصلی شامل پروهموسیت، پلاسماتوسیت، گرانولوسیت، انوسیتوئید و اسفرولوسیت در همولنف این شب پره شناسایی شد. نتایج نشان داد که تعداد کل سلول های خونی با افزایش سن لاروی به صورت معنی داری افزایش پیدا کرد و در مرحله پیش شفیرگی به حداکثر مقدار خود رسید. پلاسماتوسیت ها و گرانولوسیت ها بیشترین جمعیت سلول های خونی را در تمام مراحل لاروی به خود اختصاص دادند. در مقایسه با دماهای 27 و 4 درجه سلسیوس، قرار دادن لاروهای سن پنجم آلوده به اسپور جدایه های قارچی در دمای 40 درجه سلسیوس باعث افزایش تعداد کل سلول های خونی، جمعیت پلاسماتوسیت ها، میزان تشکیل گره، فعالیت آنزیم فنل اکسیداز و متعاقب آن افزایش میزان زنده مانی آن ها شد. برخلاف اثر متوقف کننده پیری پروکسیفن روی سامانه ایمنی این حشره، کاربرد متوکسی فنوزاید روی لاروهای آلوده به اسپور قارچ باعث افزایش تعداد کل سلول های خونی، جمعیت پلاسماتوسیت ها، میزان تشکیل گره و فعالیت آنزیم فنل اکسیداز شد. به طور کلی، نتایج نشان داد که بخشی از واکنش های سامانه ایمنی توسط دما و ترکیبات شبه هورمونی تنظیم می شود. این امر نگرش جدیدی برای فهم بهتر پاسخ ایمونولوژیک حشرات به آلودگی های قارچی فراهم می آورد.
مینا کوه جانی گرجی کریم کمالی
فیتواکدیستروئیدها، آگونیست های هورمون پوست اندازی حشرات به شمار می روند که به صورت گوارشی و تماسی موجب اختلال در متابولیت های حدواسط، رشد و نمو، تولید مثل و در نهایت کاهش جمعیت آفت می شوند. در این پژوهش اثر عصاره های فیتواکدیستروئیدی سیلن ایرانیsilene aucheriana boissو میخک شرقیdianthus orientalis adams و فرمولاسیون نانوکپسوله شده آن بر تفریخ تخم، مرگ و میر و تخمریزی بید کلم plutella xylostella (l.) (lepidoptera: plutellidae) در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. بید کلم یکی از مخرب ترین آفت گیاهان تیره کلمییان در سرتاسر دنیا می باشد که تقریباً به اکثر آفتکش های شیمیایی مقاوم شده است.از طرفی شواهدی از وجود ترکیبات اکدیستروئیدی در گیاهان مورد تغذیه این آفت گزارش نشده است. در این پژوهش وجوداکدیستروئیدهای20-hydroxyecdysone (20e)، polypodin b (polb) و integristerone a (inta)در گیاه سیلن ایرانی و اکدیستروئیدهای20e و polb در گیاه میخک شرقی به اثبات رسید. مقادیر 20eدر سیلن ایرانی و میخک شرقی به ترتیب 3598/69و5527/22 میکرو گرم در 100 گرم وزن خشک گیاه بود. همچنین فرمولاسیون نانوکپسوله شده عصاره سیلن ایرانی به روش رسوب دهی در نمک و با استفاده از پلیمر سدیم آلژینات تولید شد. در فرمولاسیون نانو کپسول، اندازه ذرات تولید شده به 10 نانومتر رسید. اثر تماسی فرمولاسیون نانو کپسوله خاصیت تخم کشی بالایی از خود نشان داد به طوری که در غلظت 0/5 درصد 100 درصد تخم ها تلف شدند. این در حالی است که حداقل غلظت 2 درصد از عصاره غیر فرموله برای تلفات 100 درصد تخم لازم بود. اثر گوارشی نانو کپسول روی لاروهای سن سوم موجب کاهش وزن لارو و شفیره ها تا 30 درصد پایین تر از شاهد شد. همچنین فرمولاسیون نانو کپسول مورد تغذیه توسط لاروهای سن سوم موجب کاهش شدید تخمریزی در حشرات کامل شد به طوری که در غلظت 0/5 درصد میزان باروری نسبت به شاهد تا 85 درصد کاهش یافت و این اثر نسبت به عصاره فرموله نشده تا حدود 80 برابر قویتر بود. در این مطالعه برخی ذخایر غذایی و متابولیت های بیوشیمیایی در لاروهای سن سوم که به مدت دو روز از عصاره های اکدیستروئیدی تغذیه کرده بودند، اندازه گیری شد. به طور کلی پس از چهار روز میزان چربی کل، پروتئین محلول با افزایش غلظت کاهش، اما اسید اوریک افزایش یافت. همچنین فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز (ast)، آلکالین فسفاتاز (alp) و آمیلاز با افزایش غلظت کاهش یافت. بنابراین بخشی از اختلال رشد و کاهش باروری را می توان به اختلال های متابولیکی ایجاد شده در حشره نسبت داد. با توجه به اثر بخشی بالای فرمولاسیون نانوکپسول حاوی عصاره های فیتواکدیستروئیدی و کم خطر بودن آن برای محیط زیست، می تواند در آینده نوید بخش استفاده کاربردی از این عصاره ها به جای سموم شیمیایی برای تولید محصولات سالم باشد.
آرزو شاهینی شمس آبادی بهزاد حبیب پور
با توجه به اثرات سوء آفت کش ها بر موجودات غیر هدف و بقایای آنها در محیط زیست استفاده از ترکیبات کم خطر با اثر اختصاصی ضروری به نظر می رسد. امروزه تنظیم کننده های رشد حشرات از جمله فیتواکدیستروئیدها، آنالوگ های اکدایسون و آنالوگ های هورمون جوانی به دلیل توانایی کنترل آفات مورد توجه قرار گرفته اند. هدف از این تحقیق که بین سالهای 1392 و 1393 انجام گرفت بررسی اثرات ترکیبات اکدیستروئیدی موجود در گیاه سیلن ایرانیsilene aucheriana boiss از تیره caryophyllaceae، هالوفنوزاید (آنالوگ اکدایسون) و فارکس (آنالوگ هورمون جوانی) بر موریانه ی .sp reticulitermes و محاسبه ی زمان کشندگی (مقادیر lt50 وlt90 ) در قالب آزمون های انتخابی و غیر انتخابی و تماسی بود. موریانه های reticulitermes sp. می توانند اجتماعات خود را درون درختان زنده مستقر نمایند و باعث مرگ گیاهان مانند درختان مو در شهرکرد (ایران) شوند. یک استراتژی برای کنترل موریانه ها استفاده از مواد سمی کند اثر می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش پروبیت نشان داد که با افزایش غلظت، زمان مرگ و میر (lt50 و lt90) کاهش یافت. درصد مرگ و میر محاسبه شده در غلظت های 1000، 2500، 5000 و 10000 پی پی ام هالوفنوزاید در آزمون انتخابی به ترتیب 54، 60، 76 و 80 درصد و برای عصاره گیاه s. aucheriana در غلظت های 5، 10، 20 و 40 درصد به ترتیب 58، 68، 75 و 89 درصد و برای فارکس در غلظت های 500، 1000، 2500 و 5000 پی پی ام به ترتیب60، 75، 80 و 95 درصد بود. همچنین فارکس سبب تبدیل کارگر به پیش سرباز غیرفعال از نظر تغذیه و خسارت در حدود غلظتی 5000-500 پی پی ام شد. همچنین ترکیبات اکدیستروئیدی موجود در گیاه s. aucheriana و هالوفنوزاید سبب اختلال در پوست اندازی و متعاقبا مرگ و میر در موریانه reticulitermes sp. شد. بنابر این برای کنترل موریانه ها در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات (ipm)لازم است مطالعات جامعی روی ترکیبات اکدیستروئیدی و آنالوگ های هورمون جوانی انجام شود.
بنفشه احمدی لاری سعید محرمی پور
کرم گلوگاه انار مهمترین آفت باغ های انار ایران، به صورت لاروهای سنین مختلف زمستان گذرانی می کند. از این رو باید بتواند برای حفظ جمعیت خود دماهای پایین در فصل زمستان را تحمل و ذخایر انرژی را برای زنده ماندن در طول فصل سرد و همچنین از سرگیری رشد و نمو در فصل رشد و پیش از ظهور گل های انار در بهار به بهترین شکل مدیریت کند. اگرچه سرماسختی می تواند تحمل لاروها را نسبت به دماهای زیر صفر بالا ببرد، اما تطابق فنولوژیکی بالایی که بین این حشره و گیاه میزبان وجود دارد و عدم ظهور پروانه های نسل زمستانه تا اوایل اردیبهشت با وجود این که دما از اواسط اسفند از آستانه رشد لاروها بالاتر می رود، تنها در صورتی امکان پذیر است که لاروها دارای دیاپوز باشند. با بررسی میزان تنفس، ذخایر انرژی و اندازه گیری مغز لاروهای کرم گلوگاه انار برای اولین بار به طور علمی دلایل فیزیولوژیک و چگونگی دیاپوز زمستانه در لاروهای کرم گلوگاه انار به اثبات رسید. اندازه گیری نرخ مصرف اکسیژن در لاروهای زمستان گذران نشان داد این لاروها نه تنها در دماهای محیط، رکود سوخت و سازی دارند، بلکه نگهداری آن ها به مدت 24 ساعت در دمای c° 20 نیز نرخ سوخت و ساز را افزایش نمی دهد. رکود سوخت و سازی، لاروهای زمستان گذران کرم گلوگاه انار را قادر می سازد که منابع انرژی را به بهترین شکل مدیریت و جمعیت را تا بهار سال آینده حفظ کنند. همچنین با بررسی مغز، شاخصی مرفولوژیک برای لاروهای در حال دیاپوز به دست آمد: مغز لاروهای در حال دیاپوزکوچک تر است و در ناحیه لوب های چشمی لکه های بیضی شکل قهوه ای رنگ وجود دارد. بررسی نقطه انجماد و میزان تحمل لاروهای زمستان گذران نشان داد توانایی لاروهای کرم گلوگاه برای تحمل دماهای پایین شگفت انگیز است، چرا که پراکنش این حشره در مناطقی است که به ندرت دمای محیط به مرز نقطه انجماد نزدیک می شود. برای مثال 70 درصد ازجمعیت لاروهای کرم گلوگاه انار که در بهمن ماه جمع آوری شده بودند توانستند دمای c°10- را به مدت 3 ساعت تحمل کرده و زنده بمانند. این در حالی است که دمای هوا در فصل زمستان در مناطق انارکاری به ندرت ممکن است تا این دما پایین برود. به علاوه زمستان گذرانی در داخل انار یک مزیت محسوب می شود، چرا که نوسانات دما در این میکروکلیما نسبت به محیط اطراف کمتر است و مانعی برای نفوذ سرماست. پایین ترین نقطه انجماد برای لاروها c° 5/21- بود و با وجود این که میانگین نقطه انجماد در لاروهای زمستان گذران و لاروهای جمع آوری شده در فصل تابستان تفاوت معنی داری نداشت، اما افزایش ترکیبات محافظت کننده از سرما نظیر گلیسرول و سوربیتول در همولنف و بازآرایی اسیدهای چرب غشاء به خصوص افزایش چشمگیر اسید چرب اولئیک در لاروهای زمستان-گذارن باعث افزایش سرماسختی در این لاروها شد. تلفیق داده های هواشناسی با اطلاعات فیزیولوژیکی به دست آمده در تحقیق حاضر نشان می دهد سرمای زمستان در مناطق انارکاری ایران نمی تواند عامل کلیدی برای کاهش جمعیت این آفت باشد.
مریم وهابی مشهور سعید محرمی پور
در دهه های اخیر، فرمولاسیون های جدیدی از حشره کش های گیاهی به عنوان جایگزینی مناسب برای آفت کشهای شیمیایی توسعه یافته است. در این تحقیق، سمیت تماسی، خاصیت دورکنندگی، شاخص های تغذیه ای و ارزیابی خسارت اسانس گیاه درمنه، besser sieberi artemisia قبل و بعد از نانوکپسوله شدن، روی سوسک برگخوار نارون(müller) xanthogaleruca luteola مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش ها تحت شرایط دمایی 1± 25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد، شرایط نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی انجام شد. مقدار lc50 فرمولاسیون نانوکپسوله اسانس درمنه، 24 ساعت پس از کاربرد برای تخم ، لارو سن دوم و حشره کامل به ترتیب 5279، 3939، 5169 پی پی ام و برای اسانس خالص درمنه این مقدار به ترتیب برابر با 6825 , 5130 و 8035 پی پی ام ثبت شد. اثرات دورکنندگی نانوکپسول اسانس گیاه درمنه پس از 24 ساعت به طور معنی داری بیشتر از اسانس خالص بود. فرمولاسیون نانوکپسول اسانس در غلظت مختلف اثرات معنی داری روی کارایی تبدیل غذای خورده شده (eci)، شاخص تقریبی هضم شوندگی (ad) و کارایی تبدیل غذای هضم شده (ecd) داشت. همچنین تغذیه لارو سن دو و سه از برگ های تیمار شده با فرمولاسیون نانوکپسول اسانس درمنه به غلظت 3000 پی پی ام، باعث کاهش چشم گیری در خسارت وارد شده به برگ نارون، در مقایسه با شاهد شد . نتایج به دست آمده نشان داد که فرمولاسیون نانوکپسول، قدرت رهاسازی تدریجی اسانس و افزایش دوام آن را در پی دارد. در ضمن فرمولاسیون تهیه شده، قابلیت رقیق شدن در آب را دارا بوده و از طریق پاشیدن می توان به اثر حشره کشی مناسب دست یافت.
اکرم تقی زاده ساروکلایی سعید محرمی پور
چکیده ندارد.
مریم پهلوان یلی سعید محرمی پور
چکیده ندارد.
امین صدارتیان جهرمی یعقوب فتحی پور
چکیده ندارد.
مسلم بسیج علیرضا عسکریان زاده
چکیده(تمام نما) مگس مینوز blanchard liriomyza sativae در سال های اخیر با گسترش دامنه ی پراکنش خود، به آفت مهم سبزیجات و گیاهان زینتی در جهان تبدیل شده است. به دلیل پتانسیل بالای این حشره در بروز مقاومت به حشره کش ها ی رایج استفاده از ارقام مقاوم گیاهی و پارازیتوییدها به عنوان رهیافت های موثر در مدیریت تلفیقی این آفت مطرح است. از آنجاییکه این حشره، آفت اصلی خیار می باشد، مقاومت هفده رقم خیار (خسیب ، جیرفت1، اورگرین، ویکیما، سلطان، کریم، کوراژ، زحل، سوپر د امینوس، ماکسیموس، ویکتور، گرین مجیک، رویال، سرویس پلاس، بومی گرگان، بومی سنندج و بومی رودبار) نسبت به مگس مینوز سبزیجات l. sativae مورد ارزیابی قرار گرفت. تمامی ارقام در آزمایش غربال در شرایط گلخانه ای و با شاخص هایی نظیر تعداد نیش تغذیه ای، تعداد تونل لاروی سن اول، نسبت تعداد تونل لاروی سن اول به تعداد نیش تغذیه ای و نرخ صدمه ارزیابی شدند و در این آزمایش تفاوت های معنی داری از لحاظ شاخص های فوق مشاهده شد(p<0.01) به طوریکه که از نظر تعداد نیش تغذیه ای، ارقام کریم و کوراژ به ترتیب با میانگین 71/0±29 و 001/0±28 دارای بیشترین نیش تغذیه ای بودند که از نظر آماری با تمامی ارقام دیگر اختلاف معنی دار داشتند. کمترین نیش تغذیه ای در رقم بومی گرگان با میانگین 37/0±8/2 ثبت شد از نظر صفت تعداد تونل لاروی رقم کریم دارای بیشترین تونل لاروی با میانگین 71/0±7 بود، کمترین تعداد تونل در رقم بومی گرگان بامیانگین49/0±8/0 دیده شد همچنین در صفت نسبت تعداد تونل لاروی به نیش تغذیه ای ارقام گرین مجیک و سرویس پلاس به ترتیب با میانگین 08/0±55/0 و 06/0±51/0 دارای بیشترین نسبت تعداد تونل لاروی به نیش تغذیه ای بودند بررسی صفت نرخ صدمه نیز نشان داد که کمترین نرخ صدمه متعلق به ارقام بومی سنندج و بومی گرگان به ترتیب با میانگین37/0±2/2 و4/0±4/1 بود و در عین حال این ارقام دارای کمترین تعداد تخم وکمترین تعداد تونل بوده واز نظر نسبت تونل به نیش تغذیه ای با ارقام کوراژ و سلطان اختلاف معنی داری نداشتند. در نهایت ارقام خیار در این آزمایش با استفاده از تمام شاخص ها تجزیه کلاستر و به چهار گروه عمده ی حساس(ارقام کریم، کوراژ، زحل)، نیمه حساس(ارقام خسیب، جیرفت1، اورگرین، ویکیما و سلطان)، نیمه مقاوم(سوپر دامینوس، ماکسیموس، ویکتور،گرین مجیک، رویال، سرویس پلاس و بومی رودبار) و مقاوم(ارقام بومی سنندج وگرگان) طبقه بندی شدند. در ادامه ارقام انتخاب شده از نتایج آزمایش غربال برای مطالعه ی مقاومت آنتی بیوزی در شرایط آزمایشگاه و در دمای 1 ± 25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ±65 درصد و دوره ی نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی با شاخص هایی نظیر طول دوره جنینی، طول دوره لاروی، درصد مرگ ومیر لاروی، طول دوره شفیرگی، وزن شفیرگی، درصد مرگ و میر شفیرگی و نسبت جنسی مورد ارزیابی قرار گرفت. در تجزیه چند متغیره داده ها اختلاف معنی دار در همه شاخص ها مشاهده شد(p<0.01) و در تجزیه داده ها با استفاده از واریانس یک طرفه تفاوت معنی دار در همه شاخص های ذکر شده به جز وزن شفیرگی و نسبت جنسی مشاهده گردید. نتایج نشان یای که طول دوره جنینی در رقم سوپر دامینوس که عمدتاً به صورت مزرعه ای کشت می شود با میانگین 01/0± 03/4 روز بیشترین مقدار و در رقم گلخانه ای کریم با میانگین 05/0 ± 12/3 کمترین مقدار بود همچنین از نظر طول دوره ی لاروی در رقم سوپردامینوس با میانگبن 07/0± 53/5 روز بیشترین مقدار و در رقم کریم با میانگین 1/0±36/4 روز کمترین مقدار بود، همچنین بیشترین میزان مرگ و میر لاروی در رقم سوپر با میانگین 24/1±41 درصد و کمترین میزان مرگ و میر لاروی در رقم کریم با میانگین 29/0 ±80/10 درصد مشاهده شد، طول دوره شفیرگی در رقم سوپردامینوس با میانگین 07/0±47/8 روز بیشترین مقدار و رقم کریم با میانگین02/0 ± 06/8 کمترین مقدار مشاهده شد، ارقام خیار بر اساس تمام صفات بررسی شده در آزمایش آنتی بیوز تجزیه کلاستر شدند و ارقام مورد مطالعه به سه گروه حساس(ارقام گلخانه ای سلطان ،کریم و جیرفت)، با مقاومت کم(ارقام بومی گرگان و ویکتور) و مقاومت متوسط(رقم سوپردامینوس) طبقه بندی شدند. به طور کلی از نتایج این تحقیق چنین برداشت می شود که ارقامی که عمدتا به صورت مزرعه ای کشت می شوند نسبت به ارقام گلخانه ای احتمالا مقاوم تر هستند. نتایج فوق تنوع ژنتیکی معنی داری را بین ارقام خیار نسبت به مگس مینوز سبزیجات به اثبات رساند. همچنین در تحقیق حاضر در یک سیستم سطوح غذایی سه گانه، تاثیر سطح اول تغذیه (رقم خیار) بر سطح سوم تغذیه (زنبورisaea diglyphus) در شرایط مزرعه ای و در دو آزمایش(وضعیت طبیعی گیاه و وضعیتی که قسمت های کناری برگ ها بریده شده بود) به انجام رسید، اما اختلاف معنی داری در میزان جلب زنبور پارازیتویید بین ارقام خیار مشاهده نشد.
محمد خیراندیش کشکویی سعید محرمی پور
این تحقیق به منظور شناسایی فون بال ریشکداران کرمان و حومه و بررسی تغییرات جمعیت تریپسهای فعال در گل رز طی سالهای 1377 و 1378 انجام گردید. در مطالعات فونستیک مجموعا 42 گونه متعلق به 22 جنس و 3 خانواده جمع آوری گردید. از این تعداد 8 گونه برای اولین بار از ایران گزارش می شود که با علامت ** مشخص شده اند. همچنین تعدادی از گونه ها برای اولین بار از کرمان گزارش می شود که با علامت * مشخص گردیده اند اسامی گونه ها به ترتیب زیر راسته و خانواده عبارتند از: i-tubulifera. 1- phlaeothripidae. haplothrips tritici (kurdjomov). h. reuteri* (karny). h. clarisetis* priesner. h. kermanensis zur strassen. h. aculeatus** (fabricius). h. minutus** uzel. h. flavitibia** williams. ataliothrips reuteri (bagnall). idiothrips ficus** bhatti. ii- terebrantia. 1- aeolothripidae. aeolothrips intermedius* bagnall. a. collaris priesner*. a. fasciatus* l. a. heinzi** zur strassen. a. afghanus** jenser. melanthrips fuscus* sulzer. m. pallidior* priesner. rhipidothrips gratiosus** uzel. 2- thripidae. retithrips syriacus* (mayet). dendrothrips saltator* uzel. irothrips manicatus* haliday. ch, meridionalis* bagnall. limothrips angulicornis* jablonowski. scolothrips longicornis* priesner. aptinothrips rufus* (gmelin). anaphothrips sudanensis* trybom. eremiothrips shirabudinensis* jachontov. er. dubius** priesner. t ips tabaci lindeman. th. major* uzel. th. meridionalis* (priesner). th. pillichi* priesner. th. atratus* haliday. th. trehernei* priesner. th. angusticps* uzel. sitothrips arabicus* priesner. oxythrips tamaricis* (bagnall). odontothrips confusus* priesner. frankiniella intonsa* trybom. f. schultzei* (trybom). mycterothrips* sp. pezothrips* sp. tenothrips* sp در این بررسی تعدادی از پرداتورهای تریپسها نیز جمع آوری گردید که گونه orius vicinus ribaut برای فون ایران جدید می باشد. در بررسی هایی که از اوایل اردیبهشت تا اواسط مهر سال 1378 بر روی تراکم جمعیت گونه های فعال در دو رقم pascali (گل سفید) و super star (گل قرمز) گل انجام گرفت مشخص گردید که در روی هر دو رقم در ابتدا گونه thrips tabaci نسبت به سایر گونه ها غالب است ولی در رقم pascali حدودا از اواسط تیر ماه و در رقم super star از اواسط خرداد ماه گونه franklinilla intonsa گونه غالب در روی گل رز می باشد.
ابراهیم گیلاسیان سعید محرمی پور
در بررسی های انجام شده طی سالهای 1377-78 که به منظور شناسایی فون بال ریشکداران شهرستان گرگان صورت گرفت جمعا"34 گونه تریپس از 3 خانواده و 19 جنس جمع آوری گردید. که از این تعداد 7 گونه برای فون ایران جدید می باشند. همچنین دو جنس exothrips و stenothrips نیز اولین بار از ایران گزارش می شود. یک گونه از جنس tenothrips پس از ارسال به خارج شناسایی نگردید که برای مشخص شدن گونه آن به بررسی بیشتر نیاز می باشد. تریپس های جمع آوری شده متعلق به 4 تیپ گیاهی زراعی، سبزی و صیفی، علف هرز و زینتی بودند.
موسی صابر میرجلیل حجازی
تاثیر حشره کشهای رایج در کنترل سن گندم eurygaster integriceps ، فنیتروتیون و دلتامترین ، بر روی زنبورهای پارازیتوئید trissolcus grandis و t.semistriatus مطالعه شد.
مهدی ضرابی قدیر نوری نبلانی
در این تحقیق خصوصیات زیستی ، تغییرات جمعیت و پراکنش فضایی سرخرطومی به منظور ارزیابی خسارت حشرات کامل در مزارع چغندر قند بهاره مناطق گرم و خشک استان اصفهان مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی های بیولوژی حشره نشان داد که حشرات کامل در ابتدای بهار پس از خروج از دیاپوز ، علفهای هرز پناهگاه زمستانگذرانی را به سمت مزارع در حال سبز شدن ترک کرده و به شدت از گیاهچه ها تغذیه می کنند. حشرات ماده پس از تغذیه ، جفتگیری کرده و داخل برگها تخمگذاری می کنند . لاروها با سوراخ کردن برگ خود را به زمین انداخته ودر کنار ریشه مستقر می شوند. این حشره چهار سن لاروی دارد و یک نسلی است.حشرات کامل نسل زمستانگذران در تیر ماه با حشرات کامل نسل جدید مخلوط می گردند. مطالعه تغییرات جمعیت حشرات کامل در سال 1378 نشان داد که جمعیت طی ماههای اردیبهشت و خرداد به آرامی رو به افزایش گذاشته و سپس کاهش می یابد. اما جمعیت بار دیگر در تیرماه که مقارن با ظهور نسل جدید است به حداکثر رسید تراکم سوسکها در مزرعه از شهریور ماه سیر نزولی داشت . همچنین پراکنش فضایی جمعیت حشرات ماده تجمعی و حشرات نر تصادفی برآورد گردید. به استناد بررسی های انجام شده در مورد ارزیابی خسارت حاصل از تغذیه حشرات کامل حشرات ماده تغذیه بیشتری نسبت به حشرات نر داشته و میزان تغذیه حشرات زمستانگذران در زمان خروج از دیاپوز بیش از زمانهای دیگر بود. تطبیق تغییرات جمعیت حشرات کامل و دوره های رویشی گیاه نشان داد که بیشترین خسارت آفت در دوره استقرار گیاه ( تا مرحله 8 برگی) مصادف با ماههای اردیبهشت و خرداد ، رخ می دهد. این خسارت تابع پراکنش تجمعی جمعیت بوده به صورت لکه ای است. در مزارع دارای کشت ردیفی ، 40 عدد بوته در هر متر مربع با وجود کاهش نزدیک به 50 درصد سطح سبز گیاهچه ها در اثر تغذیه سوسکها مانع از بروز خسارت اقتصادی می گردد.
علیرضا منفرد سعید محرمی پور
مقاومت 27 رقم کلزا (brassica napus l.) و گونه خردل وحشی (sinapis arvensis) به شته مومی کلم (brevicoryne brassicae l.) طی سالهای 80-79 در شرایط مزرعه و اتاق رشد مورد بررسی قرار گرفت. در شرایط مزرعه آلودگی به صورت طبیعی بود. شاخص آلودگی که معیار مقایسه مقاومت ارقام بود به صورت حاصلضرب ((میانگین طول ساقه آلوده)) در ((درصد گیاهان آلوده)) برای هر رقم محاسبه گردید. با مقایسه داده های نرمال شده براساس مقادیر شاخص آلودگی، ارقام pf, eurol, hyola 401, hyola 308 و okapi که کمترین میزان آلودگی را داشته و با شاهد مقاوم یعنی خردل وحشی تفاوت معنی داری نداشتند، بعنوان ارقام مقاوم تعیین شدند. و بقیه ارقام براساس دامنه شاخص آلودگی به گروههای نیمه مقاوم، نیمه حساس و حساس تقسیم بندی شدند. این بررسی نشان داد که با اندازه گیری طول ساقه آلوده به شته می توان تغییرات تراکم جمعیت در طول دوره نمونه برداری را تعیین کرد. همچنین از اجزا متشکله شاخص آلودگی یعنی میانگین طول ساقه آلوده و درصد گیاهان آلوده به ترتیب می توان بعنوان معیار مقایسه مقاومت آنتی بیوز و آنتی زنوز ارقام در مزرعه استفاده نمود. در شرایط اتاق رشد، آزمایش آنتی زنوز و تحمل با تعداد 27 رقم و هر کدام در دو مرحله انجام شد. آلوده سازی در مرحله اول با 10 شته و در مرحله دوم با 5 شته به ازای هر بوته صورت گرفت. نتایج نشان داد که ارقام در هر دو مرحله تفاوت معنی داری از لحاظ مقاومت آنتی زنوزی ندارند، ولی در آزمایش تحمل در مرحله دوم سه رقم تفاوت معنی داری با بقیه نشان دادند که دو رقم آن ها در مزرعه جز گروه مقاومت تعیین شده بودند. این دو رقم یعنی okapi و eurol به همراه حساسترین رقم مزرعه یعنی boomrang و رقم تجارتی pf در ازمایش آنتی بیوز مورد استفاده قرار گرفتند. دراین آزمایش پارامترهایی شامل، نرخ تولید مثل ذاتی (rm)، نرخ میانگین رشد نسبی (mrgr)، دوره پیش از بلوغ (pre-reproductive period)، نرخ تولیدمثل روزانه (daily reproductive rate) اندازه گیری شد. مقایسه نتایج نشان داد که رقم boomrang در شرایط اتاق رشد نیز حساس بوده و ارقام eurol, okapi و pf در هر دو شرایط مقاوم می باشند.