نام پژوهشگر: مرتضی واعظ قاسمی
مرتضی واعظ قاسمی احمد علی احمد افرمجانی
ویتگنشتاین دوم بر خلاف نظریات قبلی خود در باره زبان، آن را نه بازنمای عالم واقع بلکه همچون جعبه ابزاری در دست کاربر می داند که در هر شرایطی به یکی از ابزار های آن رو می کند. او با تشبیه کردن زبان به بازی، قواعد آن را مورد اشاره قرار می دهد و با جعل واژه بازی های زبانی مدعی می شود که مفاهیم زبان همانند حرکت ها در بازی ها مختلف دارای قواعد منحصر به خود دارند. بنابراین نمی توان فرض یک فرا بازی را برای قضاوت در خصوص به کار گیری مفاهیم در بازی های مختلف زبانی را متصور شد. از سوی دیگر ژان فرانسوا لیوتار یکی از بزگترین فیلسوفان مکتب پست مردن با بهره گیری از این ایده ویتگنشتاین با هم عرض قرار نهادن علم و دانش های دیگر، تمامی این حوزه ها را به مثابه روایت می داند که سعی دارند تا قوانینی برای صدق و کذب مشخص کنند. وی با انتقاد از ادعای فراروایتی علم آن را در ردیف دیگر دانش ها می داند و در این خصوص تحت تاثیر توامان ویتگنشتاین و توماس کوهن فیسوف بلند آوازه علم است. اما آنچه در این میان هر دو فیلسوف گرفتار آن هستند مسئله خود ارجاعی است. به عبارت دیگر جایگاهی که هم ویتگنشتاین و هم لیوتار از آنجا سخن می گویند خود یک بازی زبانی و یک روایت است. در انتهای این بحث سعی کرده ام با کمک راه حلی که تارسکی یکی از فیلسوفان تراز اول فلسه تحلیلی در خصوص پاردوکس دروغگو مطرح کرده است این مشکل را به نوعی مرتفع کنم. وی با پیشنهاد مطبق کردن زبان، زبان را به دو حوزه زبان موضوع و فرا زبان تقسیم می کند و مدعی است که قواعد در این دو حوزه با هم فرق دارد. بنابراین می توان هم ویتگنشتاین و هم لیوتار را از اتهام خود ارجاعی در زبان تبرئه کرد.