نام پژوهشگر: کریم عبداللهی نژاد
سمیه فرستاده صنوبری کریم عبداللهی نژاد
یکی از خواسته های شهروندان، فراهم آمدن شرایطی است، که بتوانند حقوق خود را استیفا نمایند. هرچند برای اثبات آن ادّله ی کافی برای ارائه به دادگاه نداشته باشند، چرا که عدم امکان طرح دعوا در مراجع قضایی هیچگاه سبب نمی شود طلب کاری که حقّش انکار و تضییع شده است، خود را محق نداند و حقّش را از بین رفته ببیند. بنابراین طبیعت ابناء بشر از بین رفتن حق را نمی پذیرد و به دنبال راهکاری است که آن را بازگرداند. حال اگر همه ی راه ها برای رسیدن به حق مسدود باشد، هیچ بعید نیست، آتش خشم و غضب ذیحق شعله ور شده و او را به ارتکاب اعمالی سوق دهد، که جبران آن برای جامعه و خود فرد ممکن نباشد. در این میان، تقاص راهکاری است، که برای صاحب حقّی که حقّش توسط بدهکار یا غاصبی انکار می شود، و جهت طرح دعوا در محاکم، مستندات قانونی ندارد، این امکان را فراهم می آورد، که تحت شرایطی حقّش را از اموال بدهکار، بدون اذن و رضایت او و بدون مراجعه به دادگاه، استیفا نماید. فقهای شیعی در اصل جواز تقاص اختلافی ندارند؛ و فقط، برخی قائل به تحریم تقاص از مال امانی شده اند، که ادله ی ایشان توسط موافقان مشروعیت تقاص از امانت، رد می شود؛ و اختلافاتی در مورد بینه و عدم آن وجود دارد؛ ولی فقهای اهل سنت علاوه بر اینکه در زمینه ی تقاص از امانت اختلاف دارند، در اصل جواز مقاصه، و شرایط آن نیز اختلاف دارند؛ یعنی ایشان در مورد ظفریافتن به حقوق مترتب بر ذمه اختلاف نظر دارند؛ از میان ایشان، حنیفه، مالکیه و شافعیه تحصیل حقوق را به غیر دعوا، در حالات معین و به شروط خاص اجازه می دهند؛ اما اصل نزد حنابله این است که در هر باری که صاحب حق بخواهد حقش را بدون اذن غریم استیفا کند، اذن حاکم شرط است؛ البته برای حنابله، بر طبق این اصل، استثنائاتی نیز هست؛ در اینجا نیز موافقان جواز مقاصه بر ادله ی مخالفان خدشه وارد می کنند. به هر حال، ادلّه ی معتبر فقه امامیه و اهل سنت، حاکی از مشروعیّت و جواز تقاص است و احکام و شرایط این نهاد استیفای حق، در منابع فقهی مطرح شده و جوازها و محدودیّت های آن تبیین شده است. با اعمال تقاص، طلب کار حقّش را دریافت می-کند و ذمّه ی بدهکار بری می شود و تعهد فیمابین ساقط خواهد شد.
محمد علی محرومی کریم عبداللهی نژاد
در این پژوهش سعی شده است به بررسی و مقایسه ی آرای فقهی شیخ طوسی و ابن ادریس حلی در باب تجارت و اجاره پرداخته شود.از سویی با توجه به حکم فرمایی تفکرات فقهی شیخ طوسی بر فقه شیعه و از سوی دیگر نقش کلیدی ابن ادریس در تطور فقه شیعه،تلاش شده است تا نظرات انتقادی ابن ادریس نسبت به شیخ و اختلافات اساسی آنان،ارائه و روشن گردد.اختلافات این دو فقیه بیشتر در مبانی کلی استنباط متمرکز می باشد و در مسائل جزیی اختلاف کمتر به چشم می خورد.در این پایان نامه مشخص می شود که اختلاف اساسی میان این دو فقیه عمدتا در روش های استنباط حدیث و مبانی فقهی می باشد.