نام پژوهشگر: بیان حاتمی ژارآباد

بررسی حسّ اجتماع در بین اجتماعات مجازی ایرانی و عوامل موثر بر آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1392
  بیان حاتمی ژارآباد   سلیمان پاک سرشت

آغاز قرن بیست و یکم تفاوت ماهوی حتی با یک دهه قبل از خود دارد. امروزه انقلابی شگرف در فنون ارتباطی و اطلاعاتی بوجود آمده است. شکل گذاری یک نظام ارتباطی جدید مبتنی بر زبان همگانی دیجیتالی، بنیاد جامعه را چنان دگرگون کرده که هیچ گونه انزوا گزینی و کناره گیری را برنمی تابد و حتی دور افتاده ترین و سنتی ترین جوامع نیز از بستن مرز های خود به روی جریان ها و شبکه های جهانی ناتوان هستند. اینترنت پدیده ی شگفت قرن، انقلاب مهمی در ارتباطات پدید آورده است. ویژگی عمده ای که می-توان آن را در اینترنت جست و در سایر شبکه ای ارتباطی خبری از آن نیست، تعامل است.تعاملی بودن ارتباطات در فضاهای مجازی، فرصت شکل گیری اجتماعات جدید برای کاربران فراهم ساخته است. دو دیدگاه در مورد شکل گیری اجتماعات مجازی وجود دارد؛ اول آن که منتقدان بر این باورند که گروه های مجازی اجتماعات واقعی را ایجاد نمی کنند. آنها استدلال می کنند که برخی ویژگی های فراموش شده باعث شده که گروه های آنلاین جایگزین کمرنگی برای اجتماعات چهره به چهره سنتی شوند. اما برخی جواب می دهند که اجتماعات آنلاین نه تنها اجتماعات واقعی هستند، بلکه حتی پتانسیل حمایت از اجتماعات چهره به چهره و نگه داشتن اجتماعات محلی با یکدیگر را دارند. بر همین اساس در این پژوهش به سنجش حسّ اجتماع به عنوان مهمترین نمود تشکیل اجتماع در گروه های مجازی ایرانی پرداخته شده است، تا مشخص شود که در فضا های مجازی ما شاهد شکل-گیری اجتماعات مجازی هستیم یا خیر؟ برای رسیدن به این منظور چهار گروه مجازی در حوزه های فعالیت علمی، سرگرمی، زنان و هنر به عنوان جامعه ی آماری انتخاب شد و پس از تعیین حجم نمونه پرسشنامه ها برای اعضای این گروه های مجازی فرستاده شدند. نتایج به دست آمده از 587 پرسشنامه ی، نشان می دهد که حدود 60 درصد از پاسخگویان اظهار داشته اند که حسّ اجتماع زیاد و خیلی زیادی نسبت به اجتماع مجازی خود دارند و تنها دو درصد آنها اعلام کرده اند که حسّ اجتماع خیلی کمی به اجتماع مجازی خود دارند. این نتایج ما را با نظریات موافقان تشکل اجتماع در فضاهای مجازی همسو می کند. نظریات افرادی مثل پاپادیکس (2003) که معتقد بود در اجتماعات مجازی ویژگی هایی همانند اجتماعات واقعی وجود دارد، هرچند که تفاوت هایی نیز بین آن ها به چشم می خورد. تونتری، کوسن، الونن و تارکیانن (2011) بیان می کنند که اعضای اجتماعات مجازی می توانند حسّ اجتماع را مانند حسّ اجتماع سنتی مبتنی بر روابط چهره به چهره برقرار کنند. کیم، لی و کنگ (2012) از اهمیت اجتماعات مجازی صحبت می کنند که می تواند در کنار جهان واقعی به عنوان جهان دوم در جریان باشند. پریس، کریچمار و آبراس (2003) معتقدند که اکنون دیگر اجتماعات آنلاین به عنوان یک قسمت طبیعی از زندگی افراد است و تفاوت زیادی بین اجتماعات آنلاین و رو در رو وجود ندارد. بلانچارد و مارکوس (2002) به این نتیجه رسیده اند که همانطور که نزدیکی صرف، عاملی در ایجاد اجتماع نمی-باشد، دوری را نیز نمی توان مانعی بر سر ایجاد اجتماع دانست. بدین ترتیب در فضاهای مجازی اجتماع می تواند شکل گیرد. اما همه ی زیست گاه های مجازی به اجتماع تبدیل نمی شوند، بلکه برای تبدیل زیست گاه های مجازی به اجتماعات مجازی باید حسّ اجتماع بین اعضا وجود داشته باشد. بر اساس نتیجه ی به دست آمده در پژوهش حاضر و با توجه به نتایج تحقیقات قبلی می توان چنین استنباط نمود که جوامع آنلاین تفاوت های مهمی با اجتماعات چهره به چهره دارند؛ اما زمانی که منتقدان، اجتماعات آنلاین را به عنوان بسیار مجزا از گروه های زندگی واقعی توصیف می کنند. ، این مقایسه به نظر می رسد که بر اساس اجتماعات آرمانی است، تا اینکه مبتنی بر اجتماعات چهره به چهره ی موجود باشد. حتی قبل از گروه های آنلاین، محققان به تحقیق بر روی اجتماعات واقعی به خاطر یک تغییر مهم پرداخته بودند؛ تغییر مهم این بود که اجتماع دیگر نه در نزدیکی فیزیکی بلکه در اصطلاح شبکه های اجتماعی تصور می شد. کاربرد تلفن، خودرو و هواپیما از مدت ها قبل، این معنا را می رساند که ایجاد و حفظ روابط اجتماعی خارج از محله های فیزیکی یک فرد امکان پذیر است تا آنجا که بندیکت اندرسون برای توصیف ملت های مدرن از اصطلاح جوامع تخیلی یا تصوری استفاده کرده است. اندرسون بیان می کند که" ملّت جامعه ی سیاسی تصوری است که با لذات محدود و دارای حاکمیت تصور می شود". تصوری است چون اعضای کوچکترین ملت نیز بیشتر هم قطاران خود را نخواهند شناخت یا ملاقاتشان نخواهند کرد و یا حتی نکته-ای در مورد آنها نخواهند دانست. اما در اذهان هر یک از آنها تصویری از اجتماع واحدشان زندگی می کند. از نظر وی همه ی جوامع بزرگ تر از روستاهایی که ارتباطشان رودر رو است، تصوری هستند. اندرسون بیان می کند که؛ تصور مستلزم کذب بودن نیست و جوامع را باید بر اساس شیوه ی تصور شدن آنها از هم تفکیک نمود. پس می توان گفت نگرانی منتقدان در مورد اجتماعات مجازی برخواسته از افسانه-ی جامعه ی شبانی است زیرا روابط اجتماعی در حال حاظر از لحاظ جغرافیایی پراکنده و ارتباطات به شدت از راه دور هستند. علاوه بر سنجش میزان وجود حسّ اجتماع در اجتماعات مجازی مورد نظر، در تحقیق حاضر بررسی عوامل موثر فرض شده بر حسّ اجتماع مجازی نیز صورت گرفته است. عوامل فرض شده شامل هشت متغیر؛ نظارت و کنترل، درگیری، ارزش-ها و هنجار ها، آشنایی قبلی، تعداد اعضا و گمنامی و حسّ اجتماع واقعی می باشد، که انتخاب این متغیرها بر اساس تأکیدی است که در نظریات و تحقیقات مطرح شده بر اهمیت تأثیر این ویژگی ها بر روی حسّ اجتماع شده است. نتایج به دست آمده برای تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم این عوامل نشان می دهد که در کل از هشت رابطه ی موجود در بین عوامل فرض شده پنج مورد تأیید شده و سه مورد رد شده اند. تأیید رابطه ی نظارت و کنترل در اجتماع با حسّ اجتماع مجازی، همسو با نظریات کلمن (1990)، چای و هچتر (1987) و لیندنبرگ (1988) است؛ که وجود نظارت و کنترل را برای اجتماع ضروری می دانستند. تأیید رابطه ی درگیری در اجتماع مجازی با حسّ اجتماع مجازی، در جهت تأیید نظریات کوو و کیم (2003) می باشد. که غوطه وری و درگیری در اجتماع را به عنوان یکی از عوامل موثر در حسّ اجتماع مجازی می دانستند. تأیید فرضیه ی مربوط به تأثیر ارزش ها و هنجار ها از طریق نظارت و کنترل بر حسّ اجتماع مجازی همسو با دیدگاه پارسونز (1973) و کلمن (1990) می باشد. این دو از حتمی بودن وجود نظارت و کنترل برای اجرای ارزش ها و هنجارها که برای کارکرد اجتماع ضروری هستند صحبت می کنند. رابطه ی بین گمنامی و حسّ اجتماع نیز از تأیید آماری برخوردار بوده که این یافته همسو با نتایج به دست آمده در مطالعه ی دهقان و نیکبخش (1385) می باشد. آنها معتقد بودند که در فضاهای مجازی افراد به گمنامی تمایل دارند و به ایفای نقش می-پردازند و با بیان آنچه در دنیای واقعی امکان گفتنش را نداشتند، زمینه را برای برقراری روابط صمیمانه برقرار می کنند. رابطه ی حسّ اجتماع واقعی با حسّ اجتماع مجازی نیز تأیید شده است. تأیید این یافته همسو با مطالعه ی ربیعی (1387) و بررسی باری و گلیا (1996) می-باشد که از در هم تنیدگی دو اجتماع مجازی و واقعی و تأثیرات متقابل آن ها صحبت می کنند. نتایج نشان از عدم تأیید رابطه ی سابقه ی حضور با ارزش ها و هنجارها می باشد که این نتیجه همسو با نظریات چای و هچتر(1987) و مطالعه ی دهقان و نیکبخش (1385) نمی باشد که سابقه ی عضویت را به عنوان عاملی موثر در ایجاد همبستگی و صمیمیت می دانستند. در مورد علّت احتمالی عدم تأیید این رابطه می توان گفت که چون تقریباً 78 درصد پاسخگویان دارای سابقه ی عضویت کمتر از 2 سال بوده اند و بیشتر آن ها در یک دامنه قرار گرفته-اند، متغیر سابقه ی حضور نتوانسته است اثر خود را بر روی متغیر ارزش ها و هنجارها نشان دهد. علی رغم معنادار بودن رابطه ی بین تعداد اعضا با گمنامی، بخاطر رابطه ی معکوسی که بین دو متغیر وجود دارد، فرضیه تأیید نمی شود. این نتیجه ای شاید به خاطر آن بوده که نمونه ی انتخاب شده بیشتر از دو اجتماع مجازی سرگرمی و علمی است که تعداد افراد عضو فراوان بوده است به طوری که متغیر تعداد اعضا نتوانسته تأثیر لازم را داشته باشد و مقایسه خوبی از میزان وجود گمنامی بر اساس متغیر تعداد اعضا صورت نگرفته است. این نتیجه بر خلاف نظریات چای و هچتر(1987) و زیمل (1908) می باشد، آنها معتقد بودند که هر چه گروه کوچک تر باشد، افراد از هم شناخت بیشتری دارند و روابط نزدیکی با هم دارند و با افزایش تعداد اعضا شرایط فرق می کند. فرضیه ما پیرامون رابطه ی متغیر آشنایی قبلی با حسّ اجتماع مجازی نیز رد شده است. این یافته با نتیجه ی به دست آمده در تحقیق کوو و کیم ( 2003) همسو نمی باشد. این دو نشان دادند، اجتماعات مجازی که اعضای آن قبل از عضویت در آن اجتماع، در دنیای واقعی از یکدیگر شناخت داشته اند، نسبت به اجتماعات مجازی که اعضای آن از قبل با هم آشنایی نداشتند، حسّ اجتماع قوی تری دارند. از میان ضرایب به دست آمده، تأثیر درگیری در اجتماع مجازی بر روی حسّ اجتماع مجازی با مقدار بتای برابر با 67/0 بیشترین تأثیر را در میان سایر متغیرها بر روی حسّ اجتماع مجازی دارد. علاوه بر سنجش فرضیات با استفاده از نرم افزارspss به برازش مدل با استفاده از نرم افزار amos نیز پرداخته شده است. ضرایب رگرسیون به دست آمده از طریق مدل سازی معادله ساختاری نشان می دهد که متغیر حسّ اجتماع واقعی تأثیر مستقیم بیشتری نسبت به بقیه ی متغیر ها بر روی حسّ اجتماع مجازی دارد؛ به این ترتیب افرادی که دارای حس اجتماعی قوی در دنیای واقعی هستند، دارای حسّ اجتماع مجازی قوی نیز می باشند و همینطور بالعکس. از طرف دیگر نتایج شاخص های برازش مدل بیانگر این می-باشد که هر چند مدل تدوین شده قابل قبول نبوده و نیاز به اصلاح دارد اما فاصله ی زیادی با مدلی که قابل قبول است، ندارد. بر همین اساس محقق اقدام به اصلاح مدل کرده است، به این ترتیب که بر اساس جداول، رگرسیون غیر استاندارد و استاندارد مشخص شد که مقادیر محاسبه شده، نبود تفاوت معنا دار ضریب تأثیر را برای رابطه ی تعداد اعضا با حسّ اجتماع مجازی، رابطه ی تعداد اعضا با نظارت و کنترل و رابطه ی سابقه ی حضور با میزان وجود ارزش ها و هنجارها، نشان می دهد. لذا توجیه آماری برای حذف این پارامتر وجود دارد، اما فقط توجیه آماری کافی نیست و باید توجیه نظری یا منطقی نیز برای حذف این مسیرها عنوان نمود. توجیه نظری برای حذف این مسیرها وجود ندارد اما می-توان آن ها را توجیه منطقی کرد؛ از آنجا که بیشتر نمونه ی تحقیق از دو اجتماع علمی و سرگرمی می باشد و از آنجا که تعداد اعضای این دو اجتماع زیاد بوده است، متغیر تعداد اعضا نتواسته است تأثیر خود را در اجتماعات مورد نظر ما نشان دهد و بر همین اساس رابطه-ای که با متغیر های حسّ اجتماع و میزان نظارت و کنترل داشته معنادر نبوده است. در مورد متغیر سابقه ی حضور نیز باید خاطر نشان کرد از آنجایی که در تحقیق حاضر تقریباً 78 درصد پاسخگویان دارای سابقه ی عضویت کمتر از دو سال بوده اند، متغیر سابقه ی حضور نتوانسته است اثر خود را بر روی متغیر ارزش ها و هنجار ها نشان دهد. استدلال ها ذکر شده، دلیل حذف مسیرهای مذکور را توضیح می دهد. در مجموع ضرایب به دست آمده بعد از اصلاح نشان می دهد که تقریباً در همه ی ضرایب افزایشی را شاهد هستیم اما مقدار این افزایش بسیار کم بوده است. پس از اصلاح نیز متغیر حسّ اجتماع واقعی تأثیر مستقیم بیشتری نسبت به بقیه ی متغیر ها بر روی حسّ اجتماع مجازی دارد. همچنین مقایسه ی شاخص های برازش پس از حذف هر سه مسیر، حاکی از بهبود در تمام شاخص ها و مفید بودن اصلاح انجام شده است، هر چند مدل اصلاح شده تا اندازه ای با معیارهای قابل قبول فاصله دارد پژوهش حاضر به مقایسه مدل برای دو اجتماع مجازی سرگرمی و علمی پرداخته است، هدف، بررسی این نکته می-باشد که آیا از حیث ارتباط های تأیید شده بین متغیرها و عوامل تعیین کننده ی حسّ اجتماع مجازی در دو اجتماع که از لحاظ ماهیتی با یکدیگر متفاوتند، تمایزی وجود دارد یا خیر؟ همه ی شاخص های برازش مدل برای اجتماع مجازی سرگرمی بهتر از اجتماع مجازی علمی بوده است این نشان دهنده ی مناسب تر بودن مدل طراحی شده ی ما برای اجتماع سرگرمی می باشد. این نتیجه ما را به سوی این برداشت مهم رهنمود می کند که در گروه های مجازی با حوزه ی فعالیت سرگرمی، حسّ اجتماع و عوامل موثر بر آن نمود بیشتری دارد. شاید به این خاطر باشد که در اجتماعات علمی افراد معمولاً برای رفع یک نیاز خود مثلاً گرفتن مقاله مراجعه می کنند و تا زمانی که نیازی برایشان پیش نیاید دوباره مراجعه نمی کنند بنابراین ارتباط ودرگیری زیادی با اجتماع مجازی خود ندارند و حسّ اجتماع زیادی بین آن-ها ایجاد نمی شود. اما برعکس در اجتماعات مجازی سرگرمی، افراد برای پر کردن وقت خود و لذت بردن به آن مراجعه می کنند و به طور پیوسته با یکدیگر در ارتباط بوده و همین باعث شکل گیری حسّ اجتماع قوی تری در بین آنان می شود.