نام پژوهشگر: خدیجه آسیمه
خدیجه آسیمه غلامرضا فولادی
در این پژوهش که با نام « بررسی ساختاری منظومه ی مانلی » اثر شاعر بزرگ معاصر، نیمایوشیج، انجام شده است، پس از طرح مباحثی پیرامون مکتب ساختارگرایی و ارتباط آن با شاخه های دیگر علوم انسانی، به بحث ساختارگرایی در نظریه های ادبی نیما اشاره کرده ایم. مطالعه ی اشعار، یادداشت ها، نامه ها، مقالات و نظریه های ادبی نیما، اهمیت ساختارگرایی را از دید او روشن می سازد و آگاهی این هنرمند بزرگ را از جریان های ادبی روزگار خود آشکار می کند. در این پژوهش عناصر داستانی منظومه ی مانلی از قبیل پیرنگ،زاویه ی دید و شخصیت پردازی را بررسی کرده ایم. نیما عناصر داستانی را با دقت زیادی در ساخت منظومه ی مانلی به کار برده است.او به پیرنگ توجه خاصی نشان داده است.تنوع زاویه ی دید و استفاده از دیدگاه های مدرن در ساخت منظومه از ویژگی های مهم این منظومه ی داستانی است. در بحث شخصیت پردازی،می توان ویژگی های مشترک بسیاری میان مانلی و خود نیما ملاحظه کرد و می توان نیما و مانلی را یکی دانست. اوضاع زمانه، زندگی و اندیشه های نیما از تمامی قسمت های منظومه آشکار است. نیما در منظومه ی مانلی به نوآوری های زبانی بسیاری دست زده است. توجه زیادی به ترکیب سازی دارد، از زبان عامیانه و محلی بهره می برد و گاهی از کلمات عربی نیز استفاده می کند. همچنین به ویژگی های ادبی منظومه از جمله کاربرد سمبول ها، تشبیه، حس آمیزی، آنیمیسم و غیره پرداخته ایم و در پایان، منظومه ی مانلی را به اختصار با قصه ی اوراشیمای صادق هدایت مقایسه کرده ایم.