نام پژوهشگر: حمیدرضا سروریان
قادر فقیهی حمیدرضا سروریان
فلاسفه اسلامی از طریق رهیافت اجتماعی و متکلمین اسلامی از طریق قاعده لطف به اثبات ضرورت وحی و نبوت برداخته اند و علامه در این بحث بیرو فیلسوفان است.
رباب ولی نژاد حمیدرضا سروریان
یکی از مباحث بنیادی در فلسفه بحث سعادت و شقاوت است هر انسانی فطرتاً طالب سعادت و گریزان از شقاوت است اما شناخت حقیقت سعادت و شقاوت مشکل است بنابراین از جمله نخستین پرسش هایی که برای هر فرد مطرح می شود این است که به راستی سعادت چیست و راه نیل به آن کدام است؟ شقاوت چیست و راه گریز از آن کدام است؟ در این باره نظریه های مختلفی وجود دارد در این پایان نامه کوشش شده تا زوایای مختلف سعادت و شقاوت نفس در عرصه های مختلف دنیا و آخرت از منظر ابن سینا و علامه طباطبایی معرفی شود. ابن سینا سعادت رابه مطلوب بالذات وغایت لذت ها تعریف می کند و سعادت انسان را رسیدن به کمال قوه عاقله و اتحاد با عقول مجرده می داند .ایشان در بیان سعادت وشقاوت به سراغ لذت والم رفته و علامه طباطبایی سعادت را رسیدن به خیرات جسمانی وروحانی می داند وشقاوت را محرومیت از آن خیرات می داند .از نظر آنها سعادت وشقاوت حقیقی در دنیا قابل حصول نیست و مربوط به آخرت است. بنابر نظر هر دو فیلسوف سعادت ذاتی انسان نیست و باید با سعی و تلاش خود آن را کسب کند. انسان تا در دار دنیا واقع است می تواند خود را از هر مرتبه نقص و شقاوت و نفاق، نجات دهد و به مراتب کمال و سعادت برساند.
زینب شفوی ناصر فروهی
رابطه علم و دین از مسائل کلامی جدید است و همواره از سوی دانشمندان و علماء مورد بحث بوده است اینکه آیا بین علم و دین رابطه ای هست یا خیر و اگر باشد چه نوع رابطه ایست؟آیا این دو مقوله باهم متعارضند یا نسبت بین آنها تباین یا تعاضد است؟و یا با یکدیگر در تعامل هستند؟ نزدشهیدمطهری علم و دین نه تنها با یکدیگر تضادی ندارند بلکه مکمل و متمم یکدیگرند بدیهی است که هیچکدام نمی توانندجانشین یکدیگرشوند تجربه های تاریخی نشان داده جدائی علم از دین خسارت های جبران ناپذیری به بار آورده است دین را باید در پرتو علم شناخت و دین در روشنائی علم از خرافات دور می ماند با دور افتادن علم از دین,دین به جمود,تعصب کور و راه به جائی نبردن تبدیل میشود.و علم بدون دین نیز مانند چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا. نزدآیت الله جوادی آملی:نزاع علم و دین محصول تصوری ناصواب از نسبت علم و دین است و بر این اندیشه استوار است که علم نقطه مقابل دین است و می تواند آنچه را که دین می گوید نفی نماید,یا اموری وجود دارد که علم آن را اثبات و دین آن را انکار می کند اما باید دانست علم یا عقل در برابر نقل است و نه در برابر دین و خارج از قلمرو معرفت دینی بنابراین سخن از علم و دین و ترجیح یکی بر دیگری به میان نخواهد آمد.. استاد جوادی آملی با رد ادعای سکولار بودن دانش، تمام علوم را از حیث اینکه یا نقل خداوند و یا فعل خداوند را بررسی می کنند دینی میدانند واین شبهه که اگر علم، دینی باشد وقتی خطایی پیدا شد این خطا به دین برمی گردد، پاسخ میدهند که علم خطا نمی کند بلکه این عالم است که خطا می کند.
وحید شاهدینی عباس عباسزاده
شناخت مفهوم قرآن در حکمت متعالیه، مبیّن جایگاه قرآن در هستی شناسی صدرایی است، و حاصل این شناخت، تبیین ارتباط قرآن و انسان و جهان هستی است. از منظرحکمای متاله، همچنان که قرآن کلام الله و کتاب الهی است، انسان و جهان هستی نیز کلام و کتاب الهی هستند. و موجودات کلمات الله اند، و همچون آینه ای هر کدام به قدر مرتبه وجودیشان مظهر اسماء و صفات حق تعالی می باشند. در این میان انسان کامل که خلیفه الله است، آینه تمام نمای صفات جمال و جلال الهی است، که حق تعالی، با اسم جامع الله، در وی تجلی نموده است. از آن روی از بین موجودات عالم، انسان کامل را که از آن به حقیقت محمدیه تعبیر می شود،کلمه تامه الهی نامیده اند. از طرفی انسان، عالم صغیر و عصاره هستی است، و عالم کبیر نیز انسان کبیر است، و در اصل، نسخه رونوشت یکدیگرند. کلام خدا امری بسیط و واحد، و همان "کن وجودی" است که همو علت ایجاد آفاق و انفس معرفی شده است. پس در نهایت، حقیقت قرآن و انسان و هستی همان کلام الله است که تعین آن در مراتب هستی به صورت انسان و عالم و یا به صورت کتابی بین دو جلد ظهور یافته است. سیر در آفاق و انفس محتاج وسیله است. وسیله در حکمت متعالیه، استدلال و شهود است در پرتو وحی. حکیم متاله با استمداد از عرفان و برهان و در پرتو مشکاه وحی، سیر در آفاق و انفس می کند و با کشف حجاب های ظلمانی و نورانی، ملکوت هستی را مشاهده نموده و در نهایت به وصال حقیقه الحقایق عزّاسمه نایل می شود. حکمت متعالیه حل غوامض و مشکلات هستی شناسی را بدون تمسّک به مشکات وحی و نبوّت، میسور نمی داند. با این بیان برای کشف حقیقت قرآن باید از خود قرآن اقتباس نور کرد و با برهان و عرفان در پرتو وحی، صراط مستقیم را پیمود تا حقایق هستی منکشف گردد.
منوچهر شامی نژاد قربانعلی کریم زاده
چکیده: مساال تجرد نفس یکی از مساا یل مهم در نظام های الهیات ب ویژه در فلسف اسلامی ب شمار میآید. این مسال از ابعاد گوناگون مورد توج فیلسوفان و متکلمان ومفسران مسلمان واقع شاده است. ملاصدرا و لالام بااباا یی در آثار فلسفی ،کلامی و تفسیری خود از ابعاد مختلف ب تامل و بررساای این مسااال درداخت اند. ملاصاادرا نفس را مجرد م یداند ک در ابتدای حدوث، وجودی جساما نی داشت است و در اثر حرکت جوهری ب کمال میرسد؛ بنابرین با توج ب ماانی خودشاان و از جمل اصاالت وجود ب بررسای این مساال می دردازند. لالام بااباایی نیزب تاع ملاصادر ا نفس را مجرد میداند با این تفاوت ک ایشان لالاوه بر دلایل برهانی و لاقلی، ب دلایل نقلی نیز درداخت و از آیات و روایات در اثاات مسال استفاده کرده است. ملاصدرا در مورد تعلق نفس ب بدن معتقد ب وجود روح بخاری اسات ک و اسط نفس و بدن می شود. اما لالام ب این واسط اشکال می گیرد و میگوید لطافت و غلظت موجب شرافت و دستی یک چیز نمی شود. از آنجا ک تجرد نفس، بسیاری از شاهات مادیین؛ من جمل معاد و نیز دغدغ جاودانگی و... را حل می کند، از اهمیت بساازایی برخوردار اساات و انسااان را در رساایدن ب معارف حقیقی یاری می رسااند. این دژوهش با جهت گیری توصیفی وتطایقی ب تحلیل وبررسی این مسال از دیدگاه این دو فیلسوف می دردازد و برایند آن تایین تشاب ها وتفاوتها و در نتیج ، فهم لامیق مسال خواهد
الهام پاشایی قربانعلی کریم زاده قراملکی
مسأله فطرت یکی از مباحث مهم و بنیادی در فلسفه وکلام است. از این رو این نظریه را ام المسائل یا به تعبیر دیگر اصل مادر خوانده¬اند. بر اساس این نظریه انسان در متن آفرینش قبل از آنکه عوامل اجتماعی و روانی در او تاثیر بگذارد، یک سلسله اقتضاهای انسانی به حسب اصل فطرت در او هست که مشترک بین همه انسانهاست مانند: خداشناسی و حقیقت¬جویی و... و در اصطلاح، توان معرفتی انسان است که از جانب خدا در سرشت او نهاده شده است. در چند قرن اخیر به دلیل پیدایش مکتب های الحادی از یک سو و پیشرفت علم روانشناسی از سوی دیگر بحث فطرت وابعاد آن مورد توجه اندیشمندان و متألهین واقع شده است. مرحوم علامه طباطبایی، از جمله اندیشمندان اسلامی، نظریه فطرت را ساده ترین و روشنترین راه برای اثبات و موجه ساختن بسیاری از مسائل مهم و مبنایی مانند؛ مباحث خداشناسی، اخلاق، تربیت، دین شناسی، انسانشناسی و ... می داند. و بر این عقیده است: همه این مباحث در خاصیت و تاثیرگذاری خود وام دار مسأله فطرت است. از این رو این تحقیق با جهت گیری توصیفی و تحلیلی به بررسی ابعاد معرفتی نظریه فطرت از دیدگاه علامه طباطبایی میپردازد و برآیند آن ابتناء خداشناسی، دین¬شناسی، انسان¬شناسی، اخلاق¬ورزی انسان یه فطرت است و این مهمترین یافته این پژوهش است.
عباس مهدیه حمیدرضا سروریان
بحث ماده و انرژی، از زمان های گذشته تا به حال یکی از مباحث مشترک بین فلسفه و فیزیک بوده است. دانشمندان علم فیزیک: مانند آلبرت انیشتن و هندریک کازیمر به بررسی و تحقیق ارائه ی نظریه در این زمینه پرداخته اند همچنین فلاسفه نیز به بررسی مفاهیمی چون ماده، انرژی، جسم تعلیمی، تجزی پذیر بودن جسم به طور متناهی یا غیر متناهی و مفاهیمی از این قبیل پرداخته اند. از جمله دانشمندان علم فلسفه که پیرامون ماده، انرژی و رابطه ی آنها با یکدیگر به بحث و اظهار نظر پرداخته است شهید مطهری است. با توجه به موضوعات مشترک تحقیقی در فیزیک و فلسفه وضرورت توجه فلسفه به فیزیک در موضوعاتی مانند ماده ،جرم و انرژی و رابطه آنها با یکدیگراز مجموعه آثار به دست آمده از شهید مطهری در باره موضوعات یاد شده استنباط می شود که برخی از رویکردهای احتمالی ایشان با نظریات البرت انیشتن و کازیمر سازگار است و برخی ناسازگار .برای نمونه در باره ارتباط ماده و انرژی از آثار شهید مطهری سه رویکرد احتمالی قابل تصور است. طبق رویکرد احتمالی اول ایشان، انرژی صورتی از حالتهای مختلف ماده است و جوهر مستقلی نخواهد بود و همان ماده یا از عوارض ماده خواهد بود که این رویکرد با نتیجه آزمایشات کازیمیر یعنی یافتن انرژی در خلاء بدون ماده متناقض و ناسازگار است. رویکرد احتمالی دوم با این بیان که انرژی و ماده هر دو به رغم جوهر بودنشان،ظهور و صورتی از یک جوهر بسیط تر از این دو دارند می تواند صحیح باشد و با نتیجه آزمایشات کازیمیر هیچ گونه تعارض و ناسازگاری ندارد.همچنین رویکرد احتمالی سوم با این بیان که ماده به خودی خود جوهر مستقلی نیست وخود از تراکم توده ی انبوهی از انرژی تشکیل شده است نیز با نتیجه آزمایشات کازیمیر هیچگونه تعارض و ناسازگاری ندارد.از سه رویکرد احتمالی ذکر شده ی شهید مطهری پیرامون رابطه ماده و انرژی رویکرد اول ایشان، طبق رابطه هم ارزی جرم و انرژی نمی تواند صحیح باشد و با رابطه هم ارزی سازگار نیست. رویکرد دوم ایشان ،تعارض و منافاتی با رابطه هم ارزی جرم و انرژی ندارد و می تواند صحیح باشد. رویکرد سوم ایشان، مبنی بر اینکه ماده مستقل نیست و خود از انرژی ساخته شده است اگر مراد این باشد که ماده در واقع از انرژی بالقوه ساخته شده است و همان انرژی بالقوه است این عبارت مطابق رابطه هم ارزی جرم و انرژی است و می تواند صحیح باشد. اما اگر مراد آن باشد که ماده در همان حال که ماده است در همان حال انرژی بالفعل است این بیان با رابطه هم ارزی جرم و انرژی در تعارض است و نمی تواند صحیح باشد.
پروانه زینالی حمیدرضا سروریان
تبیین کرامت انسان مبتنی بر مبانی خاص خود است که مبانی متفاوت با توجه به تفاوت هستی شناسی و انسان شناسی ، لوازم متفاوتی دارد علامه طباطبایی و علامه جعفری به عنوان دو فیلسوف الهی با استفاده از مبانی عقلانی و وحیانی به تبیین خدا محورانه از کرامت انسان قائلند که تمام کرامت انسان در ارتباط با خدا و حرکت به سوی او معنا می شود در اکثر مبانی این دو فیلسوف اشتراک دارند برخی از مهمترین این مبانی عبارتند از :دارا بودن روح الهی،خلافت الهی،اختیار، اراده و...؛روشن است که اشتراک در مبانی ، لوازم مشترکی نیز در پیش دارند.آنچه می تواند میان این دو فیلسوف در این موضوع فاصله اندازد تنها در روش تحلیل و اثبات مبانی و لوازم است. کرامت انسان مورد قبول در اندیشه این دو فیلسوف با موانعی بیرونی و درونی مواجه می شود.علامه جعفری انسان را در نایل شدن به کرامت با موانع شیطانی سه گانه ابلیس که وجودی خارجی دارد و نفس خود انسان وانسان های پلیدتر از شیطان محاصره می بیند.علامه طباطبایی نیز به این موانع اذعان دارند.
مریم قلی پور ناصر فروهی
یکی از مسائل بسیار مهم کلامی که مربوط به دین می باشد، ایمان است. که هر انسانی بطور فطری در درون خود ایمان به امر ماورائی را می یابد.این مسئله از دوران گذشته تا معاصر مورد توجه بیاری از متفکران از جمله فیلسوفان و متکلمان بوده است. و همواره به دنبال پاسخ به این سوال بوده اند که حقیقت ایمان چیست؟نزد فخررازی حقیقت ایمان یکی تصدیق و معرفت قلبی، و دیگری اقرار زبانی است. وی عمل را از حوزه ایمان خارج دانسته است به این دلیل که عمل بر ایمان باعث تکرار می گردد. همچنین ایمانی را که مبتنی بر دلیل باشد را قبول دارد. علامه طباطبایی حقیقت ایمان را صرف اعتقاد نمی داند و آثار عملی را از لوازم ایمان حقیقی می داند. ایمان را عقد و حالت قلبی می داند که برای شخص مومن امنی می آورد. ایشان همچنین همواره بر این عقیده اند که هر شخص مومن بایستی از طریق برهان و دلیل ایمان را بدست آورد و از امر مذدموم تقلید در این امر که از اصول دین است، اجتناب کند.