نام پژوهشگر: سینا بداغی
سینا بداغی مینو شفایی
درشرایط فعلی ایران، فضاهای باز مدارس مکانی جدا از بنای مدرسه محسوب شده و ادامه طبیعی کلاس های درس نمی باشند و به عنوان باقیمانده سایت به آن نگاه می شود. این بستر، فاقد انسجام و هویت لازم بوده و به ارضای کامل نیازهای آموزشی ، بازی و استراحتِ دانش آموزان نمی پردازد. این درحالیست که این بستر در معماری مدارس سنتی ایران، همگام با سیستم آموزشی دوره خود، در ارتباط با فضا های بسته و نیمه باز مدرسه طراحی شده و علاوه بر کارکرد تفریحی، کارکردی آموزشی-اجتماعی نیز داشته است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی تاثیرات انواع فضاهای باز مدراس، بر میزان خلاقیت و یادگیری دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی، بوده است؛ و در نهایت پیدا کردن راهکار هایی برای طراحی اصولی فضا های باز و نیمه باز مدارس. هدف بعدی این پژوهش، بررسی سیستم های آموزشی جدید و شناخت فضا ها و کیفیت های مورد نیاز در مدارس موفق و جمع-آوری راهکار های طراحی اصولی این فضاها بوده است. سوالاتی همچون اینکه نیاز های رشدی دانش آموز پسر مقطع راهنمایی چیست؟ ارتباط دانش آموزان با فضای باز چه تاثیراتی بر میزان یادگیری و بروز خلاقیت آنها دارد؟ کارکرد وعملکرد فضا های باز در مدارس چه گستره ای را می تواند شامل شود؟ ارتباط اصولی میان فضا های بسته مدرسه با فضا های باز آن چگونه بایستی برقرار گردد؟ انواع مختلف فضا های باز در مدارس چه باید باشد؟ چگونه می توان از فضا های باز مدرسه بیشترین استفاده را کرد و راهکار های طراحی معماری برای دستیابی به بیشترین پتانسیل فضا های باز مدارس چیست؟ ازجمله سوالاتی هستند که در این پژوهش به آنها پرداخته شده است. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش فضاهای باز در مدارس بایستی سه حوزه فعالیتی را پشتیبانی نمایند : 1. تربیت بدنی و تفریح 2. توسعه اجتماعی 3. یادگیری و آموزش. بدین منظور فضاهای باز مدارس بایستی شامل : فضاهای طبیعی- شامل علفزار شهری ، درختستان ، باغ های آموزشی و فضاهای سبز- ، کلاس های درس بیرونی، زمین های بازی خلاقه و همچنین بازی های فعال و فضا های اجتماعیِ غیر رسمی باشند. از سوی دیگر مطابق با مفهوم مدرسه-محله ساکنین اجتماع محلی و دانش آموزان برخی از این فضاها را بطور مشترک و البته در ساعات زمانی متفاوت استفاده می نمایند؛ این مسئله در کنار معقول نمودن هزینه های لازم برای ایجاد فضا های مذکور، به بیشتر شدن ارتباط ساکنین محلی، ارتقاء حس تعلق به محله در ذهن ساکنین و آشنایی بیشتر ساکنین با فعالیت های آموزشی، اجتماعی و فرهنگی مدرسه می شود که منجر به افزایش نظارت همگانی بر مدارس و میزان کارآمدی آنها گردیده و مدرسه را تبدیل به مکانی برای ارتباط قشر های مختلف اجتماع محلی می نماید. از سوی دیگر فضا های آموزشی مدرسه راهنمایی بایستی طوری ساماندهی شوند که اجتماعات کوچکی برای یادگیری، ایجاد شود؛ دانش آموزان هر پایه در گروه های آموزشی مختص خود قرار می گیرند. هر یک از این اجتماعات فضا های آموزشی مختص خود را داشته و دانش آموزان هر گروه فضا های فوق را با یکدیگر سهیم می شوند که این مطلب باعث افزایش احساس تعلق به گروه در دانش آموز می گردد. تحقیقات صورت گرفته در این زمینه، بیشترین میزان تعداد دانش آموزان عضو هر گروه را 150 فرد پیشنهاد می نمایند. این اجتماعات یادگیری بایستی با در نظر گرفتن سلسله مراتب فضایی به هال عمومی ساختمان هسته آموزشی متصل گردند. بدین ترتیب فضا های یادگیری آموزان گروه های مختلفِ متعلق به اجتماعات یادگیریِ مختلف، در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته و به فعالیت های مختلف یادگیری می پردازند. مطلب حائز اهمیت دیگراینکه متخصصین با نگاه به روش های یادگیری نوع بشر در گذر زمان بدین نتیجه رسیده اند که سه فضای اصلی برای یادگیری در مدارس بایستی ایجاد شوند: 1. فضایی برای یادگیری جمعی از فرد سخنران 2. فضایی برای یادگیری از همسالان 3. فضایی برای یادگیری از خویشتن. فضا های مذکور بایستی در درون ساختمان های مدرسه و همچنین در فضا های باز مدرسه درنظر گرفته شوند. از سوی دیگر بسیاری از کیفیت های فضایی مورد نیاز در مدارس امروز همچون شفافیت، انعطاف پذیری، تنوع، چشم انداز داخلی و خارجی، تهویه و نور طبیعی، در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته اند.