نام پژوهشگر: مصطفی صبری
مصطفی صبری راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری هوش عاطفی در رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و سبک های دلبستگی با کیفیت زندگی در دانش آموزان دوره متوسطه صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 298 نفر (150 دختر و 148 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهرستان جهرم بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسش نامه های الگوهای ارتباطی خانواده (کوئرنر و فیتزپاتریک، 2002 )، سبک های دلبستگی (هازن و شیور، 1987)، فرم کوتاه شده هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1998) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک همبستگی درونی و تحلیل عاملی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که هوش عاطفی در رابطه بین جهت گیری گفت و شنود خانواده و کیفیت زندگی فرزندان، نقش میانجی گر سهمی را ایفا می کند. همچنین، هوش عاطفی در رابطه بین سبک دلبستگی ایمن و کیفیت زندگی فرزندان، نقش میانجی گر کامل را ایفا می کند. علاوه براین، جهت گیری همنوایی و سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا، به صورت غیر مستقیم و از طریق هوش عاطفی، کیفیت زندگی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار داد. در پایان، به منظور بررسی تفاوت های جنسیّتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده گردید و مشخص گردید که در هوش عاطفی و کیفیت زندگی، میانگین نمرات دختران به نحو معناداری بیشتر از میانگین نمرات پسران است. در سبک های دلبستگی و ادراک از ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده، تفاوت های جنسیتی مشاهده نشد.