نام پژوهشگر: سیدمحسن علوی نژاد
آسیه گرامی سیدمحسن علوی نژاد
چکیده: امروزه هنر تصویرسازی به عنوان یک رشته ی مستقل هنری مطرح است که به طور متعارف وابستگی آن به نشر و کتاب ... به ذهن متبادر می شود. اما با توجه به نمونه های آثار گذشتگان و تأکید بر ویژگی هایی که در نوع بیان و زبان این هنر است به نظر می رسد در بسترهای دیگر هم کاربرد خواهد یافت. لذا این پژوهش سعی و تلاش دارد در یک روش تحلیلی مبتنی بر استدلال به چگونگی کاربرد این هنر در سطوح و بسترهای دیگر بپردازد. مثل فضاهای عمومی و شهری که غالباً می تواند موضوع هنر دیوارنگاره باشد. در این پژوهش سعی شده است با توجه به تعریف لغوی، اصطلاحی و تخصصی و دانشگاهی، وجوه تشابه و تفاوت های آن را بیان کند و نشان دهد تا هنر تصویرسازی و ویژگی های آن چگونه می تواند در بسترهای عمومی و در تعامل با هنر دیوارنگاری قرار گیرد. به این منظور با توجه به مطالبی که به ان اشاره خواهیم کرد از سه جنبه، هنر تصویرسازی مورد بررسی قرار گرفته است. در این باره چنین می نماید که هنر تصویرسازی در مشارکت و پهنه ی هنر دیوارنگاری می تواند قرار گیرد و چنین استنباط می شود که کاربرد قابلیت های تصویرسازی در متغیرهای زبانی و بیانی هنر دیوارنگاری متجلی می شود. هر چند در این باره نظری واحد به دست نیامد ولی با توجه به فرآیند شکل گیری یک دیوارنگاره در بسترهای محیطی، چنین برآیندی حاصل شد که کاربرد هنر تصویرسازی به عنوان یکی از انواع شیوه های بیانی در درون مایه ی هنر دیوارنگاری می تواند تعریف شود و از این جهت بیان و زبانی تصویرسازگونه ای را ارائه دهد.
الهام زارع محمدجواد صافیان
مرگ و احوالی که پیرامون مفهوم مرگ گرد می آیند مشغله ذهنی و چالش احساسی انسان از ابتدای حیات او بوده است. در رویارویی ناگهانی با یک سانحه یا ماتم ناشی از یک فقدان، نوع نگرش به مرگ و زندگی تغییر می کند. طبیعی است که مرگ دراندیشه و هنراقوام وکشورها ی گوناگون، انعکاس یافته و بسته به شرایط وموقعیت تاریخی، بازتابی متفاوت دارد. گریز از"مرگ اندیشی"- که به معنی اشتغال فکری به مرگ است. از رنسانس به بعد، یکی از ویژگی های انسان مدرن بوده است. اما در قرن بیستم،دوباره در سطحی گسترده به جهان انسان وارد شده و در مضمون بسیاری از آثار هنری و ادبی مدرن مطرح گردیده است.بنابراین چگونگی بازتاب مرگ و اضطراب (ترس آگاهی) در آثار هنری و ادبی نیمه اول قرن بیستم،مسأله این تحقیق خواهد بود. با این فرضیه که رواج فلسفه های اگزیستانس و هنراکسپرسیونیسم و بحران جنگ های جهانی، عوامل مهمی در بستر فکری و فرهنگی، در زمینه ی مرگ اندیشی در اوایل قرن بیستم بوده اند. در این میان، به عنوان تأثیرگذار و پیشگام رواج اندیشه ی مرگ و اضطراب،آثار ادوارد مونک و نظریاتی از مارتین هایدگرتوصیف و تحلیل می شود. با تحلیل این مولفه ها، توصیف تغییر نگرش به مرگ در قرن بیستم مورد هدف این پژوهش خواهد بود. با توجه به اینکه نوع مرگ اندیشی از مسائل اساسی هر دوره تاریخی می باشد هر تجربه هنری بیانگر حقیقت عصر خویش است؛ ضرورت تحقیق در این مورد ، به ویژه در زمینه ی هنر، بدیهی به نظر می رسد. روش تحقیق تحلیلی توصیفی بوده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اینترنتی می باشد. موقعیت هستی شناسانه ی (اگزیستانسیال)مونک او را در روحیه ای دچار می کند، که رویکرد او در آثارش به ایده-های کلیدی و محوری قرن بیستم بدل می شود.با توصیف جنبه هایی از مفاهیم مرگ و ترس آگاهی در نظر هایدگر، به نوعی توازی در رابطه با دریافتی که از برخی آثار مونک ، استنباط می شود، دست پیدا می کنیم. که از طرفی نیز با روحیه ی پایان پذیری و نگرش "رو به پایان" غرب در قرن بیستم مطابقت پیدا می کند.
مریم سلامت حسین آقاجانی اصفهانی
حمام علی قلی آقا یکی از بناهای تاریخی اصفهان می باشد که در عصر صفوی احداث شده است. آرایه ها و به عبارتی تخصصی تر، دیوارنگاره های آن از شاخصه های موثر تجسمی و جزئی جدا ناپذیر از هویت آن محسوب می شود. این آثار که از نظر شکل و محتوا، گوناگونی دارد به عنوان متن تصویری دلالت بر اسناد تاریخی، فرهنگی، ملی و مذهبی ادوار مختلفی می کند که از سابقه ی تصویری ایران محسوب می شود. لذا هدف از مطالعه و بررسی وجوه تجسمی، دیوارنگاری های پیکره نما، چگونگی تعامل آن با فضای معماری در جهت کمال بخشی به بنا و بارز شدن آن به عنوان اثر تاریخی، با توجه به خلاء نسبی- تحقیقاتی در رابطه با دیوارنگاره های موجود در بناهای تاریخی کشورمان، به خصوص در بحث نقاشی دیواری می باشد. نتایج بدست آمده در این پژوهش بر اساس تجزیه و تحلیل کیفی و مقایسه ای آثار و مصاحبه با اساتید و تحقیقات کتابخانه ای و میدانی انجام گرفته است و به ارزیابی شکل و محتوای دیوارنگاره ها با ترکیب انسانی پرداخته است. لذا یافته های تحقیق نشان می دهد اکثر دیوارنگاره های موجود علاوه بر پوشش دهی و فعال سازی فضای معماری جنبه رسانه ای دارد و باعث تعامل ادبیات و مسائل فرهنگی و اجتماعی است. از طرف دیگر نقوش هندسی و اسلیمی دیوارنگاره ها با نزدیک شدن زندگی به صنعت و مدرنیته، تبدیل به نقوشی می شود که نیاز به دقت در قرینگی و تکرار در آن نیست و همین امر باعث تفاوت هایی در شکل و محتوا می شود.