نام پژوهشگر: عطیه مشاهری فرد
عطیه مشاهری فرد حسینعلی قبادی
اسطوره،روایتی از سرگذشت قدسی آدمی است که از آغاز خلقت آدمی با او همراه بوده و خود را در مظاهر گوناگون مربوط به تمدن نشان داده است. شاعران پارسی زبان در طول اعصار مختلف، انواع گوناگون اساطیر را به انحاء مختلف و با هدف های گوناگون به کار گرفته اند و گاه با استفاده از قدرت تخیل و با توجه به نیاز اجتماع زمان خود، دست به بازآفرینی آنها زده اند. قصیده، قالب غالب در دوره غزنوی و سلجوقی است و ناصرخسرو، سنایی، انوری و خاقانی از بزرگترین قصیده سرایان این عصر هستند. همچنان که هر یک از این شاعران، در شعر، راهی متفاوت پیموده و به شیوه ای مخصوص به خود به شعر فارسی جهت داده اند، اساطیر را نیز به شکل و کاربردی متفاوت از یکدیگر به کار گرفته اند. ناصرخسرو به دلیل تفکرات اسماعیلی خود به تأویل اساطیر می پردازد و از تفسیر آنها هدفی اصلاحی را در حیطه فردی و اجتماعی دنبال می کند و کمتر به امکانات ادبی اسطوره ها مشغول می شود. سنایی، به زیرکی دریافته است که ویژگی های کیهانی اساطیر و توانایی بالقوه عناصر آن برای تبدیل شدن به نماد، محمل مناسبی جهت بیان اندیشه های قدسی اوست. او برای عمق بخشی به قصاید عرفانی خود به اساطیر رجوع می کند و در ضمن، موفق به خلق فضای اسطوره ای، بازتاب بینش اساطیری و نزدیکی به خلق اساطیر جدید و پایه گذاری شیوه ای جدید در به کارگیری اسطوره می شود. انوری، استفاده ای عرفی از اساطیر دارد و آنها را به مدلول های مشخص و عینی منحصر می کند و بیشتر متوجه وجه ادبی اسطوره ها است. خاقانی در فضایی بین سنایی و انوری، گاه به نمادسازی از اساطیر می پردازد و گاه فضایی ضد اسطوره را در قصاید خویش به نمایش می گذارد. دلایل مختلف ورود اسطوره ونحوه ادبی حضور آن در شعر این شاعران، میزان اقبال آنان به انواع مختلف اساطیر، و مقایسه و تحلیل تفاوت های موجود، از اهداف پیش روی این پژوهشبوده و روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است.