نام پژوهشگر: محمد اکرم عارفی
محمد صادق صابری محمد علی حاجی ده آبادی
این پایان نامه به جایگاه و کارکردهای تربیتی حسینیه ها در افغانستان می پردازد. حسینیه در افغانستان از جایگاه مهمی در میان مردم برخوردار است. حسینیه در افغانستان کارکردهای گوناگون و فراوانی دارد. این پایان نامه به ابعاد فرهنگی، آموزشی، سیاسی و اجتماعی آن می پردازد. کارکردهایی که باعث انسجام جامعه شیعیان و حفظ و گسترش آن شده است. پایان نامه در یک مقدمه، چهار فصل و یک خاتمه سامان یافته است. در مقدمه موضوع پایان نامه تبیین شده و به سوال اصلی و سوالات فرعی، اهمیت و ضرورت، پیشینه تحقیق، روش و اهداف تحقیق پرداخته شده است. برخی از واژگان کلیدی این پایان نامه تربیت، حسینیه، منبر، فرهنگ و عناصر فرهنگ، کارکرد و موقعیت و پیشینه افغانستان است. باورهای دینی مردم و آداب و رسوم آنها در افغانستان هنگام جشن ها و شادی و عزاداری و سوگواری مورد اشاره قرار گرفته است و به این موضوع که مکانهای مذهبی بخصوص حسینیه ها از چه جایگاهی در افغانستان برخوردار می باشند، پرداخته شده است. در این پایان نامه به کارکردهای آموزشی – تربیتی حسینیه ها در افغانستان و موضوعاتی چون آموزش دینی و اخلاقی، نظام آموزش سنتی (مکتب خانه) در حسینیه ها، آسیب ها و رفع موانع آن و مسائلی چون پرورش احساسات مذهبی و آموزش الگوهای رفتار دینی پرداخته شده است و همچنین ابعاد سیاسی – اجتماعی حسینیه ها در افغانستان را توضیح می دهد. حسینیه از کارکردهای سیاسی- اجتماعی برخوردار است که نتیجه آن، پرورش روحیه جمعی و انسجام اجتماعی می باشد. رشد و آگاهی بخشی و تعمیق سیاسی نیز ثمره حضور در حسینیه ها می باشد. به آسیب های کارکرد سیاسی و اجتماعی اشاره و جهت بهبود آن راه حل هایی ارائه شده است؛ از جمله اینکه مرکزی اعم از حوزویان و دانشگاهیان بوجود آید که آسیب شناسی دینی و ... حسینیه ها را مورد بررسی و پژوهش قرار دهند
عبدالقیوم آیتی علیرضا واسعی
پژوهش حاضر با عنوان «نقش تشیع در فرهنگ و تمدن افغانستان از قرن دهم تا دوره معاصر (خروج شوروی)» تأثیراتی را که شیعیان افغانستان در برخی از حوزه های فرهنگی و تمدنی داشتند، مورد بررسی قرار داده است. در آغاز پیشینه تاریخی افغانستان را مورد بررسی قرار داده است و از آن بدست آمده سرزمینی که امروزه افغانستان یاد می شود، در دوره اسلامی به نام «خراسان» و مردمان آن «خراسانی» قلمداد می شدند. در قرن نوزدهم میلادی، از «خراسان» به «افغانستان» تغییر نام یافت. ورود اسلام در اوایل قرن اول هجری به این سرزمین بوده است، پیدایش مذهب تشیع در سرزمین هزاره جات کنونی (غور) همزمان با خلافت حضرت علی (ع) است. پس از آن به نقش شیعیان افغانستان در فرهنگ و تمدن از قرن دهم تا اواخر قرن چهارده هجری پرداخته شده است و در برخی از رشته های علمی، چون: ادبیات و تاریخ نگاری از جایگاه ممتازی در مقایسه با سایر ساکنین افغانستان برخوردارند. و نیز در زمینه های هنری چون موسیقی، خط، بافندگی و ریسندگی در بسیاری از نواحی کشور خودکفا بوده اند و برخی از اقلام صادراتی کشور از این مناطق تأمین گردیده است. و همین طور در صنعت فلزکاری و صنعت چوب و نجاری و... شیعیان مشهور و معروفند.
محمد حسین حکیمی علیرضا واسعی
نوشتار حاضر که به «نقش شیعیان در فرهنگ و تمدن افغانستان از آغاز تا صفویه» میپردازد، پس از شناسایی قلمرو گذشته افغانستان در ده قرن اولیه اسلامی تحت عنوان خراسان، به این سوال اساسی که آیا خراسان قدیم همه سرزمین افغانستان (فعلی) را شامل میشده است یا بخشی از آن را، پاسخ میدهد. سپس اوضاع طبیعی، اقتصادی و نیز سیاسی اجتماعی افغانستان را مورد بررسی قرار داده و گفته شده است که افغانستان آن روز از نظر طبیعی دارای آب و هوای ملایم و مرطوب و سرزمین حاصل خیزی بوده است و همچنین از دستهای از کوهها و رودخانههای مهم آن کشور نیز نام برده شده و در پرتو آن به مقوله اوضاع اقتصادی این سرزمین اشاره گردیده و به مباحثی از قبیل معادن، صنایع، تجارت و کشاورزی نیز پرداخته است. در ادامه به افغانستان از نظر سیاسی اجتماعی نظری افکنده و بدین منظور، ابتدا به نحوه ورود اسلام و تشکیل حکومتهای محلی پرداخته و بدنبال آن مقولههای جمعیت، اقوام، دین، مذهب و زبان را مورد بررسی قرار داده است. بعد از ذکر این مباحث به این مطلب پرداخته که تشیع اساساً از چه زمانی وارد افغانستان شده، دیدگاههای مطرح در این مورد آورده شده است. و بعد بده دنبال یافتن نشانههای حضور و پیشینه تشیع و عوامل دخیل در بسط و گسترش تشیع، بحث پی گرفته شده است و در نهایت با غور و بررسی و نام بردن از تعدادی افراد و شخصیتهای علمی، فرهنگی و هنری و با آوردن قراینی دال بر شیعی بودن آنان و نیز ذکر آثار و مجموعه فعالیتهایشان به این نتیجه دست یافته که شیعیان در فرهنگ و تمدن افغانستان نقشی به سزا و در خور تأملی داشتهاند
محمد امین حیدری محمد اکرم عارفی
پژوهش حاضر درباره وحدت ملی در افغانستان با این فرضیه مطرح شده که وحدت ملی بر اساس دولتی فراگیر به وجود می آید که در آن هویت های متعدد بر پایه پلورالیسم سیاسی، فرهنگی و زبانی به رسمیت شناخته شده و همه اتباع از حق تعیین سرنوشت و حقوق شهروندی و منابع ملی به صورت مساوی و برابر برخوردار باشند. این رساله در چهار فصل ساماندهی شده است. در فصل اول به مفاهیم و نظریه های مختلف درباره وحدت ملی پرداخته شده است اینکه جامعه افغانستان یک جامعه چند قومی افغانستان، سرزمین، اسلام، تاریخ فرهنگ مشترک و دولت ملی مایه میگیرد. و بر اساس مولفه های فوق میتوان وحدت ملی را به وجود آورد. در فصل سوم به موانع وحدت ملی اشاره شده است. اینکه موانع وحدت ملی را در بعد داخلی به قوم مداری، افراط گرایی فرقه ای و تعصب زبانی و در بعد بیرونی به دخالت کشورهای همسایه و کشورهای دیگر میتوان فهرست کرد. در فصل چهارم به راهکارهای وحدت ملی در افغانستان پرداخته شده اینکه توسعه سیاسی در قالب مشارکت همه گروهها و اقوام باید بر پایه پلورالیسم سیاسی، فرهنگی، و قومی صورت بگیرد. عدالت اجتماعی در قالب توزیع مناسب امکانات و منابع به صورت مساوی و برابر بدون هیچگونه تبعیض و نابرابری در نظر گرفته شود. در آخر به نقش دولتها و حکومت در تحقق عدالت اجتماعی و تقویت وحدت ملی پرداخته شده است.