نام پژوهشگر: اسماعیل سبزواری
اسماعیل سبزواری سید ابوالقاسم فروزانی
آغاز قرن چهارم هجری مصادف با ضعف خلافت عباسی و شروع تجزیه امپراطوری عباسی بود. ترکان بعد از ورود به جامعه اسلامی با زور شمشیر قدرت را به دست گرفتند، اما از آنجا که آنان فاقد تفکر سیاسی منسجمی بودند تا حکومت خود را بر اساس آن استوار و توجیه پذیر نمایند، بنابراین به پذیرش بنیادهای سیاسی اندیشه ایرانی و اسلامی روی آوردند. از یک طرف با انتساب خود به سلاطین ساسانی اندیشه شه مداری ایرانیان را اعمال کردند و ازطرف دیگر با پذیرش اسلام اهل سنت و اظهار اطاعت از خلیفه عباسی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود به اندیشه اسلامی پناه بردند. از این پس خلافت قدرت سیاسی، خود را در بخشهای مختلف امپراطوری در اختیار حکومتهای نیمه مستقل و مستقل قرار داد و به اطاعت ظاهری توسط آنها اکتفا میکند. این نیاز متقابل، خلافت و سلطنت را به هم پیوند میزند. در عصر غزنویان تعبیری خاص از دیانت به ابزاری برای توجیه کردارهای سیاسی سلطان و اعمال قدرت مطلقه او تبدیل شد. آنگاه که یکی از سلاطین غزنوی با قدرت میرسید میبایست به اظهار اطاعت نسبت به خلیفه عباسی موافقت وی را با اقدامات خود همراه نماید و از طرف دیگر سلطان غزنوی با مقابله و سرکوب دشمنان دستگاه خلافت عباسی وفاداری خود را به خلیفه ثابت مینمود و گاه او را دستاویزی برای اقدامات سلطه طلبانه خود قرار میداد.