نام پژوهشگر: امیر عباس عایزمانی
احسان حبیب الهی نجف آبادی امیر عباس عایزمانی
از ابتدای قرن بیستم با روی آوری معنادار فلسفه به مباحث زبان شناسی و معناشناسی و بروز شکاکیت های نوظهور درباره بسیاری از قالبهای سنتی زبان، مسائل و پرسشهای جدیدی نیز در زبان دین مطرح گشت تا آنجا که شورواشتیاق گسترده فیلسوفان دین به تحلیل زبان دینی در قرن اخیر موجب شده عمده ی تفلسف دینی، فنون به کار گرفته شده در فلسفه زبان را مورد توجه قرار دهد ، این امر رفته رفته موجب گشت عنوان زبان دین به یکی از سرفصلهای اصلی و مستقل مسائل فلسفه دین درآید و علاوه بر مسأله کیفیت معناشناسی زبان دینن مسائلی همچون اصل معناداری و غیرمعرفت بخش بودن یا نبودن گزاره های دینی نیز در کانون توجه قرار گرفته و پیرامون آن واکاویهای جدی انجام پذیرد. در این بین سخن گفتن از خدا ،به عنوان پایه ای ترین گزاره های دینی، بخش مهمی از محتوای زبان دین را به خود اختصاص میدهد و همواره این سوال در این زمینه مطرح بوده است که آیا برای بشر اصولا این امکان وجود دارد که در قالب مفاهیم و الفاظ متداول و طبیعی خود، در مورد خدای به کلی دیگر و صفات و افعال او به طور معنادار، حقیقی، ایجابی و صادق سخن بگوید؟ ویلیام آلستون فیلسوف برجسته و تحلیلی مشرب معاصر ،به عنوان یک صاحب نظر هم در فلسفه دین و هم در فلسفه زبان، با رد نظریات غیرشناختاری راه میانه ای را در زبان دین پیش گرفته و مدعی است که می توان زبانی ساخت که به مدد مفاهیم آن، به شکل حقیقی، درباره خداوند سخن گفت. این زبان میان انسان، خدا و سایر مخلوقات مشترک است و زبان مختص به خداوند نیست، وی با کمک گرفتن از نظریه کارکردگرایی مطرح در فلسفه ذهن سعی می کند اوصاف مشترک میان خدا و انسان را به گونه ای معنی کند که این اوصاف بر خدا و انسان به نحو حقیقی ، غیرمجازی، واحد و مشترک صدق کند. رساله حاضر، با تبیین مبانی فکری و معرفتی آلستون در فلسفه زبان و فلسفه تحلیلی دین، ابتدا دیدگاه وی درباره زبان دین را به طور کامل تحلیل کرده و سپس تلاش وی در نظریه کنش گفتاری، تحویل پذیری استعارات دینی و تطبیق نظریه کارکردگرایی بر زبان دین را مورد ارزیابی قرار میدهد ودر پایان نیز از منظر مبانی فلسفی حکمت متعالیه به بررسی مبانی و محتوای نظریه ی آلستون در زبان دین می پردازد.